یادداشت مهدی محمدی، مشاور راهبردی رییس مجلس در روزنامه «صبح نو» که در آن به تفکیک چهرهها و گروههایی پرداخته که آنان را «دشمنان مجلس» خوانده است.
صحنه به جای پیچیدهتر شدن در حال حرکت به سمت سادگی است! انتخابات مجلس گرچه فقط یک مقدمه برای نزاعی بزرگتر است، اما در حال شفاف کردن مرزها و فاش کردن بسی رازهاست. دیدن اینکه دستهای پشت پرده، وسط کوچه و بازار به هم فشرده شدهاند، لااقل برای من مغتنم و مبارک است. کمی میشود حرف زد. مجلس نهتنها بیعیب نیست، بلکه با آنچه باید باشد بسیار فاصله دارد، اما تنها مجلسی است که در سال آخر خود، دفاعی درخشان از رهبر انقلاب دریافت کرده و بهرغم انکار منکران، بارها به صفت انقلابی ستوده شده است. از حیث قانونگذاری نیز کارنامه آن یگانه است. ریشه حملهها الان آشکار شده است. من عادت کردهام و این کاملا واقعبینانه است که به آنچه جلوی صحنه میگذرد، چندان اعتنا نکنم. بازیگران جلوی صحنه اغلب بخش فرعی داستانند. بخشی مامورند، برخی دیگر نقش بازی میکنند، عدهای را خریدهاند و عدهای دیگر هم به دنبال مشتری برای فروش خود میگردند. برخی هم البته صادقند!
این بار برای دیدن درست صحنه باید تقسیم نقشها در ائتلاف میان دشمن خارجی، اصلاحطلبان و فتنهگران داخلی و برخی دکانداران و معرکهگیران را به دقت شناخت و تحلیل کرد. ماموریتی مهم دارند و لذا همه دور هم جمع شدهاند. «حمله به مجلس» اسم رمز پروژه جدید است.
داستان سه ریشه اصلی دارد؛ اول، طرف خارجی در تدارک آشوب جدید است؛ بنابراین در پی ایجاد شرایطی است که در زمان وقوع آشوب جریان انقلاب در فروپاشیدهترین وضعیت ممکن باشد، لذا برخی بذرهای نفوذی را که سالیانی است کاشته، اکنون فعال کرده است.
دوم، اصلاحطلبان و جریان اعتدال از مجلس کنونی ضربههای سهمگین خوردهاند. قانون هستهای کل پروژه سیاست خارجی سازشکاران را بر باد داد و مجموعه اقدامات دیگر مجلس، امکان فروکاستن همه انقلابیون به «تندروها» را از غربگرایان گرفته است. این مجلس نشان داده است مشکل کشور هر چه هست، قانون نیست؛ و سوم، جریان انحراف که آن هم به تازگی برخی معرکهگیران را به خدمت گرفته، آینده خود را در درگیری درونی بین انقلابیون تا به حدی میداند که دیگر هیچ اعتباری برای افراد کلیدی جبهه انقلاب میان بدنه باقی نماند. برای احمدینژاد و اجیرشدگانش چیزی مفیدتر از دعوای دولت و مجلس نیست.
داستان ۱۴۰۴ هم هست. اصلاحطلبان در پی ریاستجمهوری هستند و به مجلس به عنوان یک مرحله میانی مینگرند. میگویند وضع اقتصاد یک فرصت طلایی پیروزی خلق کرده و پس پرده در تدارک حضورند. با مجلسی که میکروفنها در آن علیه دولت روشن باشد، پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری را دشوار نمیبینند. بهترین وضعیت برای آنها وقتی رخ خواهد داد که بتوانند دعوای «معتدل - افراطی» را دوباره زنده کنند، دوقطبی بسازند، روی برجام، حجاب و اینترنت تمرکز کنند و از همه مهمتر ببینند که در جریان انقلاب، آرای پراکنده، تکهپاره شده و بدنه انقلابیون به جان هم افتاده است.
برای کسانی که انتخابات ۱۴۰۴ را هدف گرفتهاند، حتی داشتن یک اقلیت در مجلس دوازدهم هم کافی است چه رسد به اینکه داشتن اکثریت را هم غیرقابل دسترس نمیبینند، اما آنها بهتنهایی قادر به تکمیل پروژه خود نخواهند بود. به همکارانی ظاهرا انقلابی، نیاز دارند! نشانه مهم این است که صحنه انتخابات مجلس بیش از هر چیز شبیه نوعی انتقام کشیدن از رهبری شده است. میگویند ایشان گفته مجلس انقلابی است، اما ما میخواهیم انقلابیترش کنیم! و این جملات درست در لحظهای گفته میشود که از دفتر فلان وزیر، معاون وزیر و مقام مسوول خارج میشوند!
