همۀ ما هر روز با مسائلی روبرو میشویم به همین خاطر همه میتوانند از داشتن مهارتهای حل مسئله سود ببرند؛ برخی از مسائلی که با آنها مواجه میشویم از بعضی دیگر شدیدتر و پیچیدهتر هستند.
فرارو- همۀ ما هر روز با مسائلی روبرو میشویم به همین خاطر همه میتوانند از داشتن مهارتهای حل مسئله سود ببرند؛ برخی از مسائلی که با آنها مواجه میشویم از بعضی دیگر شدیدتر و پیچیدهتر هستند.
به گزارش فرارو، خیلی خوب میشد اگر توانایی حل همۀ مسائل را به شکلی کارآمد و سر وقت و بدون دشواری داشتیم، اما متاسفانه، راهی نیست که همۀ مسائل را بشود با آن حل کرد. موضوع حل مسئله، موضوعی پیچیده است. هر قدر هم که برای حل مسئله آماده باشیم، همیشه یک عنصر ناشناخته بروز میکند. هرچند برنامهریزی و ساختاربندی به افزایش احتمال موفقیت فرآیند حل مسئله کمک میکنند، قضاوت خوب و قدری خوش شانسی در نهایت موفقیت در حل مسئله را رقم میزنند.
رویکردی که در اینجا به آن میپردازیم، عموماً برای حل مسئله در سطح سازمان یا گروه طراحی شده است، اما میتوان به راحتی آن را با سطح فردی نیز تطبیق داد. ضمن اینکه در یاد داشته باشید، سعی در حل یک مسئلۀ پیچیده به تنهایی، میتواند اشتباه باشد. صحبت راجع به مسائل و مشکلات با دیگران نه تنها جنبۀ درمانی دارد، بلکه میتواند به شما کمک کند تا چیزها را از نقطه نظری متفاوت ببینید، و راهکارهای بالقوۀ بیشتری را پیش پای شما قرار دهد.
مسئله یک موضوع تردیدآمیز یا دشوار است که نیازمند راه حل است. همینطور میتوان مسئله را چیزی تعریف کرد که فهم یا به سرانجام رساندن یا حتی برخورد با آن دشوار است. همۀ مسائل دو ویژگی مشترک دارند: اهداف و موانع
اهداف مسائل نیازمند نیت به دستیابی یک هدف یا وضعیت دلخواه امور است و میتواند شامل اجتناب از یک وضعیت یا رویداد هم باشد.
اهداف میتوانند هر چیزی باشند که میخواهد بدست بیاورید، جایی که میخواهید به آن برسید. اگر گرسنه هستید، هدف شما احتمالاً این است که چیزی بخورید. اگر رییس سازمانی هستید، هدف اصلی شما باید حداکثر کردن سود باشد. در مثال رییس یک سازمان، هدف اصلی بایستی به تعداد زیادی هدف کوچکتر تقسیم شود تا به هدف نهایی که افزایش سود باشد، برسید.
اما موانع، واضح است که اگر مانعی در راه رسیدن به هدف وجود نداشت، مسئلهای باقی نمیماند. حل مسئله نیازمند فائق آمدن بر موانعی است که مانع از دستیابی فوری به اهداف میشوند.
در ادامۀ مثال مذکور، که اگر گرسنه باشید هدفتان خوردن خواهد بود. یک مانع میتواند این باشد که غذایی در خانه نداشته باشید؛ مجبورید به سوپرمارکت بروید و قدری خوراکی بخرید، بدین ترتیب مانع را حذف کنید و مسئله را حل کنید. البته، رییسی که بدنبال افزایش سود است، موانع بسیار بیشتری در راه رسیدن به هدف وجود دارد. رییس باید سعی کند و این موانع را شناسایی کند و حذفشان کند یا راههایی دیگر برای رسیدن به اهداف سازمان پیدا کند.
