این سناریو را تصور کنید: رقبای بزرگتر کسب و کار شما را مختل میکنند. تغییرات اساسی در بازار، تکنولوژی و ترجیحات مشتریان بر عرضه محصولات و خدمات شما اثر گذاشته اند. در حالی که کسب و کار شما در طول چند سال گذشته به خوبی فعالیت میکرد، اما با تغییراتی که جدیدا به وجود آمده است، مزیت رقابتی خود را از دست داده اید و برنامه مشخصی برای بازدهی سودآور ندارید. یا حتی بدتر از آن، رقبای جدیدی هر روزه ظهور میکنند تا قسمتهای بزرگی از کسب و کار شما را به سرقت ببرند.
به گزارش دنیای اقتصاد، اگر در چنین شرایطی قرار دارید، پیشنهاد میشود که برای انجام یک عملیات بازسازی اقدام کنید. در اغلب موارد، بازسازی سازمان به صورت داخلی انجام میشود و معدود افرادی هستند که ارزش دریافت یک کمک حرفهای را درک کنند.
شرکتهایی که تصمیم میگیرند یک بازسازی را به صورت داخلی و بدون کمک متخصص این امر از خارج سازمان انجام دهند، معمولا از یک رویکرد بدون ساختار پیروی میکنند. از این گذشته، این سازمانها به ندرت از اهرمهایی استفاده میکنند که به یک بازسازی موفق میانجامد و ریشه در باز تعریف رشد، رهبری و سرمایهگذاری بر قابلیتهای جدید دارند؛ بنابراین اگر کسب و کار شما نیاز به بازسازی دارد، احتمالا این پرسشها را از خود بپرسید. چرا به بازسازی نیاز داریم؟ آیا مدیران ما این بازسازی را میپذیرند؟ آیا ما توانایی لازم برای انجام آن را داریم؟ چگونه میتوانیم تاثیری ایجاد کنیم که به یک بازسازی موفقیت آمیز منجر شود؟
شاید بتوانید برنامهریزیهای گستردهای انجام دهید و به تجزیه و تحلیل دلایل عملکرد ضعیف خود در بازار بپردازید، دلایل اصلی عدمموفقیت را تعیین کنید و به بینشهای مختلفی از چراها و چگونگیها برسید. اما چیزی که قادر به انجام آن نخواهید بود، ادامه دادن همان مسیر است، زیرا در این صورت کسب و کار شما تا چند سال آینده وجود خواهد داشت. به همین دلیل است که به یک جهت استراتژیک (strategic direction) جدید نیاز دارید.
داشتن رهبران سازمانی مناسب در این موقعیت بسیار مهم است. افرادی که یک نگاه جدی به کسب و کار داشته باشند و درد ناگزیری که برای بازگشت به سودآوری لازم است را به سازمان تحمیل کنند. رهبران سازمانی جدیدی که میتوانند با اصول روشن و مختصر به کسب و کار شما کمک کنند تا سازمان شما بتواند با تمرکز و توسعه قابلیتهای صحیح، به همراه یک جهت استراتژیک جدید به حرکت خود ادامه دهد و راه سخت و طولانی یک بازسازی موفقیت آمیز را بپیماید.
مشاهده علائم تزلزل سازمان آسان است. افت سهم بازار، کاهش درآمد، کاهش نقدینگی و از دست دادن مشتریان فقط تعدادی از این علائم هستند. با این حال، همه بازسازیها یکسان نیستند. قبل از آن که رهبران بازسازی خود را انتخاب کنید، لازم است تا علت اصلی نیاز به بازسازی کسب و کار خود را بدانید. تا زمانی که پزشک بیماری شما را تشخیص ندهد، نمیتواند برای شما درمانی تجویز کند.
برای اینکه بتوانید یک تصویر واضح از بازسازی کسب و کار خود داشته باشید، باید بتوانید دلایلی که سازمانتان را به این وضعیت انداخته، بشناسید. در این مرحله داشتن صداقت و صراحت میتواند سرنخهایی را برای ترسیم بهترین مسیر پیش رو فراهم کند.
اولین قدم مهم، ایجاد یک واقعیت داده محور است که رهبران کسب و کار بتوانند روی آن توافق کنند. دادهها به خودی خود تصمیم نمیگیرند یا مجموعهای از اقدامات را مشخص نمیکنند؛ اما اطلاعات صحیح به رهبران اطمینان میدهند که تصمیمات پیشنهادی و جهت آینده آنها در واقع منجر به نتایج بهتری خواهند شد. به خاطر داشته باشید که هر تشخیص استراتژیک باید صدای مشتریان شما را انعکاس دهد. در نهایت، تشخیص باید به تصمیماتی منجر شود که شما را به مسیر درست برگرداند.
