نزدیک پاییز که میشود، همچنان که هوا خنک میشود خیلی از ما خانه را به قصد پیادهروی در ولیعصر ترک میکنیم. در این میان، از راهآهن تا تجریش، همیشه پارک ملت یکی از گزینههای اصلی ماست، انگار با قدم زدن در آن حوالی، روح ما تازه میشود، اینبار که در حوالی پارک ملت قدم زدید، به کوچههای روبهرو بروی آن بروید و در داستانهای دره قشلاق شمیران غرق شوید.
به گزارش برترینها، اگر تا به الان راجع به امانیه و خاندان امانپور، تیمارستان چهرازی و اولین باغوحش تهران چیزی نمیدانید، این مطلب را بخوانید و به دل محله بروید.
در زمان قاجار، دره قشلاق شمیران، تپه ماهوری بین تجریش و تهران بود! طبق اسناد تاریخی، وقتی که حسینعلی خان معیرالممالک باغ فردوس را ساخت، دستور داد که سطح تپهها را صاف کنند تا چشمانداز بهتری داشته باشد و بتواند مناطق دورتری را از عمارت تماشا کند. در دوره پهلوی اول، با تملک تپههای دره قشلاق توسط خاندان امانپور، کم کم این محله به اسم امانیه شناخته شد.
پرسهمان را درست از یک کوچه بالاتر از خیابان اسفندیار، یعنی از کوچه چهرازی (رحیمی کنونی) شروع میکنیم و در دنیای بساز و بفروشها که هیچ چیز پایدار نیست، به دنبال ردی از بیمارستان چهرازی میگردیم. اولین دارالمجانین خصوصی تهران که قدمتی ۸۰ ساله دارد.
گفتیم چهرازی! گفت که (ای اشکهای تنها سپرده به نسیم باد تیمارستان!ای شاعرتر از شعرهای خود و شعرهای ما!ای تباه شده در دانشگاه در مدارس در کافهها ...) اینجا همان تیمارستانی است که رضا براهنی در مجموعه شعری بلند و جاودانه برای دوست شاعرش، اسماعیل شاهرودی، از او نام برده... (ای تجسد زجر رگ و پی! سر هیولاییات را از پشت پنجره تیمارستان به سوی خیابان برگردان! فصل دارد تکرار میشود...)
تاریخ به ما یادآور میشود خاطرات بخش زیادی از متولدین دهه چهل و پنجاه تهران، در همین حوالی و در باغوحش تهران رقم خورده و کوچه دولتشاهی (عاطفی کنونی) تا اواسط دهه ۶۰ میزبان بچههایی بوده که به عشق دیدن شیر و فیل و میمون راهی باغ وحش میشدند... شاید شما هم یادتان باشد... اردوهای دانشآموزی باغوحش... مینیبوسهای مدرسه و بیسکویتهایی شبیه حیوانات ... خاطرههایی مدفون اینجاست که ردی از آنها باقی نیست.
یکی از خیابانهای مهم امانیه، خیابان جردن، خیابان آفریقا یا نلسون ماندلای کنونی است. فارغ از هر اسمی، این خیابان هنوز هم در ذهن خیلی از ما با هر سن و سالی به نام جردن شناخته میشود... دکتر ساموئل مارتین جردن، بانی مدرسه مهم و تاریخی البرز ... کسی که ایران را وطن دوم خودش میدانست و ملکالشعرای بهار در وصفش گفته: گفتم که طبیب درد نادانی کیست؟ پیر خودم گفت که جردن جردن!
کاخ ورسای ایران یا همان خانه متعلق به ثابت پاسال (تاجر و موسس رادیو و تلویزیون ایران) در نبش کوچه روانپور در جردن قرار دارد. وقتی از کنار کاخ ورسای تهران رد شدید و پنجرههای شکستهاش را نگاه میکردید، نقشه را باز کنید و بنایی را از بالا ببینید که احتمالا مانند خیلی از بناهای دیگر شهرمان آخرین نفسهایش را میکشد.
یک نظرسنجی جالب نشان میدهد که اگر یک تهرانی بخواهد جایی را به دوستی که از شهر دیگری آمده معرفی کند به احتمال خیلی زیاد، پارک ملت اولین گزینه اوست و این یعنی پارک ملت در خاطره مردم این شهر با استحکام عجیبی ثبت شده و باید گفت که استاد ایرج اعتصام، نه فقط پارکی برای عشاق دهههای گذشته، بلکه مکانی برای عاشقانه زیستن با شهر طراحی کرده...
وقتی در کوچه پس کوچههای امانیه قدم میزنید، میتوانید در خیالتان صورت غمزده بیماران تیمارستان چهرازی، شیطنت همره با ترس عاشقانه دهه ۶۰ و ۷۰ در پارک ملت و یا ذوق و شوق بچهها در راه باغوحش را تصور کنید... اینجا پر از لایههای غمانگیز است... از آن دست جاهایی که شهر در گذشته، امروز و آیندهاش زنده به نظر میآید.