داستان بخشنامه معاون سیاسی وزیر کشور صحنه را روشنتر کرد. من آقای غلامرضا را سالیانی است میشناسم و میان ما، دوستی و برادری برقرار است، اما آن بخشنامه سوالی بزرگ ایجاد کرد که تاکنون کسی به آن جواب نداده است. چرا عدم همکاری و همراهی مقامهای دولتی فقط محدود به نمایندگان فعلی شده بود؟
مگر فقط نمایندگان فعلی کاندیدا هستند؟ چرا بخشنامه نگفته با همه کاندیداها همکاری نکنید؟ این جز وجود برنامهای علیه مجلس آن هم تنها چند هفته پس از سخنان رهبری، معنایی دارد؟ من این سوال را از هر کسی پرسیدم، رفته که جوابش را پیدا کند. عاقلانی در دولت فهمیدند، ولی پروژه لو رفته بود. بعد که شنیدم بنده خدایی که این روزها فکر میکند، میتواند مجلس تعیین کند با متولیان آن بخشنامه ملاقات کرده، ابهامی نماند. وقتی سطح بازیگران را پایین بیاورید، پروژه سهلتر لو میرود. بعد شنیدم احمدینژاد هم دستی بر آتش غوغاییان داشته است. صحنه روشن بود.
سپس نوبت به داستان وزارت بازرگانی رسید. دولت بر تشکیل وزارت بازرگانی به شدیدترین وجه اصرار کرد و لایحه داد، رییس مجلس و دیگر نمایندگان، بارها در جلسات، ساعتها استدلال کردند که چنین کاری بسیار خطرناک است، اما دولت زیر بار نرفت. مجلس هم، چون بنا را بر همکاری با دولت گذاشته و بار سنگین اداره کشور را بر دوش دولت میبیند، موافقت کرد. حتی یکبار دکتر قالیباف به من گفت نگران است اصرار بر تفکیک، دو سال آینده دولت را به بیراهه بکشاند. بعد ناگهان دیدیم همان جماعتی که شب فالودهشان را با وزیر و معاون وزیر دولت میخورند، فریاد برآوردند که وامصیبتا!
مجلس چرا با تشکیل آن موافقت کرده؟ و چرا قالیباف رای موافق داده؟! به دلیل فالوده دوشین و پروژه بودن کل داستان کسی نپرسید دولت چرا اصرار دارد؟ و وقتی دولت اصرار میکند، اقتضای اصل همکاری چیست؟ هیچ کس از برادران دولت هم نگفت ما متقاضی بودیم و اصرار کردیم. چرا؟ این هم روشن است. بعد از آن غوغای سلاحورزی علم شد. هیات پارلمانی ویتنام به ایران آمده و دو رییس کمیسیون مجلس به دستور قالیباف در جلسه رسمی آن با اتاق بازرگانی حاضر شدهاند. دستور قالیباف جز این نبوده که در جلسه رسمی حاضر شوید. بعد کسانی که در مجلس قبل لیست هم دادند و رای نیاوردند....
ناگهان فریاد برآوردند که قالیباف، سلاحورزی را تایید کرده است! قالیباف چه اختیار قانونی برای تایید او دارد؟ چرا فتنهگری، چون او توسط دولت تایید صلاحیت شده است؟ سلاحورزی را کدام مقامات حمایت میکنند؟ وقتی پای پروژه در میان باشد، بالطبع دیگر ضرورتی به پرسیدن هیچ کدام از این سوالها نیست. بسی پروژههای دیگر هم در راه است. رییس مجلس به جرم لیاقت و البته همکاری که نشان داده، هر روز تخریب خواهد شد، نمایندگان زیر ضربه خواهند رفت. بر آتش اختلاف دولت و مجلس توسط کسانی که خود با برخی در دستگاه اجرایی مرتبطند، دمیده خواهد شد و سهمخواهان حرفهای، خود را انقلابی جا خواهند زد. گفتم که حمله به مجلس، پردهای از یک بازی بزرگتر است. آن بازی بزرگتر هم در راه و نزدیک است.
دشمن در تدارک آشوبی است که خشم و یأس را یکپارچه کند و در این مسیر، نفوذیها با اسراییل هماهنگ عمل خواهند کرد تا مبادا دولت و مجلس، برنامه اقتصادی مشترکی برای مردم اجرا کنند. مثل روز روشن است که جبههای هست و جنگی در کار است، اما میدان کارزار نه پاستور است نه بهارستان. ما بیش از بیست سال جوانی خود را به جنگ با فتنه و انحراف گذراندهایم؛ پس دشمن را اشتباه نمیگیریم. معرکهگیران چیزی نیستند. با بازیگران پشت پرده به ویژه اربابان خارجیشان مصاف خواهیم کرد