نشريه همشهري پايداري در ويژه نامه "آرايش رسانهاي " كه به همت فرهنگسراي رسانه سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران توليد شده در گفتوگويي با مدير ارشد موبي گروپ پرده از زواياي پنهان شبكه فارسي وان برداشته است.
همشهري پايداري در قالب ويژهنامهاي با عنوان "آرايش رسانهاي " با حاج كميل مستشار مدير ارشد موبي گروپ و مشاور آن با عنوان "فارسي وان؛ از درون " به زواياي پنهان اين شبكه ماهوارهاي پرداخته است.
متن اين گفتوگو به شرح زير است:
ابتدا بفرماييد MOBY يعني چه؟ و شركت شما چه رسانه هايي در اختيار دارد.
گروه رسانه اي موبي در سال 2002 در افغانستان رسما فعاليت خود را شروع كرد. دو ايستگاه راديويي آرمان و آراكوزيا (اصطلاحي به زبان پشتو)، چهار شبكه تلويزيوني طلوع، لمر و فارسي1 و طلوع نيوز، دو پروداكشن توليدي، شركت هاي بزرگ تبليغاتي، كتابخانه و محل كتابخواني، كافي شاپ و كافي نت هاي زنجيره اي در شهرهاي مختلف افغانستان متعلق به اين شركت است.
عنوان MOBY ظاهرا مخفف نام دو پارتنر (شريك) است. MO از محسني و BY از يك پارتنر استراليايي اخذ شده است كه در سال 2002 از گروه جدا شد اما چون اين نام ثبت شده بود، آنرا حفظ كرديم.
شما قبلا بيان كرده ايد كه هدف اصلي راه اندازي شبكه فارسي1، تكريم زبان فارسي است. اين هدفگذاري هيچ تناسبي با پخش سريالهاي تلويزيوني آن هم از نوع كلمبيايي يا كره اي و آمريكايي ندارد؟
مجموعه ما يك مجوعه تجاري است. رسالت ما بعد از اهداف تجاري، بيشتر تفريحي و سرگرمي است. شبكه هايي كه در داخل افغانستان داريم يا فارسي1 كاملا تفريحي است. يكي از اهداف، تكريم زبان فارسي است. زبان فارسي فقط در قالب شعر خلاصه نمي شود. در برنامه ريزي هاي ما، پرداختن به برنامه هاي فرهنگي و ادبي نيز وجود دارد.
بايد نكته اي را مد نظر داشت و آن هم اينكه يكسال زمان بسيار كمي است و هنوز ما نتوانسته ايم دست و پاي خودمان را پيدا كنيم. ابتدا از سريال شروع كرديم. در عين اينكه بيننده را مصروف تماشاي سريال مي كنيم، تيمي را براي تهيه برنامه هاي ادبي و فرهنگي بسيج كرده ايم. قطعا در برنامه ريزي هاي آينده با وجود تمام محدوديتها، روزهاي تولد و مناسبتهاي مرتبط با مشاهير مشترك مثل عطار نيشابوري، مولانا، ابوعلي سينا و فردوسي را گرامي بداريم.
آيا توليداتي كه تكريم كننده فرهنگ و زبان فارسي باشد در كشورهاي منطقه وجود ندارد؟ حداقل در صداوسيماي ايران توليدات بسياري در اين زمينه وجود دارد. چرا از آنها استفاده نشده است؟
هدف اول متمركز بر استفاده از توليدات سه كشور بوده است. ما دست همكاري به سمت جمهوري اسلامي دراز مي كنيم كه در اين زمينه ما را كمك كند.
من جواب خودم را نگرفتم. پس شما قبول مي كنيد كه هدف تكريم زبان فارسي، هدفگذاري اوليه نبوده است. به نظر مي رسد حداقل اهداف تجاري و درگيري شما و آقاي محسني با فعاليتهاي تجاري، بر اين هدف مقدم باشد؟
قطعا. چون ما بخش خصوصي هستيم. دولت نيستيم كه سرويس هاي رايگان به مردم بدهيم. رسالت ما، تأمين برنامه هاي تفريحي سالم براي خانواده ها است، ولي چون ساپورت دولتي نداريم مجبوريم جذابيتهايي را در برنامه هايمان ايجاد كنيم كه بر اساس اين تنوع، تبليغاتي را جلب كنيم كه بتوانيم اين گردونه را بچرخانيم.
