خانهها در کلانشهرها روز بهروز به آن ضرب و المثل قدیمی «آپارتمان نشینی، زندگی در قوطی کبریت» نزدیکتر میشود و این روزها خریدن خانههای ۳۵-۳۰ و حتی ۲۵ متری برای سیو سرمایه و اجاره دادن به خانوادهها، از سوی شهروندان رونق دارد، آنهم در حالیکه برای میلیونها نفر خرید این خانهها به یک آرزو تبدیل شده است.
به گزارش روزنامه آرمان، این امر در شرایطی رخ میدهد که طرح ساخت خانههای کوچک مقیاس ۲۵ متری محکوم به شکست شد و خبری از ساخت این خانهها در تهران نیست. هرچند که یک سقف ۲۰ تا ۲۵ متری برای میلیونها آرزو شده، اما از اواخر سال ۸۸ ساخت آپارتمانهای ۲۵ تا ۴۰ متری مطرح شد. سال بعد، شهردار وقت تهران، پیروز حناچی اعلام کرد که به تازگی شهرداری و وزارت کشور روی آن توافق کردهاند و گویا مورد تایید نمایندگان مجلس هم قرار گرفته و عنقریب این طرح به اجرا در خواهد آمد.
با این حال به دلیل مخالفت بخش زیادی از کارشناسان و نخبگان و دست اندرکاران شهردار تهران ترجیح داد از اجرای آن صرفنظر کند. با این وجود افزایش تصاعدی قیمت اجاره بها و ملک باعث شده تا نه تنها مستاجران در شهرهای بزرگ و بخصوص تهران، به حاشیه شهر رانده شوند که حتی در آنجا نیز مجبور به زندگی در خانههای ۳۰ تا ۴۰-۵۰ متری شوند. این گزارشها وقتی جدیتر میشود که بدانیم براساس آمار منتشر شده هم اینک بین ۵۰ تا ۶۰ درصد تهرانیها اجارهنشین هستند.
براساس آخرین آمار منتشر شده در این سرشماری ۱۷درصد خانوارهای اجارهنشین شهر تهران در واحدهای کمتر از ۵۰ متری زندگی میکنند که ۲۸درصد آنها را خانوارهای دو نفره، ۲۷درصد آنها را خانوارهای سه نفره و ۱۹درصد آنها را خانوارهای چهار نفره تشکیل میدهد. به بیانی اگر براساس این نمونه، میانگین بعد خانوار را بهطور متوسط ۳ نفر در نظر گیریم، متوسط متراژ هر نفر حدود ۱۶ متر خواهد بود. تازه این آمار، مربوط به چند سال قبل است، و امروزه، این آمار به شدت افزایش داشته است.
با این حال هم اینک این به حاشیه رانده شدن و زندگی مستاجران در خانههای کوچک مقیاس باعث شده تا بسیاری از جامعهشناسان و روانشناسان نیز به نقد وضعیت کنونی و آسیبهایی که زندگی در خانههای کوچک برای خانوادهها به همراه دارد، بپردازند.
گرچه همان زمان هم، موسوی بیوکی، نایب رئیس وقت کمیسیون عمران مجلس دهم، نیز نسبت به بروز این پدیده و آسیبهای ناشی از آن هشدار داده و گفته بود: قطعا طرح خانههای کوچک مقیاس (۳۵ متری) تبعات اجتماعی بسیاری دارد، اما میتوان از این طرح برای رفع موقت مشکل کمبود مسکن استفاده کرد تا در آینده با اجرای طرحهای کلان و استاندارد، نیازهای کشور رفع شود.
مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران یکی از همین منتقدان است میگوید: به یاد دارم که چند سال پیش یکی از نمایندگان مجلس طرح احداث خانههای ۲۵ تا ۴۰ متری را ارائه داد که این پیشنهاد با چراغ سبز دولت قبل نیز همراه شد. گرچه علاوه براین گرانی اجارهها نیز باعث شده تا عملا بسیاری از مستاجران به بخشهای حاشیههای شهر بروند و آنجا هم با پولی که دارند همان خانههای ۳۰-۴۰ متری را اجاره کنند.
حالا سوال من و دیگر مردم از نمایندگان مجلس و دیگر متولیان این است که چطور در یک فضای ۲۵ متری که نمیتوان نام «خانه» را بر آن نهاد، کدام حداقل زندگی وجود دارد که یک خانواده میتواند در آن زندگی کند؟ آیا این نماینده محترم، یک شب در خانه ۲۵ متری و حتی ۴۰ متری – که این روزها تعداد آن زیاد شده- زندگی کرده تا بداند ترویج این خانهها و شرایط زندگی در آن چقدر سخت و طاقت فرساست؟.
