دنیای اقتصاد با انتشار یادداشت جاشوا شیفرینسون دانشیار دانشکده سیاست عمومی دانشگاه مریلند نوشت: حمله روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ باعث سرازیر شدن حمایت بینالمللی از کییف شد.
ایالاتمتحده از زمان حمله روسیه به اوکراین، در ارائه تجهیزات نظامی و آموزش به اوکراین، کمکهای اقتصادی، چک تقریبا سفید حمایت دیپلماتیک، استفاده هوشمندانه در راستای جلوگیری از حمله روسیه و تهدید به عواقب شدید در صورت استفاده روسیه از سلاحهای هستهای در اوکراین، رهبری را برعهده گرفته است. درخواستهای شدید دوحزبی برای مجازات روسیه، تلاشهای لابیگرانه اوکراین برای کمکهای بیشتر، درخواستهای فزاینده از بسیاری از اندیشکدهها و صاحبنظران برای انجام کارهای بیشتر به نمایندگی از کییف و افزایش تدریجی حمایت دولت بایدن از کییف از فوریه تاکنون، همگی نشان میدهند که تعهد آمریکا ممکن است در آینده افزایش یابد. با این حال، دولت بایدن و دیگر حامیان سیاست کنونی ایالاتمتحده تاکنون نتوانستهاند یکاستدلال راهبردی برای هزینهها و خطراتی که سیاست فعلی ایالاتمتحده در جنگ روسیه و اوکراین متحمل میشود، ارائه دهند.
بیتردید، بسیاری اهداف خاصی را برای حمایت خود از اوکراین تعریف کردهاند. با این حال، تعریف و بحث در مورد اینکه چگونه تلاشهای ایالاتمتحده در اوکراین به اهداف و منافع ملی مهم و فراگیر ایالاتمتحده کمک میکند، بهطور کلی وجود ندارد و عمدتا به اشاره به اصول گستردهای خلاصه میشود که ممکن است واکنش آمریکا در اوکراین را تاکنون توجیه کند. در بحبوحه ادامه جنگ و درخواستهای مداوم از ایالاتمتحده برای «انجام کارهای بیشتر»، این سوال باقی است: منافع استراتژیک ایالاتمتحده در اوکراین، (اگر وجود داشته باشد) چیست و چگونه ایالاتمتحده میتواند به بهترین نحو آنها را برآورده کند؟ اگرچه اغلب در بحبوحه سرعت حوادث گم شده است، اما سیاستگذاران و صاحبنظران بهسرعت به علاقه پایدار آمریکا به اوکراین اشاره داشتند.
بدون توضیح کامل در مورد مسائل مورد بحث، این ادعاها بهطور کلی در دو دسته قرار میگیرند. یک دسته معتقد است که ایالاتمتحده نمیتواند تجاوز روسیه به اوکراین را تحمل کند، زیرا این امر تنها باعث افزایش و گسترش بیشتر تهدیدها علیه ایالاتمتحده خواهد شد. این ادعا به دو صورت است. نسخه محدود بر این باور است که خطر تجاوز در آینده بهطور خاص از جانب روسیه است؛ یعنی اگر روسیه در اوکراین بدون چالش پیش برود، در این صورت، مسکو بهسادگی جاهطلبیهای خود را گسترش میدهد، متحدان آمریکا در سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را به چالش میکشد و در نهایت امنیت اروپا را به صورت عیانتری تهدید میکند.
در همین راستا، مایکل مکفول، سفیر سابق آمریکا در روسیه، استدلال میکند که «ما منافع امنیتی [در کمک به اوکراین برای شکست روسیه]داریم. بگذارید خیلی ساده بگوییم: اگر پوتین در دونباس پیروز شود و تشویق شود که بیش از پیش به داخل اوکراین ورود کند، این برای متحدان ناتوی ما تهدید خواهد بود. به همین ترتیب، استفان هدلی، مشاور سابق امنیت ملی، تاکید میکند که ایالاتمتحده نگرانی دائمی در جلوگیری از بازداشتن پوتین از این امر دارد که وی «فکر کند در پنج یا دهسال آینده میتواند این عملکرد را تکرار کند.» این نگرانی خاص به توضیح این مساله کمک میکند که چرا دستکم برخی در دولت بایدن خواستار «تضعیف روسیه» با دردسرسازی و زخمیکردن روسیه در اوکراین هستند.
