روز چهارشنبه که سفیر و معاون پیشین رئیسجمهور در حساب توئیتر خود مطلبی را در انتقاد از سیاست دولت سیزدهم در قبال حقآبه هیرمند، منتشر کرد، پیشبینی تنش لفظی و مجازی و آنچه در روزهای پنجشنبه و جمعه میان تهران و کابل بهوقوع پیوست، ساده نبود.
به گزارش هم میهن، حمید ابوطالبی در رشته توئیتی نوشته بود: «زمانی که از ناکارآمدی سخن میگوییم یعنی تمام مردان این دولت حتی توان اخذ حقّ تاریخی و قانونی ملت خود از افغانستان را ندارند؛ لذا برای گرفتن حق این ملت مظلوم هر روز کمیته و شورا تشکیل داده و مأموریت تعریف میکنند.
طالبان که به مردم خود رحم نمیکند حقآبه هیرمند را با التماس نخواهد داد! باور کنید حق گرفتنی است، سیستان تشنه است و کسی برای گرفتن حقّ تاریخی خود التماس نمیکند؛ بپذیرید که سیاست خارجی ناکارآمد است؛ قبول کنید. آب در برابر ترانزیت و تردّد برای کشوری محصور چون افغانستان تمام آب سدّ کمالخان را به سوی ایران جاری خواهد ساخت؛ ضعف و سستی راه و رسم تاریخ ما نیست.»
ساعتی پیش از توئیت ابوطالبی، سخنگوی وزارت امور خارجه از سفر حسین امیرعبداللهیان به استان سیستانوبلوچستان با هدف پیگیری مباحث مربوط به حقآبه ایران از هیرمند خبر داد. پس از این خبر نیز دستگاه دیپلماسی در اطلاعیهای عنوان کرد که حسین امیرعبداللهیان با سرپرست وزارت امور خارجه افغانستان بهصورت تلفنی گفتوگو کرده است.
براساس اطلاعیه وزارت امور خارجه، در این تماس تلفنی، تاکید سرپرست وزارت خارجه افغانستان بر پایبندی هیئت حاکمه افغانستان بر حقآبه ایران مثبت ارزیابی شد و در عین حال اظهار داشته است که «رهاسازی آب از سوی افغانستان و تامین حقآبه ایران به صورت عملی، مطالبه جدی جمهوری اسلامی ایران است و این امر در مناسبات فیمابین تاثیر دارد. .»
موضوع حقآبه هیرمند و اصرار و انکار میان تهران و کابل پس از روی کار آمدن امارت اسلامی در این کشور بهعنوان موضوعی میان امیرعبداللهیان و امیرخان متقی بارها در این سطح در رسانهها منتشر شده بود؛ آنچه اما در روز پنجشنبه سرآغاز تنشی لفظی میان ایران و همسایه شرقی شد، از آنجا منشاء گرفت که رئیسجمهور در جریان بازدید از استان سیستانوبلوچستان در اظهاراتی درباره حقآبه هیرمند به مقامات افغانستان هشدار داد.
رئیسی گفت: «به حاکمان افغانستان اخطار میکنم، حقآبه مردم سیستانوبلوچستان را بدهند. اجازه نخواهیم داد حق مردم ما تضییع شود. حرف من را جدی بگیرید تا بعداً گلایه نکنید.» در ادامه این سخنان ابراهیم رئیسی، وزیر امور خارجه نیز طالبان را به ابزار فشار تهدید کرد؛ حسین امیرعبداللهیان گفت: «از مقامات افغانستانی خواسته شده، هیئتی ایرانی با هدف بررسی ذخایر آبی سد کجکی که منشأ حقآبه ایران از رود هیرمند است به این کشور سفر کند و در صورت مخالفت با این درخواست، از ابزار فشار استفاده خواهد شد».