شما باید فرصتهای رشد و سودآوری حاضر در سبد محصول یا خدمات خود را بشناسید. اگر یکی از آنها سود کمتری ایجاد میکند، آیا میتوانیم آن را حذف کرده و بر محصول و خدماتی که ارزش بیشتری برای مشتری ایجاد میکنند تمرکز کنیم؟ در این صورت، ممکن است نیاز به تغییر مدل کسب و کار خود داشته باشیم. این امر میتواند شامل تجدید نظر درباره منابع مزیت رقابتی، کانالهای توزیع، نقاط تمایز، مدل درآمد و ساختار بهینه هزینه شود.
یک بازسازی واقعی باید تغییراتی را در رهبری، وضعیت سازمان و تواناییهایی که به موفقیت در آینده منجر میشوند، ایجاد کند. رهبرانی که در طول بازسازی به آنها نیاز داریم با کسانی که رشد سازمان را هدایت میکنند، متفاوتند. رهبران بازسازی کارهایی را انجام میدهند که هزینههای سازمان را کاهش داده و همزمان روی قابلیتهای جدید سرمایهگذاری میکنند. رفتار آنها در ایجاد و پایداری تغییرات حیاتی است. رهبران باید شفاف باشند. رهبرانی که یک دید بسیار خوشبینانهای نسبت به آینده دارند یا قادر به پذیرش شکستهای گذشته خود نیستند، قادر نخواهند بود تا به خوبی شرایط را مدیریت کنند.
زمانی که تیم مدیریت جهت بازسازی و اهرمهای اساسی را مشخص کرد، باید درباره قابلیتهای موردنیاز برای ایجاد تغییرات صادق باشید. برای اینکه بدانید به چه قابلیتهایی نیاز دارید با نوشتن نتایج مورد انتظار خود شروع کنید و ببینید چه قابلیتهایی برای رسیدن به آنها موردنیاز است و سرمایهگذاری برای رسیدن به آنها را اولویت بندی کنید.
شما باید یک جهت جدید تعیین کرده و به سمت آن حرکت کنید. باید بتوانید در حالی که اطلاعات کامل و جامعی در اختیار ندارید، تصمیمات استراتژیک سختی اتخاذ کنید. زیرا همه چیز در حال تغییر است. نمیتوانید صبر کنید تا رقبای جدید بازار را بازتعریف کنند. حتی اگر این تصمیمات صد درصد درست نباشند، میتوانید با گذشت زمان آنها را تصحیح کنید.
باید منابع ارزشمند سازمان را بشناسید. همچنین باید ارتباط بین اقدامات بازسازی، کاهش هزینه و کل استراتژی بازسازی را مشخص کنید تا کارکنان تغییرات را درک کنند. قابلیتهای خود را طبقه بندی کنید. منابع خود را در گروههای منابع استراتژیک (منابعی که شما را قادر میسازند تا به اهداف استراتژیک خود رسیده و یک مزیت رقابتی پایدار ایجاد کنید)، منابع هسته مرکزی (منابعی که شما را از دیگر رقبا متمایز میسازند و برای شرکت سودآوری ایجاد میکنند) و منابع مازاد (مقدار دارایی یا منابعی که بیش از مقداری است که به طور فعال استفاده میشود) دسته بندی کنید و به تقویت منابع استراتژیک و هسته بپردازید.
یک رویکرد داده محور را به کار بگیرید تا با اندازه گیری عملکردها مشخص شود که کدام یک از افراد باید سازمان را ترک کنند. بازسازی تقریبا در همه موارد با کاهش کارکنان همراه است؛ بنابراین لازم است تا نقش ها، مسوولیتها و انتظارات جدید را برای جلوگیری از کاهش روحیه افراد به خوبی مشخص کنید. بازسازی اصلا آسان نیست. هر موردی با دیگری متفاوت است، ولی اگر دستورات و اولویتهای روشنی را تعیین کرده و با نظم اجرا کنید، قادر خواهید بود تا تصمیماتی را اتخاذ کنید که سلامت، زیست پذیری و رشد آینده سازمان شما را تضمین میکنند.