اين نكته در تعارض با هدفگذاري شبكه قرار نمي گيرد؟
اصلا اينطور نيست. تبليغ زبان فارسي تنها از طريق شعر نيست. شبكه فارسي1 در حال نفوذ در تمامي قاره هاست. اين يك دستاورد بزرگ براي ما و شما فارسي زبانان است. ما در قاره اروپا هستيم و اخيرا وارد قاره آفريقا شده ايم و تقاضاي زيادي براي زيرنويس به زبان محلي آفريقا داشته ايم. اين يك دستاورد بزرگ است.
براي تحقق اين پوشش جهاني، فارسي1 بر روي چند ماهواره قرار گرفته است؟
فارسي1 ابتدا بر روي هاتبرد قرار داشت. متأسفانه نه تنها به تقاضاهاي مكرري كه ما از نهادهاي مختلف جمهوري اسلامي براي ايجاد يك رابطه مشترك داشتيم، لبيك گفته نشد بلكه شبكه ما را با ارسال پارازيت از روي هاتبرد حذف كردند.
عملا ما حضوري در هاتبرد نداريم. تصميم هر شخص يا سازماني كه بوده قطعا يك تصميم اشتباه بوده است. ما مجبور شديم شبكه را از هاتبرد به يوتل ست انتقال دهيم. يوتل ست با توجه به وجود دو شبكه كاملا سياسي بي بي سي فارسي و صداي آمريكا شرايط ويژه اي دارد.
رفتن ما به يوتل ست باعث شد، 85 درصد به بيننده هاي يوتل ست اضافه و 92 درصد از بيننده هاي هاتبرد كم شود.
اعتقاد ما اين است كه اين تصميم، راه را براي ورود مخاطب به شبكه هاي بي بي سي فارسي و صداي آمريكا باز كرده است. در حقيقت ويتريني در يوتل ست هست كه اين شبكه هاي پرطرفدار در آن وجود دارد. ما با يوتل ست در كشورهاي آفريقايي قابل دسترس شديم چرا كه بسياري از شبكه هاي آفريقايي در يوتل ست قرار گرفته است.
شما چندين سال كاردار اقتصادي سفارت افغانستان در ايران بوديد. از عمق آشنايي مديران فارسي1 با ايران بگوييد.
ايران خانه دوم ماست. ساليان سال در ايران زندگي كرديم و خانواده هاي ما هنوز هم در ايران زندگي مي كنند. سعي كرديم مرزبندي هاي سياسي را خيلي به رسميت نشناسيم. بحث، بحث دو ملت هست. حضور متمادي مجموعه اي از افغان ها و شخص بنده در ايران باعث شد شناخت بسيار خوب و مثبتي از سنت هاي جمهوري اسلامي و مردم ايران داشته باشيم. همكاران ما در مجموع مسلمان هستند. بنده هم شيعه هستم.
شما اعلام كرده ايد كه سه سال كار ميداني و تحقيقاتي براي تأسيس اين شبكه كرديد. لطفا محورهاي اين تحقيقات را بفرماييد.
ما با توجه به تحقيقاتي كه سه سال در داخل افغانستان، تاجيكستان و ايران داشتيم به اين نتيجه رسيديم كه جاي چنين شبكه اي خالي است. شبكه تفريحي كه بتواند خانواده ها را كنار هم جمع كند.اين تحقيقات شايد خيلي حضوري و فيزيكي هم نبوده است. سه سال پيش شروع تحقيقات بود و آگوست 2009 رسما شبكه فارسي1 را فعال كرديم. مطالعات روان شناسي، روان شناسي اجتماعي و تحليل فرهنگ ها را به انجام رسانيديم.
سه سال براي تحقيقات راه اندازي شبكه ،غير معمول است.
با توجه به گرفتاريهايي كه داشتيم، به هر حال طول كشيده است. بيشتر سعي كرديم به واقعيت هاي عيني جامعه بپردازيم و دغدغه هاي خانواده ها را در اين سه كشور، بي پرده و رك بيان كنيم. مجموعه ما اعتقاد دارد، لفافه گويي جوابگوي دغدغه هاي مردم و دولتها نيست. بايد بي پرده تر وارد چالش ها شويم.
اين پرده و مانع كه مي گوييد چيست؟
ما تا به حال از طريق رسانه هاي هر سه كشور به مشكلات اجتماعي در قالب لفافه پرداخته ايم. به تصوير كشيده نشده است. انتقاد از سريال هاي شبكه ما اين است كه گويا مرد و زن به هم خيانت مي كنند. درحالي كه به تصوير كشيدن اين خيانت ها باعث آگاهي خانواده ها و جامعه مي شود. رسالت ما اين بوده است كه بايد اين مسائل را از لفافه دربياوريم. ما بايد به خانواده ها آگاهي دهيم كه اگر اعضاي خانواده در اوقات فراغت كنترل نشوند ممكن است تبعات منفي داشته باشد.