مهارت حل مسئله مانند سایر مهارتهای زندگی باید تقویت شود. برای اینکه در این مهارت قوی شویم، باید با رویکرد صحیح و مناسبی آن را تمرین کنیم. متأسفانه بسیاری از ما متوجه اشتباهاتی که در زمان حل مسئله مرتکب میشویم، نیستیم. از دلایل ضعف در حل مسئله میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
۱. اشتباه گرفتن نشانهها با دلایل واقعی مشکلات
اکثر ما بیشتر انرژی خود را برای کنار آمدن با نشانههای مشکل صرف میکنیم، بدون اینکه دلیل واقعی آن را درک کنیم. برای شناخت دلایل ریشهای یک مشکل، باید اولین نتیجهگیری ذهن خود را به چالش بکشیم و سؤالات صحیح بپرسیم تا در نهایت بتوانیم فراتر از مشکل را ببینیم.
۲. جستوجوی راه حلهای سریع به جای راهکارهای مؤثر
ما اغلب تمایل داریم برای مشکلات راهحلهای سریع پیدا کنیم. این کار باعث میشود اولین راهحل ذهن خود را بدون توجه به رابطهی علت و معلولی پشت مشکل، باور کنیم. به همین دلیل است که ما به ندرت به هستهی مشکلات میرسیم و اغلب راهکارهای غیرمؤثر را انتخاب میکنیم.
۳. تکیهی بیش از حد به دانش خود
در نهایت ما مهارت حل مسئله ضعیفی داریم، چون بیش از حد به دانشمان اتکا میکنیم. یک تصور غلط این است که هرچه بیشتر بدانیم، توانایی بیشتری برای غلبه بر مشکلات داریم. اما واقعیت این است که دانش محض، ما را به افرادی بامهارت در زمینهی حل مسئله تبدیل نمیکند و چیزی که به آن نیاز داریم مهارتهای تفکر منطقی است که به ما امکان میدهد منتقدانه و خلاقانه فکر کنیم.
در فرایند «حل مسأله» فرد باید در رویارویی با مشکلی که در حال حاضر ایجاد شده است بتواند راه حلهای زیادی را پیدا کند و سپس با فرایند تصمیم گیری و با در نظر گرفتن پیامدهای هر یک از این راه حل ها، بهترین انها را برای رفع مشکل حاضر بکار ببندد.
در واقع مهارت حل مسئله عبارت است از فرآیند شناختی و رفتاری که توسط فرد هدایت میشود و فرد سعی میکند با کمک آن، راهحلهای مؤثر یا سازگارانه برای مسائل زندگی روزمره خویش پیدا کند. به این ترتیب این مهارت یک فرآیند آگاهانه، منطقی، تلاشبر و هدفمند است. برای رسیدن به بهترین راه حل لازم است از مراحل زیر به شکل گام به گام عبور کرد:
حل مسئله موثر معمولاً نیازمند گذشتن از چند گام یا مرحله است، که در ادامه به آنها میپردازیم:
۱- شناسایی دقیق مسئله
این مرحله شامل تشخیص مسئله و پذیرش وجود آن؛ شناسایی طبیعت مسئله؛ و تعریف مسئله است.
شاید این مرحله بدیهی به نظر برسد، اما اغلب نیازمند تفکر و تحلیل بیشتری است. شناسایی مسئله خود کاری دشوار است، آیا اصلاً مسئلهای وجود دارد؟ طبیعت مسئله چیست، آیا در واقع با چند مسئله روبرو هستیم؟ بهترین تعریف مسئله چیست؟ با زمان گذاشتن روی تعریف مسئله، نه تنها آن را به شکلی واضحتر درک میکنید، بلکه قادر هستید که طبیعت آن را به دیگران انتقال دهید و این موضوع به گام دوم منجر میشود.
