از ۱۷ آذر ماه سال۱۲۴۶ که ناصرالدین شاه قاجار کلنگ ساخت شهری جدید را به زمین زد و خندق ناصری احداث شد، خیابان شوش فعلی حد نهایی تهران در جنوب و خندق جنوب تهران بود. در دوره پهلوی اول از سال۱۳۰۶ به بعد طرح پر کردن خندقهای ۴گانه تهران شروع شد و ۴خیابان انقلاب در شمال، شوش در جنوب، کارگر در غرب و خیابان ۱۷شهریور در شرق شکل گرفت و دیگر محدوده خندق ناصری تهران کاملاً از بین رفت.
به گزارش همشهری آنلاین؛ «نصرالله حدادی»، محقق و تاریخپژوه، با بیان اینکه پس از آن در ۲۳ مهر سال۱۳۰۶ رضاشاه تصمیم گرفت کلنگ راهآهن را در خارج از دروازه گمرک، حدفاصل خانیآباد و میدان شوش، بزند، میگوید: «راهآهن ایران که به روایتی بین سالهای ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۴ و روایتی دیگر تا سال۱۳۱۷ تکمیل شده است، از بندر معشور (ماهشهر) یا بندر امام خمینی فعلی شروع میشد و به بندرشاه (بندر ترکمن) ختم میشد و تهران را از طریق بندر ترکمن به دریای خزر و از طریق بندر امام خمینی به خلیج فارس متصل میکرد. خطوط راهآهن، اما به تدریج گسترش پیدا کرد و تهران را به سمنان، مشهد، قزوین، زنجان، تبریز، اصفهان، یزد و کرمان نیز متصل ساخت.»
حدادی ادامه میدهد: «گفته میشود که معمار اصلی این بنا، فردی اوکراینی به نام «ولادیسلاوویچ گارادیتسکی» است که از سوی شرکتهای امریکایی به ایران آمده. اما در ساخت راهآهن ایران آلمانها و آمریکاییها هم نقش مهمی داشتهاند. چهارم شهریور سال ۱۳۱۷، پهلوی اول در ایستگاه سفیدچشمه که بعدها ایستگاه فوزیه نامیده شد، آخرین پیچ و مهره راهآهن سراسری کشور را محکم کرد و نخستین قطار که از بندر شاهپور (بندر امام خمینی (ره)) حرکت کرده بود به طرف پایتخت راهی شد و به این صورت ساخت راهآهن سراسری کشور خاتمه یافت و آماده بهرهبرداری شد.»
این تاریخپژوه با اشاره به اینکه برخی کارشناسان معتقد بودند راهآهن ایران باید از شرق به غرب کشور کشیده شود؛ یعنی از تایباد در استان خراسان آغاز شود و به قطور در مرز ایران و ترکیه ختم شود، میگوید: «با این کار شرقیترین مرز در نزدیکی پاکستان به غربیترین مرز در نزدیکی ترکیه متصل میشد و به عبارتی آسیا را به اروپا وصل میکرد.»
ایستگاه اصلی راهآهن تهران دارای چند خصوصیت جالب توجه است که حدادی به آنها اشاره میکند: «مثلاً یکی از این ماجراها داستان ساعتهای جاسوس این ایستگاه است. بعد از اشغال ایران در ۳ شهریور سال ۱۳۲۰، راهآهن کاملاً به اشغال متفقین و سربازان روس، انگلیس و امریکا درآمد. رفت و آمدها به شدت کنترل میشد و این در حالی بود که از داخل سالن اصلی اخبار نقل و انتقال متفقین بلافاصله به آلمان مخابره میشد. تا مدتها متفقین سرگیجه گرفته بودند که از چه طریقی این پیامها ردوبدل میشود که بعد متوجه شدند این موضوع به ساعتها مربوط میشود. ساعت نصب شده بر سردر ورودی به عنوان فرستنده و ساعت داخل سالن به عنوان گیرنده اخبار تهران و برلین را ارسال و دریافت میکردند.»
او در ادامه به یکی دیگر از عجایب جالب توجه در استاسیون اشاره میکند: «از آنجا که کار ساختوساز ایستگاه راهآهن برعهده آلمانیها بود روی سقف علامت صلیب شکسته با خطوط برجسته طراحی شده بود که بعدها روی آن رنگ زده شد. نکته جالب معماری ایستگاه راهآهن تهران سقف متحرک سالن است. علت این کار هم تهویه سالن بود. سقف ایستگاه قابلیت تغییر ارتفاع بین ۱۵ تا ۲۰ سانتیمتر را داشت. این سقف متحرک باعث میشد هوای داخل سالن راکد نماند و به خوبی تهویه شود.»
موضوع دیگر به دوران جنگ جهانی دوم و اشغال ایران از سوی متفقین مربوط میشود، حدادی درباره آن میگوید: «راهآهن تسهیلاتی را برای اشغالگران فراهم کرد. اما استاندارد راهآهن روسها با ایران فرق میکرد و وقتی قرار بود نیروهایشان با قطار وارد ایران بشوند یا ادوات جنگیشان در شهریور ۱۳۲۰ وارد ایران شود با مشکلاتی مواجه بودند.
از سوی دیگر قطارهای ایران که توسط آلمانیها تجهیز شده بود با روغن کار میکرد و کارکرد ضعیفی داشت و نمیتوانست بار جابهجا کند. به همین دلیل متفقین قطارهای گریسی را از امریکا به ایران آوردند که بسیار مقاوم بود و میتوانستند بارهای زیاد و حجیم را جابهجا کنند. روسها در استفاده از راهآهن ایران یک مشکل داشتند. فاصله بین چرخ قطارهای روسی استاندارد نبود و آنها برای اینکه بتوانند از راهآهن ایران استفاده کنند مجبور بودند با تعویض چرخها، همانند استاندارد اروپا و امریکا شوند.
برای اینکه قطارها با هم تصادف نکنند از دستگاهی به نام ژیل استفاده میکردند که از ۱۰۰ کیلومتری ورود قطار را تشخیص میداد، ولی این دستگاه را پس از تخلیه تهران در سال ۱۳۲۴ از ایران بردند. بهرهبرداری روسیه از راهآهن ایران ۱۱ تن طلا بدهی روی دست روسیه گذاشت که پرداخت نشد. دکتر مصدق در دوران نخست وزیری خود این طلاها را از روسیه طلب کرد، اما روسها حاضر به پرداخت آن نشدند.»