شما استنادات آماري در صحبتهاي قبل خود داشتيد. اين اطلاعات را از كجا كسب مي كنيد.
اين اطلاعاتي است كه ماهواره ها به ما مي دهند.
اقدامات شما در حوزه شبكه فارسي1 مبناي علمي و كارشناسي دارد يا انتخاب شخصي و سليقه اي در آنها دخيل است؟
قطعا اگر بر اساس سليقه عمل شود، يك رسانه نمي تواند موفق باشد مخصوصا شبكه اي مثل فارسي1 كه پنجاه تا شصت ميليون بيننده دارد. در تيم ما مشاور اجتماعي و روانشناختي حضور دارد كه سوژه ها، فيلم ها و سريالها پس از مشورت با آنها انتخاب مي شود.
پس چرا در مصاحبه با راديو فردا و در جواب اين سوال كه چرا تم و موضوع اصلي فيلم هاي شبكه فارسي1 بحث خيانت است شما گفته ايد اين خيلي اتفاقي است؟!
انتخاب اين سريالها واقعا اتفاقي بوده است. يعني در قالب يك پروژه اين سريالها را انتخاب نكرده ايم. انتخاب آنها بر اساس جذابيت ها و واقعيتهايي كه در اين سريالها بيان شده، بوده است.
پس انتخاب اين سريالها بر اساس تحقيقات و نگاه كارشناسان شما بوده است.
بله.
شما اعلام آمادگي كرده بوديد كه با سازمانهاي رسمي ايران گفتگو و تعامل كنيد. آيا شما طرحي اجرايي هم براي پيشنهاد خود داريد؟
اعلام آمادگي ما براي مذاكره و تفاهم مربوط به همان زمان بود يعني فعلا ما پيشنهادي نداريم چرا كه ما پيشنهاداتمان را ارائه كرده ايم. سوال من اين است كه به جاي ميليون ها دلار هزينه كه صرف حذف ما از هاتبرد شد بهتر نبود توليد مشتركي بين ما شكل مي گرفت؟
انعطاف پذيري هم وجود داشت و دارد. وجود اين روحيه بر اساس فشارها نيست بلكه اين سياست اصلي مجموعه ماست. ما سريال سفري ديگر را جايگزين ويكتوريا كه به مراتب بهتر از ويكتوريا بود، كرديم. نقاب آناليا را هم جايگزين سفري ديگر كرديم. يعني با گذشت زمان سريالها بهتر شده است. موضوع ديگر اينكه بحث تهاجم فرهنگي و تخريب مطرح نيست بلكه رقابت اقتصادي مسئله اصلي است. بسياري از سازمانها به خاطر منافع اقتصادي خود بقدري شرايط را متشنج كرده اند كه بيشتر از اينكه به زيان ما باشد، به ضرر خودشان تمام شده است. اگر نگراني، واقعا مربوط به تخريب فرهنگ و تهاجم فرهنگي است چرا از شبكه هايي كه همزمان با ما برنامه پخش مي كنند جلوگيري نمي شود؟
مثال بزنيد. چه شبكه هايي را مي گوييد؟
حالا شايد اسم نياورم. ما در حدي كه امكان داشته الفاظ و صحنه ها را سانسور كرده ايم. اگر شما از ويكتوريا به بعد دقت كنيد تغييرات زيادي را شاهد خواهيد بود. ما خانه مد را به خاطر اينكه بزرگسالانه بود حذف كرديم. سفري ديگر نيز بزرگسالانه بود و آن را از ساعت هفت به ده شب انتقال داديم.
شما گفته بوديد رسانه هاي ايران مسبب نگراني از حضور و فعاليت فارسي1 هستند. مي شود توضيح بيشتري بفرماييد.
من مطمئن هستم رسانه هاي ايران نگران نيستند بلكه براي جلب مخاطب و انتخاب سوژه داغ، دست به اين كارها مي زنند. قطعا در دراز مدت به نفع دولت و كشور نيست. در طول يكسال تخريب از سوي رسانه هاي ايران، ما تنها سكوت كرديم. رسالت رسانه ها، روشن كردن اذهان مردم است درحاليكه رسانه هاي ايران، اذهان عمومي را مغشوش كرده اند كه باعث نگراني مردم و مسوولين شده است.