همانطور که یک سخنگوی شورای امنیت ملی گفت: «یکی از اهداف ما محدود کردن توانایی روسیه برای انجام دوبارهکاری شبیه به این بوده است» آن هم با تضعیف «قدرت اقتصادی و نظامی روسیه برای تهدید و حمله به همسایگانش.» نسخه گسترده جنگ، اوکراین را نه به خود روسیه، بلکه به بزرگنمایی بالقوه بازیگران دیگر، بهویژه چین، مرتبط میکند. خود بایدن نسخهای از این استدلال ارائه کرد و در ماه مارس نوشت: «اگر روسیه بهای سنگینی برای اقدامات خود نپردازد، این پیام را به سایر متجاوزان احتمالی خواهد داد که آنها نیز میتوانند سرزمینی را تصرف کنند و کشورهای دیگر را تحت سلطه خود درآورند». در جایی دیگر، او تاکید میکند که «در طول تاریخ خود، آموختهایم که وقتی دیکتاتورها بهای حملات خود را نمیپردازند، هرجومرج بیشتری ایجاد میکنند و درگیر تجاوز بیشتری میشوند.»
این نگرانی تنها مربوط به بایدن نیست: مایکل مککال، نماینده تگزاس، میگوید که عدماقدام در اوکراین «پوتین و دیگر مستبدان را با نشاندادن تسلیم ایالاتمتحده در برابر شمشیربازیشان جسورتر میکند و نتیجه میگیرد که «اعتبار ایالاتمتحده از کییف تا تایپه نمیتواند ضربه دیگری از این نوع را تحمل کند.»
جدا از نگرانیها در مورد بزرگنمایی آینده، دستهدوم استدلالها بر این باور است که ایالاتمتحده منافعی پایدار در اوکراین دارد؛ زیرا «نظم بینالمللی لیبرال» را تحتتاثیر قرار میدهد. آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا، اظهار کرد: «نظم بینالملل قاعدهمند که برای حفظ صلح و امنیت حیاتی است، با حمله غیرقانونی و غیرموجه روسیه به اوکراین در معرض آزمایش قرار گرفته است.» به نظر میرسد منطق در اینجا دوگانه است. اول، ناتوانی در حمایت از اوکراین، حمایت آمریکا از دموکراسیها را در سراسر جهان زیر سوال میبرد و در نتیجه قابلیت دموکراسی را بهعنوان راهی برای سازماندهی زندگی سیاسی هر جامعهای تضعیف میکند.
همانطور که بایدن توضیح داد، اوکراین بخشی از «نبرد بین دموکراسی و خودکامگی، بین آزادی و سرکوب» بود، بهطور ضمنی، عدمکمک به اوکراین، ایالاتمتحده را در این رقابت عقب میراند. دوم، بزرگنمایی روسیه به خودی خود چالشی برای اصول کلیدی است -که عمدتا نامشخص هستند، اما ظاهرا تصوراتی مبنی بر اینکه دولتهای قدرتمند نباید از زور برای تحمیل اراده خود به بازیگران ضعیفتر استفاده کنند و نقض حاکمیت دولت نباید تحمل شود- که ظاهرا نظم لیبرال بر آن استوار است.
نادیدهگرفتن تجاوز روسیه، عملکرد آینده سیستم تحت حمایت ایالاتمتحده را زیر سوال میبرد. همانطور که آناپلبام استدلال میکند، ایالاتمتحده باید از زمانی روی این درگیری سرمایهگذاری کند که دریابد «درک واقعبینانه و صادقانه از جنگ این درکی است که اکنون با کشوری روبهرو هستیم که انتقامجوست، به دلایل ایدئولوژیک به دنبال گسترش قلمرو خود است و میخواهد به حضور آمریکا در اروپا پایان دهد، مایل به پایان دادن به اتحادیه اروپاست، مایل است ناتو را تضعیف کند و دیدگاهی اساسا متفاوت نسبت به دیدگاه ما به جهان دارد.» به زبان ساده، «انفعال» خطر تقویت اصول جایگزینی را به همراه دارد که نظم بینالمللی بر آن استوار است و احتمالا به ایالاتمتحده آسیب میرساند.