گفتگو باید خوشایند باشد. گفتگو یعنی تعامل میان فردی میان دو نفر یا بیشتر، در مورد موضوعی جالب برای گفتگوگران. اما برقراری گفتگو بسیاری را نگران میکنند. آنان نگرانند که نتوانند گفتگو را حفظ کنند، یا از اینکه چه بگویند نگرانند.
فرارو- گفتگو یک هنر است و بسیاری از ما ظاهراً از آن بیبهرهایم.
به گزارش فرارو، در اینجا به شما میگوییم که چگونه این «هنر در حال انقراض» را بیاموزید و گفتگوهایی سازنده و لذتبخش با دیگران داشته باشید.
گفتگو یعنی تعامل فردی میان دو نفر یا بیشتر، در مورد موضوعی جالب برای گفتگوگران. اما برقراری گفتگو بسیاری را نگران میکنند. آنان نگرانند که نتوانند گفتگو را حفظ کنند، یا از اینکه چه بگویند نگرانند. گفتگو به زبان ساده یعنی حرف زدن با کسی دیگر، معمولاً به شکلی غیر رسمی. بنابراین چرا آن را سخت میدانند؟ زمان پدر بزرگها و مادربزرگهایمان اصلاً این طور نبود. برخی مشکل را گسترش رسانههای اجتماعی و تاکید آن بر «پخش کردن» و «من را ببینید» میدانند. مسلماً اینها را میتوان از جمله دلایل دانست.
اما همه چیز را نباید از دست رفته دانست. نه تنها میشود مهارتهای گفتگو را یاد گرفت و پیشرفت داد، بلکه این کار بسیار ساده است، به خصوص از اگر از چند قاعدۀ ساده پیروی کنید.
۱. گفتگو یک خیابان دوطرفه است
اولین و مهمترین قاعدۀ گفتگو این است که حول محور شما نمیچرخد، و البته حول محور طرف مقابل هم نمیچرخد. مونولوگ در هر جهتی، گفتگو نیست. سعی کنید در هر مکالمهای در صحبت کردن و گوش فرادادن به توازن برسید.
اینجا جایی است که رسانههای اجتماعی روی زندگی ما تاثیر منفی میگذارند. ما عادت کردهایم که دیدگاههایمان را پخش کنیم، و وقتی دیگران نظر میدهند، به آنها پاسخ دهیم. شاید در اینجا حس شروع گفتگو به شما دست دهد، ولی وقتی که رو در رو هستید، مودبانه نیست که گفتگو را با پخش کردن دیدگاههایتان شروع کنید.
در عوض سعی کنید با یک پرسش، زمینۀ مشترکی پدید آورید. مثلاً، «چه میکنی؟» یا حتی «هوا خیلی خوبه، مگه نه؟».
چنین رفتاری، قصد شما برای گفتگو را آشکار میکند.
نکته مهم!
همه دوست دارند که به حرفهایشان گوش دهند و راجع به دیدگاهایشان از ایشان بپرسند. اگر مکالمه سکته میزند، یا حس میکنید که بیش از آنچه باید دارید حرف میزنید، سوالهای زیر میتوانند مفید باشند:
«نظرت راجع به این موضوع چیست؟»
اگر پاسخ چندانی نگرفتید، چیزی مشابه این را امتحان کنید:
«شاید از این موضوع خوشت نمیآد. تو چی دوست داری؟»
۲. ابراز علاقه به صحبتهای فرد مقابل
معنی این توصیه این نیست که ما باید به هر چیزی که میشنویم علاقه نشان داده و یا در هر گفتگویی حتی اگر از نظرمان کسل کننده و بیارزش باشد شرکت کنیم.
واقعا نیازی نیست در گفتگوهایی که جذابیتی برایمان ندارد شرکت کنیم، ولی اگر به میل خود و یا به هر دلیلی مجبور به شرکت در گفتگویی میشویم رفتار درست، میل و علاقه نشان دادن به صحبتهای فرد مقابل است.
با ابراز علاقه به صحبتهای دیگران حسی از احترام و اهمیت به آنها منتقل میکنیم.
یکی از نشانههای علاقه به صحبتهای فرد مقابل این است که بر حرفهایی که میزند تمرکز داشته و آنها را به خوبی بشنویم؛ بنابراین لازم است که به هنگام گفتگو با دیگران رویاپردازی نکرده و در خیالات خود غرق نشویم.