امارت اسلامی افغانستان اطلاعیهای را در واکنش به اظهارات رئیسجمهور کشورمان درباره حقآبه هیرمند منتشر کرد. در این اطلاعیه آمده است: «از اینکه در سالهای اخیر در افغانستان و منطقه، خشکسالی رخ داده و سطح آب پایین آمده است به شمول دریای هلمند تعداد زیادی از ولایات و مناطق کشور از خشکسالی رنج میبرند و آب کافی وجود ندارد. در چنین وضعیتی، خواست مکرر ایران برای آب و اظهارات نامناسب در رسانهها را زیانآور میدانیم. مقامات ایرانی ابتدا باید معلومات خود را در مورد آب هلمند تکمیل نمایند و بعد از آن با الفاظ مناسب، خواستشان را مطرح کنند.»
طالبان در حالی در اطلاعیه خود ازعدم وجود آب سخن به میان آورده است که در نخستین واکنشها به این اظهارات، سخنگوی سازمان فضایی ایران در توئیتر نوشت: «سازمان فضایی ایران با استفاده از ماهواره خیام، رودخانه هیرمند را پایش کرده است. تصاویر ماهوارهای نشان میدهد که حکومت افغانستان در برخی نقاط با انحراف مسیر آب و ایجاد بندهای متعدد، مانع رسیدن آب به ایران شده است. آمادهایم دادههای مربوطه را در اختیار وزارت خارجه قرار دهیم.»
حجت میانآبادی، پژوهشگر حوزه دیپلماسی آب نیز در این خصوص نوشت: «منابع آبهای سطحی چیزی نیستند که بتوان روی آنها چادر کشید و تصور کنیم که پنهانشان کردیم و با صدور بیانیه و نه رویکرد و ابزارهای اعتمادسازی صرفاً ادعا کنیم که آب نیست.»
این اطلاعیه بار دیگر واکنش تهران را به همراه داشت و وزیر امور خارجه در توئیتی نوشت: «در ماههای اخیر مکرراً از ملامتقی، سرپرست وزارت خارجه افغانستان خواستم طبق عهدنامه هیرمند، به تعهدات خودشان عمل کنند و امکان بازدید هیئتهای فنی و سنجش میزان آب را فراهم کنند، که نکردند. سیستان از خشکسالی رنج میبرد. ملاک بود و نبود آب، بازدید فنی و عینی است و نه صدور بیانیه سیاسی.»
وزارت امور خارجه نیز در ادامه بیانیهای را منتشر کرد که در بخشی از آن آمده است: «اعلامیه مورخ ۲۸ اردیبهشت۱۴۰۲ طرف افغانستانی درباره حقآبه هیرمند حاوی مطالب متناقض و نادرست بوده و وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران آن را قویاً رد میکند.»
دستگاه دیپلماسی همچنین تاکید کرده است که «اظهارات متعدد برایعدم تحویل حقآبه قانونی جمهوری اسلامی ایران از جمله طرح موضوع خشکسالی و کم شدن آب در هیرمند، مستلزم بررسیهای کارشناسی، وفق مفاد معاهده بوده و تاکنون توسط کارشناسان جمهوری اسلامی ایران راستیآزمایی نشده است، لذا اتخاذ چنین مواضعی، غیرحقوقی و غیرقابل قبول است. تا زمانی که به کارشناسان جمهوری اسلامی ایران اجازه داده نشود که طبق معاهده هیرمند بهخصوص ماده ۵ پروتکل شماره یک آن معاهده، از مسیر و بالادست هیرمند بازدید کنند، هرگونه اظهارنظر در خصوص کاهش آب هیرمند پذیرفته نیست.»
اشتباه کشانده شدن موضوعات فنی مرتبط با حقآبه و سدسازی، به سخنان رئیسجمهور و واکنش تند و به دور از شئونات طرف افغانستانی، اما موضوع تازهای نیست و سخنان حسن روحانی در همایش بینالمللی مقابله با گرد و غبار مبنی بر اینکه: «ایران نمیتواند در برابر ساخت بندها همانند بند کجکی، کمالخان، سلما و بندهای دیگر بیتفاوت بماند» با واکنش تند و خشم مقامات دولتی، محافل سیاسی و رسانههای افغانستان مواجه شد.
