فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
کِلکِ مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
بِبَرَد اجرِ دو صد بنده که آزاد کند
قاصدِ منزلِ سِلمی که سلامت بادش
چه شود گر به سلامی دلِ ما شاد کند؟
امتحان کن که بَسی گنجِ مرادت بدهند
گر خرابی چو مرا، لطفِ تو آباد کند
یا رب اندر دلِ آن خسرو شیرین انداز
که به رحمت گذری بر سرِ فرهاد کند
شاه را بِهْ بُوَد از طاعتِ صدساله و زهد
قدرِ یک ساعته عمری که در او، داد کند
حالیا عشوهٔ نازِ تو ز بنیادم بُرد
تا دگرباره حکیمانه چه بنیاد کند
گوهرِ پاکِ تو از مِدْحَتِ ما مُستَغنیست
فکرِ مَشّاطِه چه با حُسنِ خداداد کند؟
ره نبردیم به مقصودِ خود اندر شیراز
خُرَّم آن روز که حافظ رَهِ بغداد کند
شرح لغت: کلک مشکین: قلمی که از مرکب آن بوی مشک به مشام میرسد/ گنج مراد: گنج مقصود
وجود دوست از عاشقان خود بی نیاز است و فطرت پاکش به نیایش هر آن که در چرخ وجود دارد نیازمند است. حال آن که سالک طالب وجود اوست و در این راه همه سختیها را به جان میخرد تا به وصال او دست یابد.
اگر در برابر رنجها و مشکلات زمانه صبور باشی، از غم و غصه نجات مییابی و ایام خوشی و کامیابی به تو روی خواهد آورد و به بزرگی خواهی رسید.