۳. قبل از صحبت کردن فکر کنید
یکی از ضربالمثلهای مورد علاقهی من این است: «اگر حرف نقره باشد سکوت طلاست». بارها دیدهام افراد بدون اینکه ذرهای فکر کنند هرچه را به ذهنشان میرسد، میگویند و با حرفهای نسنجیدهشان احترام دیگران را از دست میدهند.
۴. صمیمی و مودب باشید
لبخند و رفتار دوستانه، تاثیر بسیار مثبتی روی گفتگو میگذارند. همه ترجیح میدهند تا با فردی صمیمی و خوشایند گپ و گفت کنند. اما عناصر عملی این رفتار چیست؟
تفاهم بسازید؛ میتوانید با پدید آوردن زمینهای مشترک و با به سادگی با لبخند زدن و استفاده از زبان بدن مثبت و تقویتکننده، تفاهم بسازید.
خوشایند باشید؛ چیز ناخوشایندی راجع به کسی نگویید. ممکن است شخصی که از او بد میگویید، بهترین دوست آشنای تازۀ شما باشد. حتی اگر نباشد نیز، آشنای تازۀ شما ممکن از حرف زدن پشت سر کسی دیگر خوشش نیاید (اتفاقا شما هم باید همینطور باشید).
در اولین آشنایی، از پیش کشیدن موضوعات تنشزا اجتناب کنید؛ وقتی قدری فردی را بهتر بشناسید، حرف زدن راجع به سیاست، اشکالی ندارد. اما وقتی که برای اولین بار کسی را میبینید، بهتر است به موضوعات خنثی بپردازید، و به همین خاطر است که در دیدار اول بسیاری راجع به آب و هوا صحبت میکنند. اینجاست که اهمیت «حرف بافی» (Small talk) نمایان میشود.
«حرف بافی» به طور کلی گپ و گفتی است در رابطه با مسائل کوچک یا بیمناقشه نظیر آب و هوا، اخبار تازه یا شغل. برخی افراد، حرف بافی را غیرمهم یا مبتذل میدانند اما فایده آن این است که بدون نیاز به خرج میزان زیادی احساسات در یک مکالمه میتوانید تفاهم یا زمینهای مشترک پدید آورید. این موضوع به خصوص برای افراد درونگرا میتواند مهم باشد.
هر چقدر هم طرفتان حوصلهسربر باشد، بهتر است که این موضوع را به زبان نیاورید! فقط سعی کنید پایانی مودبانه برای گفتگو پیدا کنید، مثلا با گفتن چیزی شبیه به «باید بروم و قبل اینکه فلانی برود به فلان جا برسم، واقعاً از گفتگو با شما لذت بردم»، یا «ببخشید، به فلانی قول دادهام که کمکش کنم و باید بروم ببینم کارم دارد یا نه.»
۵. با اعتماد به نفس حرف بزنید
برای فروتن بودن لازم نیست اعتماد به نفس خود را از دست بدهید. اعتماد به نفس یعنی اطمینانی که در نتیجهی درک تواناییهایتان بهدست میآورید. در عین حال فروتنی یعنی عقیدهی متواضعانهای در مورد اهمیت خودتان داشته باشید. با اعتماد به نفس صحبت کردن در نتیجهی انتخاب کلمات مناسب، تُن صدا، ارتباط چشمی و زبان بدن حاصل میشود.
۶. روی زبان بدن خود تمرکز کنید
وقتی رودررو گفتگو میکنید، زبان بدن شما نقش مهمی در القای پیام موردنظرتان ایفا میکند. زبان بدن ابزار قدرتمندی است که استفادهی درست از آن باعث ایجاد احترام و علاقه میشود و منظور واقعیتان را به فرد مقابل میرساند.
۷. هنر گوش دادن را بیاموزید
در مهارت گفتگو بهدقت گوش دادن مهمتر از حرف زدن است. باید واقعا به موضوع گفتگو علاقمند باشید، سؤالات مناسب بپرسید، به معنای واقعی پیغام توجه کنید و حرف گوینده را قطع نکنید. برای نشان دادن واکنش درست به چیزی که کسی گفته، باید گوش دهید. نباید گوشتان را ببندید و فقط به اینکه میخواهید بعدش چه بگویید فکر کنید. اگر بخواهیم صادق باشیم، اکثر ما در اغلب اوقات چنین عادتی داریم.