در آن مقطع، نجیبالله آزاد، معاون سخنگوی رئیسجمهور افغانستان در واکنش به اظهارات رئیسجمهور ایران گفت: «این حق افغانستان است که باید از آبهای کشور خود بهره ببرد و هر کسی که چنین سخنانی را به کار میبرد، بیجاست.» گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی نیز در واکنش به سخنان روحانی گفته بود: «هیچکس این حق را ندارد که برای ما دستور بدهد و هم این حق را ندارند که در امور داخلی ما مداخله کنند.»
براساس آنچه در پژوهش «چرا افغانستان برای ایران مهم است؟» که در تابستان ۱۴۰۰ به سفارش مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری تألیف شده، آمده است: «هیرمند با ۱۴۰۰ کیلومتر طول از رودهای مهم، پرآب و بزرگترین رودخانه داخلی افغانستان و دهمین رودخانه بزرگ قاره آسیا است که در فصل بهار عرض آن به ۹۰۰ متر میرسد و در تابستان از ۳۰۰ متر کمتر نمیشود. میزان آب هیرمند در طول سال بین ۶۰ تا ۲۰۰ میلیون مترمکعب متغیر است.
این رود از ارتفاعات مناطق بهسود، پنجاب و دایکندی سرچشمه میگیرد. رودهای حوضه هیرمند ۴۰ درصد از زمینهای کشاورزی افغانستان را آبیاری میکند. برای استفاده بیشتر از آب این رود، بر روی هیرمند و شعبههایش بندهایی ساخته شده است که بزرگترین آنها بند کجکی به گنجایش ۱۸۰۰ میلیونمتر مکعب است.
از سال ۱۳۱۵ و تثبیت مرزهای ایران و افغانستان، تاکنون هیچ اختلاف مرزی جدی میان تهران و کابل رخ نداده اما درباره رودخانه هیرمند اختلافات زیادی بوده که بیش از ۱۲ بار بحران سیاسی میان دو کشور رخ داده است. حقآبه ایران از هیرمند بر پایه قرارداد سال ۱۳۵۱ میان دو کشور، سالانه ۸۲۰ میلیون مترمکعب برای سالهای با بارش عادی و برای سالهای خشکسالی به نسبت میزان کاهش آب، حقآبه ایران نیز کاهش مییابد، اما اختلاف همچنان پابرجا ماند.»
آنگونه که وزارت زراعت و انکشاف دهات افغانستان برآورد کرده، سالانه ۷۵ میلیارد مترمکعب آب در افغانستان تولید میشود که از این مقدار، ۵۷ میلیارد آبهای سطحی و ۱۸ میلیارد منابع آبی زیرزمینی است. از کل ۵۷ میلیارد مترمکعب آبهای سطحی، تنها ۲۰ درصد آن به بهرهبرداری و ۷۰ درصد آن به دلیل فقدان تأسیسات مهار آب، به کشورهای همسایه سرازیر میشود. این آبهایی که به کشورهای همسایه میرود، نشان از اراده افغانستان به مهار این آبها دارد.
برای نمونه، بخشهایی از رود هلمند و هریرود که به ایران میآیند، جزو مشکلات اصلی بین دو کشور است که قطع آنها بر کشاورزی و محیط زیست ایران آسیبهای فراوان وارد آورده است. لازم به یادآوری است که افغانستان ۶۵ میلیون هکتار زمین دارد که ۱۴ میلیون هکتار آن (حدود ۵/۲۱درصد) چنانچه آب باشد، قابل کشاورزی است؛ اما تاکنون نزدیک به نیمی از آن (بیش از ۵/۵ میلیون هکتار) به صورت آبی و ۵/۲میلیون هکتار به صورت دیم کشت شده است.
با روی کار آمدن طالبان، سهم حقآبه ایران نادیده گرفته شد. البته در همان آغاز روی کار آمدن طالبان، برخی کارشناسان پیشبینی میکردند از آنجا که طالبان بههیچیک از قوانین بینالمللی پایبند نیست، در بحث آب رودخانه هیرمند نیز زیادهخواهی کند؛ که اینچنین نیز شد.
