فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
دوش از جنابِ آصف، پیکِ بشارت آمد
کز حضرتِ سلیمان، عشرت اشارت آمد
خاکِ وجود ما را، از آبِ دیده گِل کن
ویرانسرایِ دل را، گاهِ عمارت آمد
این شرحِ بینهایت، کز زلفِ یار گفتند
حرفیست از هزاران، کاندر عبارت آمد
عیبم بپوش زنهار،ای خرقهٔ میآلود
کان پاکِ پاکدامن، بهرِ زیارت آمد
امروز جایِ هر کس، پیدا شود ز خوبان
کان ماهِ مجلس افروز، اندر صدارت آمد
بر تختِ جم که تاجش، معراج آسمان است
همت نگر که موری، با آن حقارت آمد
از چشمِ شوخشای دل، ایمانِ خود نگه دار
کان جادویِ کمانکش، بر عزمِ غارت آمد
آلودهای تو حافظ، فیضی ز شاه درخواه
کان عنصرِ سَماحت، بهرِ طهارت آمد
دریاست مجلسِ او، دَریاب وقت و دُر یاب
هانای زیان رسیده، وقتِ تجارت آمد
شرح لغت: صدارت: صدرنشینی/جادوی کمانکش: چشم افسونگر یار/ سماحت: به فتح اول جوانمردی
آنان که دلداده راه دوست میگردند، سرانجام به مراد دل خود دست مییابند و در این مقام از او طلب بخشش میکنند تا همواره در جوار او جای گیرند.
غم و قصه به پایان رسیده و روزگار خوشی و آسایش فرا رسیده، فرصتها را غنیمت بشمار و غم آینده و افسوس گذشته را فراموش کن. حال را دریاب و از آن به خوبی استفاده کن.