فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند
کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد
صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش
از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد
شرح لغت: کان مروت: معدن جوانمردی/ هزاران: به فتح اول جمع هزار به معنی هزار دستان یا عندلیب/زهره به فتح اول و سکون دوم ناهید/ رامشگر فلک: سیارهای است سخت و درخشان؛ گروهی از پیشینیان آن را الهه جمال میدانستند.
دنیا خانه گذر است؛ زمانی همه چیز از آن یافت میشود و مهر و محبت به دامن افراد چنگ میزند و وارستگان در پی دوست بر میآیند، اما زمانی از حرکت باز میایستند و هیچ نشانی از آنها آشکار نمیشود.
قدر ایام را بدان و از آن به خوبی لذت ببر، زیرا فرصتها از دست خواهد رفت. به حوادثی که در معرض اتفاق است فکر کن به ظواهر دنیا دل نبند.