پس از آن نیز خشکسالیها و کاهش بارندگی ازیکسو و استفاده بیشتر و کشت بیشتر در خاک افغانستان از سوی دیگر باعث شد میزان کمتری از آب این رودخانه به ایران برسد. کافی است یادآوری کنیم پس از شکست حکومت طالبان، حکومت قانونی افغانستان پیگیری ساخت سد سلما را نخستین برنامه سازندگی بزرگ خود اعلام کرد. این در حالی است که اگر شمار اندک چاههای آبی که البته آبشان حتی برای کشاورزی هم مناسب نیست را نادیده بگیریم، تنها منبع آبی دشت سیستان در ایران، رودخانه هیرمند است که همین مسئله زندگی در منطقه سیستان ایران را نیز با مشکل روبهرو کرده و تضادهای بین ایرانیان و افغانستانیها را افزوده است و تنشهای مرزی را دامن زده است.
همچنین اشرفغنی در روزهای نخست سال ۱۴۰۰ گفته بود که دیگر آب رایگان به ایران نمیدهیم. از این پس آب در برابر نفت خواهیم داد. این سخن، درستی ادعای نویسندگان کتاب «نگاهی به دیپلماسی آب در ایران» را نشان میدهد که سالها پیش نوشته بودند اگر ایران میخواهد با پشتوانه نفت توسعه پیدا کند، افغانستان نیز میخواهد با پشتوانه آب توسعه یابد.
در دوران اشرفغنی اینطور به نظر میآمد که ایران برای آنکه افغانستان بیش از این به دامان آمریکا و عربستان نغلتد، در زمینه حقآبه خود خویشتنداری نشان داد. اما این شیوه کارگر نبود. چه اینکه برخی مسئولان افغانستانی همچون اشرفغنی که بارها دیدگاههای ایرانستیزانهشان را آشکار کردند، با کوتاه آمدن ایران در یک زمینه، به حوزههای دیگر چشم میدوختند؛ چیزی که در سخنان اشرف غنی نیز نمود یافت. نویسنده پژوهش معتقد است که اینها هزینههایی بوده که ایران برای پیشبرد ایدئولوژی آمریکاستیزی خود پرداخته و برای کشور گران تمام شده است. این در حالی است که افغانستان نسبت به آبهای جاریای که به پاکستان میرود، با آنکه پاکستان را دشمن خود میداند، چنین حساسیتی ندارد.
موضوع آب که در دو روز گذشته به موضوع غالب فضای مجازی ایران و افغانستان تبدیل شده، موضوعی مرتبط با حاکمیت طالبان و امارت اسلامی نیست. کمااینکه در سالهای جمهوریت در این کشور نیز سخنان آخرین رئیسجمهور افغانستان نیز هفتهها تنش قابلتوجهی را میان دو کشور ایجاد کرده بود. اشرف غنی در روزهای نخست سال ۱۴۰۰ و در جریان افتتاح سد کمالخان در ولایت نیمروز افغانستان در سخنانی گفته بود که آب هیرمند قرنها از افغانستان خارج میشد، ولی اکنون مدیریت آن به دست افغانهاست، لذا از این پس به ایران آب در مقابل نفت میدهیم. بنابراین مسئله مشخص این است که موضوع آب و حقآبه ایران موضوعی مرتبط با حکومت طالبان یا رهبران دیگر در افغانستان نیست.
با روی کار آمدن طالبان در مردادماه ۱۴۰۰، تهران با ابراز رضایت از خروج ایالاتمتحده از افغانستان، مبادلات و گفتوگوهای خود با مقامات طالبان را که از ماههای پایانی دولت دوازدهم از سطح پنهانی و امنیتی به رسانهها کشیده شده بود با دست بازتری بهصورت علنی آغاز کرد. انتقادات صورتگرفته نسبت به این نزدیکی اما با این پاسخ مواجه میشد که ایران به سبب همسایگی مرز طولانی ۹۰۰کیلومتری، محکوم به ارتباط با هیئتحاکمه افغانستان ورای هر تغییر و تحولاتی است و موضوع حقآبه کشور از رودخانه هیرمند نیز به عنوان یکی از موضوعات فیمابین، نیازمند برقراری روابط است.