مهم است که روی فرد مقابل و اینکه چه میگوید تمرکز کنید. ضمناً بایستی به زبان بدن آنها دقت کنید. اگر برایتان دشوار است که در پاسخ چیزی بگویید، سعی کنید از جملات «پرکننده» استفاده کنید؛ نظیر:
«خیلی جالبه، واقعاً باید بهش فکر کنم!»
یا
«خیلی جالبه. باید راجع بهش فکر کنم. تا حالا از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم.»
این کار ضمن اینکه قدری زمان برای فکر کردن راجع به موضوع مورد بحث در اختیارتان میگذارد، تحسین طرف مقابلتان محسوب میشود که همواره خوشایند است.
۸. از علامت دادن برای کمک به طرف مقابل استفاده کنید
وقتی که یک مکالمه به خوبی جریان داشته باشد، به صورت طبیعی از فردی به فرد دیگر منتقل میشود. با این حال، اگر یک طرف یا هر دو در برقراری «گپ» ناکام باشند، شاید بد نباشد که از «علامت» استفاده کنید تا به طرف مقابل بفهمانید که نوبت اوست که صحبت کند.
معمولترین نوع علامت، پرسش است. ممکن است پرسش باز یا بسته باشد.
پرسشهای بسته بدنبال جواب بله یا نه هستند.
در مکالمه، از جملۀ این پرسشها میتوانند «موافقی؟» یا «خوش میگذره؟» باشند. اینگونه پرسشها طرف مقابل را مجبور نمیکنند که کاری بیشتر از سر تکان دادن یا موافقت انجام دهند و ایشان را زیاد در بحث شریک نمیکند.
پرسشهای باز اطلاعات بیشتری طلب میکنند.
این پرسشها بحث را به روی طرف دیگر باز میکنند، و آنها را دعوت میکنند تا در مکالمه سهیم شوند. به همین خاطر، در مکالمه، به این نوع پرسشها «دعوت» اطلاق میشود. سوالات باز معمولا با «چطور…؟» یا «چرا…؟» شروع میشوند.
۹. ارتباطهای احساسی ایجاد کنید
میتوان یک مکالمه را یکسره در سطح حرف بافی حفظ کرد و بدون اینکه چیز مهمی گفته شود آن را پیش برد.
اما مکالمهها در عین حال راهی هستند برای شناخت بهتر کسی و ساختن یک رابطه با آنها. از این رو، بد نیست که بدانیم چگونه میشود از راه گفتگو، روابط احساسی ساخت.
کلید این موضوع در به میان آورد اطلاعات مناسب است.
این یعنی اینکه آماده باشید تا در مورد چیزی برایتان جالب است و موجب میشود طرفتان برای شما جالب باشد، صادق و باز باشید و طرف مقابل را نیز تشویق کنید که آنچه را که میخواهد با شما در میان بگذارد.
نکتۀ خیلی مهم!
این «در میان گذاشتن» لازم نیست که حتماً یک مسئلۀ بزرگ باشد. میتواند به سادگی جملۀ زیر باشد:
«این آفتاب خیلی زیباست. این هفته میتونم برم ماهیگیری و چند تا ماهی تپل بگیرم.»
این جمله فضا را برای طرف مقابل باز میکند، تا بگوید:
«عه! ماهیگیری میکنی؟ منم یه زمانی میکردم. کجا میری؟»
«آره، هوا عالیه. من خودم میرم قدم میزنم. خیلی خوبه که بیرون باشی، مگه نه؟»
یا حتی
«گرما خیلی برام سخته ولی بچه هام خیلی دوست دارن که تو گرما به آب بزنن!»
اینها همه پاسخهایی متفاوت هستند، ولی همگی شامل یک ارتباط احساسی با طرف مقابل میشوند و باعث میشوند که مکالمه جریان یابد.
به دنیا به دید جالب نگاه کنید تا خودتان برای دیگران جالب باشید
همۀ این ایدهها را شاید بتوان به یک ایده خلاصه کرد: اگر دیگران و دنیا اطرافتان برای شما جالب باشد، شما کسی خواهید بود که صحبت کردن با او جالب خواهد بود.
این خود باعث میشود که مکالمه جریان یابد، چرا که شما واقعاً میخواهید راجع به طرف مقابلتان بدانید و قادر خواهید بود که به خاطر جذابیتی که جهان برای شخص شما دارد، در بحث شریک شود.
در طرف مقابل، اگر هیچ چیز به غیر از خودتان برایتان جالب نباشد، آدمی کسل کننده خواهید بود و مردم علاقهای به گفتگو با شما نخواهند داشت.