عصرایران نوشت: اخراج دکتر شریفی زارچی از دانشگاه صنعتی شریف چنان به مثابه یک لکه ننگ بر دامان و سیمای مرتکبان آن نشسته است که زین پس هر چه در باب پیشرفتهای علمی و احترام به نخبگان و تلاش برای جذب کوچندگان در بوق و کرنا کنند به ریشخند گرفته خواهد شد.
یادداشت دکتر علینقی مشایخی، استاد پیشکسوت و بنیانگذار دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف که او را چنین توصیف کرده است:
- نخبه شاخص با سابقه کسب مدال طلا در المپیاد جهانی
- دارای تخصص در دو رشته مهم دنیای امروز یعنی رشته هوش مصنوعی و بیوانفورماتیک
- درج ۲۰ مقاله علمی در مجلات معتبر از ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۲ به گواهی گوگل اسکولار
- ۱۱۱۳ ارجاع به مقالات علمی او بر اساس منبع بالا
- بهره از آیات قران مجید و گفتار امامان شیعی در برخی پیامها
- ماندن در ایران به رغم امکان جذب در خارج از کشور به دلیل تخصص و کیفیت علم
چنانچه رییس جمهوری و وزیر علوم نخواهند دخالت کنند و قرار بر قطع دایمی همکاری دکتر شریفی زارچی باشد چند احتمال متصور است:
یک. در خانه بنشیند و هیچ کاری انجام ندهد و دچار افسردگی شود. این گزینه قابل افتخار است؟
دو. بیرون از دانشگاه به کارهای علمی و پژوهشی بپردازد و هزینههای زندگی او را یک انجمن علمی مورد حمایت افراد ایراندوست و نیکوکار تامین کند و او شادابتر بخواند و بنویسد. این اتفاق مایه شرمساری اخراج کنندگان نخواهد بود؟
سه. اصلا او را دستگیر و محاکمه کنند. در این صورت کدام واقعه تاریخی مربوط به قرون قبل در اذهان تازه خواهد شد؟
چهار. چمدانها را ببندد و در یکی از معتبرترین دانشگاههای جهان به کار علمی مشغول تدریس و تحقیق شود و به جای ریال توسری خورده، دلار بگیرد. در این حالت آیا باز میتوانند نخبگان را به بازگشت به ایران فراخوانند یا وقتی حایزان رتبه نخست کنکور از آرزوی مهاجرت سخن میگویند وزیر آموزش و پرورش مشکل را در کافی نبودن حب وطن بداند و یکی نخواهد پرسید: آقا مراد! با آن که آن قدر حب وطن داشت چه کردید که میخواهید به ما حب وطن درس بدهید؟
پنج. مانع سفر او شوند و ناگزیر شود برای گذران زندگی به شغل دیگری روی آورد. آیا به این هم میتوانند افتخار کنند؟
احتمالا پاسخ این است که در نگاه جماعتی هر که در هر جایگاه ابتدا باید کرنش و اعلام وفاداری کند تا نان او را نبُرند. بسیار خوب! دیگر چرا دم از فرهنگ ایران و حسین بن علی میزنند؟
فرض این است که رفتار با استاد دانشگاه شریف به دلایل سیاسی بوده حال آن برخی رسانهها که به جای وزارت علوم توضیح و پاسخ دادهاند مدعیاند به خاطر تعلل در تبدیل وضعیت پیمانی به استخدامی است. اگر چنین باشد دو مورد گفتنی است. اول این که منتقدان بوروکراسی و نظام اداری که ویژگی خود را مدیریت جهادی و وفادار نبودن به قید و بندهای بوروکراتیک میدانند و در تریبونها به آن میبالند چطور در این فقره این قدر بوروکراتیک و آییننامهای شدهاند؟
پرفسور رضا، استاد مطهری را بدون تحصیلات آکادمیک برای استادی دانشکده الهیات در نظر گرفت و از منتقدان خواست با او مناظره علمی کنند نه آن که زیر بار ادعای مدرک نداشتن مطهری برود. یا بهرام بیضایی با همین وضعیت استاد دانشکده هنرهای زیبا شد. حالا چه شده که یک عده پیمانی - استخدامی میکنند و مدیریت جهادی را فراموش کرده اداری و بورکراتیک شدهاند؟! به خودشان که میرسد جهادی و برای دیگران بوروکراتیک؟ تازه آن هم برای یک نخبه؟
مورد دوم هم این که مناظرهای میان دکتر شریفی زارچی و طرف مقابل در تلویزیون ترتیب دهند تا سیهروی شود هر که در او غش باشد. از یاد نبردهایم که تلویزیون چگونه بارها و ساعتها به مربیان ورزشی و مدیران فرصت میداد تا درباره قراردادهاشان صحبت کنند و همین تازگی در دورۀ انقلابی شبکه سه هم انجام شده است. در این فقره که پای آبروی دولت هم در میان است میتوان چنین برنامهای پخش کرد. البته گویا خود مجری برنامۀ شیوه که مناسب این موضوع است نیز مشمول خالص سازی شده!