شاید اما تهران تصور میکرد امارت اسلامی به دلیلعدم مشروعیت بینالمللی و مشکلات متعدد داخلی، این فضا را برای ایران مهیا کند که در غیاب حکومت مقتدر در ارگ کابل، حقآبه خود را بهصورت کامل از این کشور دریافت کند، تحلیل و تصوری که خیلی زود، اشتباه بودنش به اثبات رسید.
امارت اسلامی علاوه بر آنکه در مدت زمان روی کار آمدناش مانند اسلاف خود، پرداخت حقآبه ایران را انکار کرده و مازاد آب پشت سد کمالخان را به سمت شورهزار گودزره منحرف میکند تا وارد ایران نشود، بلکه به بهانههایی که هر بار از سوی تهران با عنوان سوءتفاهم از آن یاد میشود، مرز را برای مرزبانان ایرانی ناامن و به سوی آنها آتش میگشاید. در همین راستا نیز برخورد تحقیرآمیز با مرزبان ایرانی چندماه قبل خشم افکار عمومی را در کشور برانگیخت.
سیدعباس عراقچی در کتاب «دیپلماسی آبهای فرامرزی و نظام بینالملل» در تعریف «دیپلماسی آب» مینویسد: «به دلیل جریان دائمی آب از محلی یا کشوری به محلی یا کشوری دیگر و به دلیل وجود مرزهای سیاسی کشورهای مختلف در مسیر برخی از این جریانات آبی، برخی اختلافات، مذاکرات و همکاریها بر سر مدیریت این منابع مشترک در قالب سیاست خارجی کشورهای جهان پدید آمده که این بخش از سیاست خارجی به دیپلماسی آب معروف شده است.»
ایران اما بهرغم آنکه در منطقهای گرم و خشک واقع شده و با بحران آب روبهروست و بخش قابلتوجهی از منابع آبی کشور نیز از منابعی آنسوی مرزها تامین میشود اما در موضوع دیپلماسی آب نهتنها قوی عمل نکرده، بلکه گاهی اینچنین به نظر میرسد که اساسا این موضوع در سیاست خارجی ایران نادیده گرفته میشود کمااینکه اداره دیپلماسی آب دستگاه دیپلماسی تنها چند ماه به حیات خود ادامه داد و در ادامه منحل شد.
کاوه مدنی، معاون سابق سازمان حفاظت محیطزیست و رئیس اندیشکده آب سازمان ملل متحد نیز در حساب توئیتری خود با ذکر این مطلب که «در حال حاضر، حجم آب ذخیرهشده در هر دو سد کمالخان و کجکی از پارسال بیشتر است»، نوشت: «ابعاد این مناقشه پیچیدهتر از کلکلهای دوربینی و توئیتریست. دلسوزان بارها درباره رسیدن این روزها و کور شدن گره اختلاف هیرمند هشدار دادند اما آقایان بهجای برنامهریزی و سرمایهگذاریهای راهبردی برای افزایش ظرفیت چانهزنی و تعامل مقتدرانه با کشور همسایه، بهدنبال دسترسی به منابع لایتناهی آب در عمق چندهزار متری و اشتغالزایی از طریق توسعه کشاورزی در یک منطقه کمآب بودند.»
مدنی پیشتر نیز در مصاحبهای گفته بود: «تبدیل مناقشه آبی یک رود فرامرزی به نبرد حیثیتی و ملیگرایانه دو ملت، یک خطای راهبردی و ناشی از ناپختگی سیاسی وعدم آشنایی با قواعد دیپلماسی آب است. جنگ روایتها در همه مناقشات طبیعیست، اما دامن زدن به آن میتواند دستیابی به راهحل برد-برد را غیرممکن کند. وقتی مسئله تخصیص آب تبدیل به رقابت ملیگرایانه میشود، آبگیرنده پیروز و آبدهنده بازنده بازی تلقی میشود.
