احمد زیدآبادی در روزنامه هممیهن نوشت: مسکو جمهوری اوکراین را به حملۀ پهپادی به قصد ترور ولادیمیر پوتین در مقر اقامتش در کاخ کرملین متهم کرده است. به ادعای مقامهای روسی، دو پهپاد در هدف خود ناکام ماندهاند و اصابت آنها به محوطۀ کرملین خسارت جانی و مالی به جا نگذاشته است. روسیه این حمله را یک «اقدام تروریستی برنامهریزیشده» از جانب اوکراین توصیف و تهدید کرده است که حق خود را برای پاسخ دادن به آن، در زمان و مکان مناسب، محفوظ میداند.
مشاور ولادیمیر زلنسکی، اما هرگونه دخالت دولت اوکراین در این حادثه را رد کرده و در مقابل، مسکو را به زمینهسازی برای حملهای جدید به خاک اوکراین متهم کرده است.
کشف حقیقت در چنین حوادثی معمولاً کار آسانی نیست، اما میتوان پرسشها و گمانههایی را پیرامون آن مطرح کرد.
در واقع نخستین پرسشی که بعد از انتشار خبر حملۀ پهپادی به کاخ کرملین قابل طرح است، این است که آیا واقعاً اوکراین تلاش کرده است با حذف فیزیکی پوتین، جهتگیری سیاسی روسیه را تغییر دهد و بدینوسیله تمهیدی برای پایان اشغال بخشی از خاک خود توسط ارتش روسیه فراهم آورد؟
ترور پوتین قاعدتاً میتوانست زلزلهای مهیب در ارکان قدرت روسیه پدید آورد، اما پیامدهای آن لزوماً به پایان جنگ اوکراین منجر نمیشد و چهبسا با برانگیختن خشم جانشینان او جنگ را وارد مرحلهای بسیار خطرناکتر میکرد.
بدینلحاظ انتساب حملۀ پهپادی مورد ادعای روسها به دولت اوکراین در نگاه نخست، غیرقابل پذیرش به نظر میرسد، بهخصوص اینکه رهبران اوکراین برای تصمیمگیری در موضوعی چنین حساس و خطرناک بعید است بدون اطلاع متحدان غربی خود دست به عمل بزنند. متحدان غربی هم به نوبۀ خود بسیار بعید است که حمایت از اوکراین در مواجههاش با روسیه را تا سرحد تأیید اقدامِ بهترور شخص ولادیمیر پوتین گسترش دهند.
اگر پای اوکراین در این ماجرا واقعاً گیر نباشد، در آن صورت آیا احتمال دارد که روسیه به قصدِ وارد کردن ضربهای دردناک به زلنسکی، در سناریویی ساختگی دولت او را به تلاش برای ترور پوتین متهم کرده باشد؟
ضربۀ دردناک روسیه به اوکراین، اما چه میتواند باشد؟ در پاسخ به این پرسش، حملۀ اتمی به اوکراین به ذهن متبادر میشود. استفاده از سلاحهای اتمی حتی از نوع تاکتیکی آن علیه اوکراین، اما سودی را عاید روسیه نمیکند و بهعکس، جامعۀ جهانی را یکپارچه علیه آن بسیج میکند. بنابراین، روسها بهسادگی به سمت استفاده از تسلیحات اتمی پیش نخواهند رفت. گزینۀ دوم آنها در این مورد ممکن است تلاش برای ترور شخص زلنسکی باشد تا آن را تحت عنوان اقدامی تلافیجویانه و مقابلهبهمثل توجیه کنند. ترور زلنسکی در این مرحله از جنگ، اما میتواند با عواقبی همانقدر پیشبینیناپذیر همراه باشد که ترور پوتین. ازاینرو، حرکت روسیه در چنین مسیری هم کمک شایانی به موقعیتش در جنگ اوکراین نمیکند.
دراینمیان، اگر وجود نیروی سومی در حملۀ پهپادی به کاخ کرملین را از میان حدس و گمانهای منطقی حذف کنیم، شاید انگیزهای در جهت وخیمتر کردن بحران، بهقصد ایجاد بهانهای برای آغاز مذاکرات صلح در پشت عملیات پهپادی نهفته باشد.
این گمانه طبعاً اهمیتِ اینکه چهطرفی دست به این اقدام زده است، بهشدت کاهش میدهد و عمدتاً پیامدهای ادامۀ وضع موجود و ضرورت پایان دادن به آن را برجسته میکند.
با این حساب، در حال حاضر نمیتوان گام بعدی روسها و یا اوکراینیها را در مقابلهجوییشان با یکدیگر بهدقت حدس زد. گام بعدی، اما آنقدر اهمیت دارد که روندِ جنگ را بهسمت خونین شدن بیسابقۀ آن بهعنوان یک بحران بینالمللی فوقالعاده خطرناک و یا زمینهسازی برای پایان دیپلماتیک آن رقم بزند.
مگه مجبوری تحلیل کنی