«کشتی» پیش از خیلی رشتهها ورزش «بامرام»ها و «پهلوانانی» است که از روزگاران گذشته مورد احترام و اعتماد مردم ایران بود و آنهایی که در این رشته فعالیت میکردند نزد مردم جایگاه ویژهای داشتند. اما حالا رئیسی در فدراسیون این رشته مسئولیت گرفته که رفتارهایش با روح کشتی و آنچه در ذهن مردم است، متناقض است.
علیرضا دبیر که از قهرمانان و مدال آوران کشتی است و برای ریاست این رشته «اهلیت» دارد، در تازهترین اقدام خود خبرنگاری را که در مجمع هیات کشتی استان مازندران حضور داشت به خاطر به کار بردن دو کلمهای که توهین آمیز هم نبود، با لحنی نامناسب و «ارباب» گونه از جلسه بیرون کرد؛ مقابل دیدگان اعضای مجمع و افرادی که در سالن حضور داشتند.
این اولین بار نیست که «دبیر» به عنوان مسئول رشتهای که باید اخلاق و رفتار انسانی در اولویتش باشد و احترام «بزرگتر»، «پیشکسوت» و «انسان» سرلوحه کارش باشد، حرمت آدمها را زیر پا میگذارد و در جمع با الفاظی نامناسب خطاب شان میکند.
او پیش از این با مسئولان رده بالای ورزش در نشستها و جلسات متعدد درگیری لفظی پیدا کرده و کلماتی را به کار برده که زیبنده یک رئیس فدراسیون و یک قهرمان ملی نبوده و نیست. رئیسی که در کارش موفقیت نسبی داشته و ساختار فیزیکی فدراسیون را به یکی از بهترین مجموعههای کل ورزش ایران تبدیل کرده است، باید همانقدر که به ساخت و ساز فیزیکی اهمیت میدهد، به ساخت و ساز «زبانی» و «کلامی» و «رفتار انسانی» هم اهمیت بدهد.
علیرضا دبیر به عنوان نفر اول رشته «پهلوانی» که قهرمانان با اخلاق و مردم داری از جمله «غلامرضا تختی» را در داشته است، باید معلمی باشد که رفتارش و کلامش برای جوانان الگو شود. او به عنوان عضوی از خانواده گوش شکستهها نباید دل بشکند. رئیسی که نتواند الگوی مناسبی از اخلاق و رفتار انسانی باشد چطور میتوان انتظار داشت ملی پوشان و اعضای کادر فنی تیمهایش چنین باشند؟
بیرون کردن یک «انسان» با الفاظی ناشایست صرفاً به این جهت که کلماتی برخلاف میل آقای رئیس به کار برده، هم از نظر اخلاق انسانی و هم از نظر برخورد حرفهای در کار غلط و اشتباه بود. علیرضا دبیر اگر میخواست نشان دهد هنوز در کشتی مرام و معرفت باقی مانده و میشود به گوش شکستهها همچنان لقب «بامرام» و «بامعرفت» داد، باید بلافاصله از این رفتارش عذرخواهی میکرد و با دلجویی از آن فرد، خودش را «بزرگ» میکرد. اما او راه بزرگتر شدن و معلمی کردن را فراموش کرده است.
او «دبیری» است که نتوانسته «معلمی» کند و به همان اندازه که ساخت و ساز را در فدراسیون توسعه و گسترش داده، رفتارش و کردارش را هم به روز و استاندارد کند. علیرضا دبیر اگر میخواهد نامی ماندگار در فدراسیون کشتی باشد، باید بخش «انسانی» رفتار و کردارش را هم «بازسازی» کند و یک خانه جدید پر از ادبیات مناسب و مهربانیهای بی پایان کنار شخصیت ورزشیاش بنا کند. با ادامه روند فعلی او هر چه را ساخته است، به ویرانهای غیرقابل بازسازی تبدیل خواهد کرد.