در این نبرد، حتی سیاستمدار عاقل هم راهکاری بهجز تلاش برای پیروز شدن نخواهد داشت چه رسد به سیاستمدار ناشی و جوگیر. معجون سیاستمداران سطحینگر، رسانههای جهتدار و آتشبیاران فضای مجازی بسیار سمی و آفتی خطرناک برای دو کشور همسایه است. حواسمان باشد در این فضا ناخواسته بر طبل جنگ نکوبیم و عاملان اصلی این وضعیت را فراموش نکنیم.»
زمانی که هشدار کارشناسانی همچون کاوه مدنی در خصوص انتقال مباحث تخصصی و فنی به سطح رسانهها نادیده گرفته شده و سیاست ایران در قبال کشور مهمی مانند افغانستان و حالا در قبال گروهی مانند طالبان و امارت اسلامی در نهادهایی موازی و به غیر از دستگاه دیپلماسی تعیین شود، نتیجه آن اظهارات احساسی، غیرکارشناسی و بدون آیندهنگری از سوی برخی مقامات سیاسی میشود که اگر هزینهای برای طالبان در پی نداشته باشد، تنها حیثیت دولت جمهوری اسلامی ایران را به باد داده است.
آفت دوم آنچه در روزهای گذشته بهوقوع پیوست نیز واکنشهای تند افکار عمومی ایران و افغانستان به یکدیگر و مطرح شدن طرح خرابکاری نظامی در تاسیسات آبی افغانستان است که با توجه به حضور جمعیت بالای افغانستانیهای مقیم ایران میتواند موج جدیدی از مهاجرهراسی را در کشور رقم بزند.
ابراهیم رحیمپور، معاون پیشین آسیا و اقیانوسیه وزارت امورخارجه در نقد سیاستخارجی ایران در قبال افغانستان معتقد است که ایران بیشتر از ابزارهای دپیلماتیک روزمره استفاده میکند تا راهبردهای جامع. او معتقد است که در رابطه با افغانستان نوعی سوءمدیریت در تنظیم راهبرد وجود دارد.
پس از سفر روز چهارشنبه رئیسجمهور به استان سیستانوبلوچستان شاهد بروز تنش لفظی میان ایران و افغانستان هستیم که با هشدار ایشان در خصوص موضوع حقآبه ایران از رود هیرمند آغاز شد و بهصدور بیانیه از سوی دو طرف و واکنشها در فضای مجازی انجامید، تحلیل شما از این تحول جدید چیست؟
اگر کمی به سابقه این مسئله نگاه کنیم، ریشه این مشکل بهتر نمایان میشود؛ پیش از انقلاب دو قرارداد مهم با دو همسایه بسته شد که یکی ۱۹۷۵ با عراق بود که وقایع جنگ که مرتبط با این قرارداد بود را به خاطر دارید و صدام معتقد بود بغداد زمانی این توافق را در شرایط نابرابر با تهران امضا کرده و نمیخواهد به آن متعهد باشد. در سمت مقابل نیز در سال ۱۹۷۳ معاهده آبی با افغانستان به امضا رسید که کابل هم نظری مشابه بغداد داشت.
البته نظر من این نیست که کلاه بر سر افغانستان رفته است، موضوعی طبیعی بود که قانونمند شد. ریشه این اختلافات هم به عقبتر و موضوع هرات در زمان قاجار برمیگردد و شاهد بودیم که شفیق، نخستوزیر افغانستان که طرف امیرعباس هویدا، نخستوزیر وقت ایران برای امضای این توافق بود، به اتهام تبانی با طرف ایرانی ترور شد. در دوران جدید، زابل یک منطقه بسیار حاصلخیزی است و در تاریخ هم زابل را به عنوان جایی که گندم مرغوب داشته، میشناختند و این منطقه، منطقه پرجمعیتی بوده و ریشههای تمدنی در آنجا وجود داشته و لذا به مرور متأسفانه این مشکل برای ما پیش آمد.