در این مرحله باید تا جایی که میتوانید اطلاعات جمع آوری کنید و با افرادی که با این مسئله درگیرند مشورت کنید. اهمیت و فوریت مسئله را در ذهن داشته باشید و محدودیت زمانی خود را نیز در نظر بگیرید. بعد از اینکه اطلاعات را جمع آوری و مرور کردید، شما درک درستی از مسئله و مهمترین عاملی که آن را به وجود آورده است خواهید داشت.
اگر مسئله اشتباه تشخیص داده شود مسلماً روشهای اتنخابی برای برخورد با مسئله متفاوت بوده و تاثیر گذار نخواهد بود. تشخیص درست مسئله همچنین مانع از این میشود که پیامدهای یک مسئله با خود مسئله اشتباه گرفته شود.
۲- ساختارمند کردن مسئله
این مرحله شامل دورۀ مشاهده، بررسی دقیق، یافتن واقعیات و تدوین تصویری واضح از مسئله است. همراستا با شناسایی مسئله، ساختارمندسازی مسئله به یافتن اطلاعات بیشتر در مورد مسئله و افزایش فهم آن برمیگردد. این مرحله راجع به یافتن واقعیات و تحلیل و ساختن تصویری جامعتر از اهداف و موانع است. این مرحله ممکن است برای مسائل خیلی ساده ضرورتی نداشته باشد، اما در مورد مسائلی با طبیعت پیچیدهتر، ضروری است.
۳- ارزیابی راه حلهای ممکن
در این مرحله شما طیفی از مسیرهای اقدام ممکن را تولید میکنید، اما سعی نمیکنید که زیاد ارزشیابیشان کنید. با استفاده از اطلاعاتی که در دو گام اول جمعآوری شده، حال وقت آن است که راجع به راه حلهای ممکن برای مسئلۀ شناسایی شده فکر کنید. در یک وضعیت گروهی، این مرحله معمولاً از طریق جلسۀ طوفان مغزی انجام میشود و در آن به همۀ افراد گروه اجازه داده میشود تا دیدگاههایشان را دربارۀ راه حلهای احتمالی (یا خرده راه حلها) ابراز کنند. در سازمانها، افراد مختلف، تخصصهای متفاوتی در عرصههای گوناگون دارند و از این رو، شنیدن دیدگاههای هر یک از طرفها میتواند راهگشا باشد.
۵- تصمیمگیری و انتخاب بهترین راه حل
این مرحله شامل تحلیل دقیق مسیرهای گوناگون برای اقدام و سپس انتخاب بهترین راه حل برای اجرا شدن میشود. این شاید پیچیدهترین بخش فرآیند حل مسئله باشد. پس از مرحلۀ پیش، حالا وقت آن است تا به هر راه حل بالقوه نگاه شود و هر راه حلی به دقت مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. برخی راه حلها به دلیل مسائل دیگر، نظیر محدودیت زمانی یا بودجه، ممکن است شدنی نباشند. مهم است که در این مرحله به این نیز که در صورتی کاری برای حل مسئله انجام نشود، چه خواهد شد نیز فکر کنید؛ گاهی اوقات سعی در حل مسئلهای که به مسائل بسیار بیشتری دامن میزند، نیازمند ایدههای بسیار خلاق و نوآورانه است. در نهایت، تصمیم بگیرید که کدام مسیر اقدام را در پیش بگیرید. تصمیمگیری خود یک مهارت بسیار مهم است که بایستی جداگانه به آن پرداخت.
۶- اجرای راه حل و بازبینی
در این مرحله به اجرای راه حلی که اولویت دارد و متناسب با سیستم ارزشی فرد است پرداخته میشود. بعد از اجرای راه حل به پیامدهای آن راه حل توجه میشود، چنانچه پیامد رضایت بخش بود مسئله حل شده و فرآیند حل مسئله پایان مییابد. چنانچه راه حل مؤثر نبود فرد باید از راه حلهای دیگری که در اختیار دارد استفاده نماید. این روند زمانی پایان مییابد که دیگر موقعیت برای فرد مشکل آفرین نباشد و فرد به اهداف خود دست پیدا کرده باشد.