در دنیا، سرانه متراژی که باید یک فرد در آن زندگی کند، تعریف مشخصی دارد، در کجای دنیا این متراژ برای خانواده تعیین شده و ایده ساخت این خانهها از کجا سرچشمه میگیرد؟ در کشوری مانند انگلستان هر نفر بهطور متوسط در ۴۴ متر زیربنای مسکونی زندگی میکنند که این سرانه در کشور ما حدود ۲۶ متر برای هر فرد است. همچنین باید به ازای هر بچه یک اتاق وجود داشته باشد، اما در کدام یک از محلهای پایین شهر تهران که خانههای ۴۰ متری فراوانی دارد، این سرانه رعایت میشود که حالا میخواهید در خارج از شهر، قوطی کبریتهای ۲۵ متری برای خانوادهها بسازید؟
اقلیما با ذکر اینکه طرح اینگونه مباحث نشان میدهد که ما سطح خانوادهها را به عنوان یکی از ارکان اصلی جامعه که محل تولد فرزند و تربیت آینده سازان این مملکت است، آنقدر پایین آوردهایم که آنها مجبور شوند در این فضاها زندگی کنند میگوید: بیشک بچههایی که در این خانههای ۲۵ متری بهدنیا میآیند، بیگناهان و محرومان مادام العمر هستند، چون هر روز مجبورند دعوا و گاها ضرب و شتم پدر و مادرشان را ببیند، و، چون فضای بازی ندارد در صورت کوچکترین سروصدا باید از پدر و مادرشان به طور دائم کتک بخورند.
همچنین ما از افزایش نرخ طلاق شکایت داریم درصورتیکه با کوچک شدن محل زندگی، اختلافات زن و شوهر بیشتر نمایان میشود و خانهها آنقدر کوچک شدهاند که زن و شوهر دائم باید در کنار یکدیگر قرار بگیرند و سر هر موضوعی دعوا کنند. ظاهرا قرار است این خانهها به افراد مجرد پیش فروش نشود! حداقل قیمت این خانهها بیش از یک میلیارد تومان و هر متر حداقل ۴۰-۵۰ میلیون تومان است.
کدام کارگر یا فرد مجرد و شاغلی قادر است این مبلغ را تامین کند، اصلا با وضعیت حقوق شرکتها و اصناف، چطور میتواند اقساط آن را بپردازد؟ از سوی دیگر پدر و مادر اگر به خانه فرزندشان بیایند چطور چند روز را در آن فضا که نه اتاق خواب دارد و نه آشپزخانه و… سپری نمایند.
پدر مددکار اجتماعی تصریح میکند: در دنیا به این نتیجه رسیدهاند که در مناطق پایین شهر که متراژ آپارتمانها معمولا کم است، نباید آپارتمانها بیشر از چهار طبقه باشد، چون هر کجا که جمعیت زیادی قرار بگیرد، محلی برای فحشا، فروش مواد مخدر و دیگر آسیبهای اجتماعی خواهد شد. در گذشته هم بارها شاهد بودهایم که خانوادههایی که از سر ناچاری این نوع آپارتمانهای کوچک، اما با تراکم جمعیتی زیاد را خریداری کردهاند، پس از مدتی که نتوانستهاند در آن زندگی کنند، به افراد مجرد فروختهاند و بعد از مدتی به محلی برای ترویج فحشا و فروش مواد مخدر تبدیل شدهاند.
وی با اشاره به مثال دیگری در این زمینه ادامه میدهد: پیش از انقلاب در حوالی شهرری و جاده آرامگاه، خانههای کوچکی برای کارگران شهرداری ساخته شد، بسیار از آن خانوادهها پس از مدتی یک اتاق را به دیگران اجاره دادند و حیات خانه را مسقف کردند و آن را نیز اجاره دادند، در نهایت طولی نکشید که آن محلات به مرکز فحشا و مواد فروش مواد مخدر تبدیل شد.
تجارب گذشته ثابت کرده که این طرح محکوم به شکست است و پس از مدتی که به برخی افراد وام و زمین رایگان برای ساخت این خانههای ۲۵ متری دادند، بعد نیمهکاره به حال خود رها میشوند تا دوباره یک قانون جدید بیاید. بدون شک اگر در کشور دیگر یک نماینده چنین طرحی را مطرح میکرد یا از مجلس اخراج میشد یا از او میپرسند که هدفش از این طرحی که قابلیت اجرا ندارد، چیست؟ چرا نمایندگان به جای طرح چنین پیشنهادهایی فکری برای توسعه حاشیه نشینی و افزایش تعداد خانوادههای کوچک مقیاس نمیکنند؟.