تا آنجایی که بنده میدانم و ۴ سال در این رابطه مسئول بودم، در این مورد در ادوار مختلف فرازونشیب زیادی داشتهایم، اما میتوانم بگویم خیلی توقعی هم در افغانستان نبود که یک پایتخت و دولت ضعیف بتواند در تمام خاک این کشور حکمرانی کند و به تعهدات خودشان جامه عمل بپوشانند و ما هم در بعد از انقلاب به دلیل تخاصماتی که داشتیم، این مسئله که فراتر از افغانستان در موضوع آب تحرک داشتند تا آب را به روی ما قطع کنند، فرضیه معتبری است که وجود داشته و همچنان مطرح است و مشخصا میتوانم بگویم مدتی انگلیسیها بودند و بعد آمریکا و اسرائیل و در مورد سدهایی که در قسمتهای مختلف سدکمالخان بسته شد، ترکیه و هند عامل بودند و هر دوی این کشورها هم احتمال اینکه به خصوص از طرف اسرائیلیها به این سمت هدایت شده باشند، وجود دارد.
اما نکته تأسفبار این موضوع این است که سدکمالخان که نیاز به سیمان خیلی زیادی داشت، کارخانهای را دوستان خودمان در زابل تاسیس کردند که سیمان به افغانستان بفروشند، یعنی خود ما بدون عاقبتاندیشی به این کار کمک کردیم. اینها همه مهم است؛ یک دفعه اتفاقی میافتد و جنجال ایجاد میشود. طرفین حرفهای کلی و خاصی به هم میزنند.
آنچه که باز هم بنده میدانم و بازدید کردهام، این است که ما سه چاهنیمه بهمعنای برکههای بزرگی که آب در آن جمع میشود داریم که آبهایی که بهخصوص در فصل بهار که سیلاب و بارندگی وجود دارد، به سمت ایران و هامون میآمد و بیشتر هم به همین چاهنیمهها هدایت و آب زاهدان از این چاهنیمهها تأمین میشد. یعنی بهجای اینکه این آب در زابل مصرف شود، آب آشامیدنی زاهدان را تأمین میکرد.
به چرایی این موضوع نمیپردازم اما میخواهم بگویم مبنای این آب، زابل بوده و قبلش هم نمیدانم آب زاهدان از کجا تأمین میشد. ما میخواهیم یک مشکل را حل کنیم، مشکل دیگری برای خودمان ایجاد میکنیم. لذا میخواهم بگویم سوءمدیریت وعدم برنامهریزی جامع و راهبردی در مورد خیلی مسائل بهخصوص در رابطه با همسایگان بوده و هست. پس بنابراین طرف مقابل هر مشکلی دارد، مشکلات خودمان را هم باید ببینیم و بدانیم کجای کار هستیم. ایران یک کشور خشک و بیابانی است.
میانگین بارندگی ما کم است و مشکل آب تنها مربوط به زابل نیست. ولی براساس قرارداد و آنچه من میدانم که هم با آقای کرزای و هم آقای اشرفغنی صحبت کردم، هیئتهایی رد و بدل شد و حتی کمیتههایی برای موضوع آب تشکیل دادیم، اما من در جلسات آن زمان هم میگفتم که در افغانستان با ما همکاری نمیکنند و این موضوع در این کشور به تابو تبدیل شده است. البته در برهههایی هم سهم آب ما براساس معاهده موجود تأمین میشد، اما موضوعی که مسکوت مانده بحث سیلابها است که افغانستان خواهان محاسبه میزان آن است که در قرارداد مسکوت است و ما معتقدیم این سیلاب ناچار به سمت ایران میآید.
با توجه به توضیحات شما و بسیاری از کارشناسان حوزه آب، مسائل میان ایران و افغانستان در حوزه آب مسائلی بیشتر فنی است تا سیاسی؛ به چه علت اما شاهد هستیم که به سطح رئیسجمهور کشانده شده و با لحنی تند بیان میشود تا کابل هم به آن شکل خارج از عرف دیپلماتیک پاسخ دهد و دو روز تنش لفظی میان دو کشور شکل بگیرد؟
ما متأسفانه سلیقه نداریم و احساسی صحبت میکنیم. اساساً سوال این است که ما برای چه به این میزان به طالبان نزدیک شدهایم؛ مگر اینکه خوش و بش ما با این گروه منجر به دریافت امتیازاتی شود که طرفین از یکدیگر بگیرند، در غیر اینصورت ما برای چه وزیر محیط زیست امارت اسلامی را در ایران میپذیریم و در سطح بالا به او ملاقات میدهیم. فلذا این افراط و تفریطها در سیاست خارجی بسیار به ما آسیب زده است و من متأسف هستم که ما بحرانی هم به نام باکو داریم که تمام نشده و همیشه و البته دولت فعلی هم مدعی کار با همسایگان است و آن بحران کنترل و حل نشده است.
حالا بحران با یک حکومت ناکارآمد و غیررسمی مانند طالبان را مشاهده میکنیم که آن را ناشی از بدسلیقگی میدانم و نیازی نبود که اینگونه پیش برود و مشخص نیست چه کسی چنین رهنمودی را به دولت داده است. بد است که کشور با طالبان بدنام دست به یقه شود و مواجه با سخنانی شود که در شأن خود طالبان است. از این جهت من متأسف هستم و از روز گذشته و امروز با دوستان این نظر را داشتیم که این بدترین نوع دیپلماسی است که عمل میکنیم.
برخی دوستان که با طالبان کار میکنند، همین موضوع را هم با این گروه صحبت و بدهبستان کنند، چرا این موضوع را به عرصه رسانه میکشانیم و مردم را مضطرب میکنیم؟ ۴۰ سال است که افغانستانیها را در کشورمان راه داده و آنها از همه نوع امکانات استفاده میکنند. البته خوشحالیم که به ملت افغانستان کمک میکنیم، اما باید مصداق «تو نیکی میکن و در دجله انداز» باشد که این روزها شاید دیگر توجیهی ندارد.
پس از هشدار رئیسجمهور به افغانستان، وزیر امور خارجه نیز در سخنانی، طالبان را به استفاده از ابزار فشار تهدید کرد؛ جدای از درستی یا نادرستی این اقدام، آیا تهران ابزار فشاری در قبال کابل دارد تا در موضوعاتی همچون حقآبه از آن استفاده کند؟
من این جمله را خیلی نمیپسندم، اما اعتقاد دارم که اگر ما درست و همهجانبه عمل کنیم و اگر تنها ابزارمان مستقیم متوجه افغانستان نباشد و دارای همپیمانان متعهد و راستگو باشیم و اگر در طول دهههای گذشته درست حرکت میکردیم، بله قادر هستیم. اما این کار را نکردیم و ابزاری را داریم که روزمره است و بلندمدت و راهبردی نیست و البته بهسادگی هم از سوی برخی مقامات ما وتو میشود. بنابراین ژست این موضوع خوب است اما در عمل مدت مدیدی است که مسیر منطقی را دنبال نمیکنیم.
در موضوع باکو شاهد بودید که ۴ امامجمعه ما اطلاعیهای دادند و عملاً جهاد علیه ارمنستان اعلام کردند، بعد از این اقدام چه دیدیم؟ امروز ارمنستان برای ما مشکل است یا آذربایجان؟ بنابراین میخواهم بگویم اگر سیاست خارجی متمرکز باشد و به راهبردمان متعهد باشیم، ایران قدرتمند است و ما قابل مقایسه با کابل نیستیم، اما وقتی خوب عمل نمیشود و تصمیمات در وزارت امور خارجه اتخاذ نمیشود و وقتی هماهنگ و یکپارچه عمل نمیشود، ما مشکلاتی را در سیاست خارجی داریم و خواهیم داشت.