شما به 35 ميليون مخاطب فارسي1 در ايران اشاره كرده ايد. اين تعداد مخاطب هم اكنون افزايش يافته يا كمتر شده است؟
مخاطب ما پس از انتقال به يوتل ست ممكن است در روزهاي اول كم شده باشد اما الان نسبتا بيشتر شده است چرا كه حضور سه شبكه پر مخاطب، افراد را جلب كرده است.
همكاري شركت استار و موبي براي مالكيت و فعاليت فارسي1 چگونه است؟
شراكت ما بر اساس پنجاه درصد تقبل هزينه ها و سرمايه گذاري از سوي استار و پنجاه درصد از سوي شركت موبي است. ولي خوشبختانه با توجه به توافقات، كليه كارهاي اجرايي را موبي انجام مي دهد.
مالكيت هميشه بحث اصلي در جريانشناسي و واكاوي رسانه هاست. شما پيش از اين مصاحبه، هرگونه رابطه اي را با رابرت مرداك رد كرده و اعلام كرده بوديد "شركت استار جزيي از نيوزكورپريشن است و نيوزكورپريشن وابسته به فاكس است. فاكس بر اساس سهامي عام اداره مي شود و درصدي از سهام فاكس متعلق به مرداك است، پس ارتباطي بين مرداك و ما نيست. " اما بر اساس آنچه در صفحه اول سايت نيوزكورپريشن مشاهده مي شود اين شركت مستقيما توسط مرداك تأسيس شده است و استار هم يكي از اقمار آنست. پس شما با يك واسطه (استار) در تملك مرداك هستيد!
گروه رسانه اي موبي و نيوزكرپريشن دو هويت مستقل حقوقي دارند. ما كاري به اشخاص نداريم. دو گروه و رسانه به صورت مشترك برنامه اي را آغاز كرده اند و اينكه در بك گراند نيوزكورپريشن چه كسي قرار دارد، خيلي مهم نيست. ما هم شفاف سازي كرده ايم و در سايت فارسي1 عنوان كرده ايم پنجاه درصد فارسي1 مربوط به نيوزكوربريشن است.
شما در تمام مصاحبه هاي قبلي هر نوع ارتباطي را با مرداك رد كرده ايد و الان مي گوييد كاري به اشخاص نداريد؟
دو گروه به صورت مستقل با هم مشاركت كرده اند. نيوزكورپريشن هم مجموعه سهامي عام است. دوم اينكه من وكيل مدافع آقاي مرداك نيستم. آقاي مرداك يك يهودي نيست. شايد مقيم آمريكا باشد و تابعيت آنجا را گرفته باشد اما رسانه هاي داخلي ايران او را يهودي مي دانند.
به نظر من بحث يهودي بودن مرداك حاشيه اي است. آنچه مهم است تفكر اوست. ما نمي خواهيم به هر قيمتي مخاطب، جلب رسانه ها و سياست هاي پنهان آنها شود. آنچه در مجلات جنسي و هياهوهاي خبري امپرياليسم رسانه اي دنبال مي شود. من نشانه ديگري از سايت نيوزكورپريشن براي شما مي آورم. در فايل پي دي افي كه در اين سايت وجود دارد شبكه فارسي1 و گروه رسانه اي موبي مستقيما از اقمار اين شركت محسوب مي شود.
بر فرض كه ادعاي رسانه هاي ايران درست باشد. چرا ما قرباني عقده هاي سياسي شويم. مرداك هر كه باشد مهم نيست. چه سياسي مشكل داشته باشد و چه اخلاقي. ما چرا قرباني اين آقا شويم؟ زماني اين انتقاد قابل قبول است كه ما به آن سمت و سو حركت كنيم. ما اعلام مي كنيم بياييد برنامه هاي مشترك بسازيم و جايگزين كنيم.
براي من اين مسئله جالب است كه در همان سايت نيوزكرپريشن، مصاحبه اي با مرداك است كه او از دغدغه هاي خود در دوران معاصر سخن مي گويد و يكي از آنها وجود نظام ايران است.
من به عنوان سوال بعد خواهش مي كنم بفرماييد جاهد محسني در شركت موبي چه سمتي بر عهده دارد؟
من فكر كنم سمت مشخصي ندارد. او جزو خانواه محسني است و در قالب يك گروه خانوادگي صاحب اصلي گروه موبي است.
شما عنوان AAM يا AMERICA ABROAD MEDIA را شنيده ايد؟
شنيده ام ولي خيلي آشنايي ندارم.
من عكس هايي از سعد و جاهد محسني در واشنگتن و در باشگاه ملي خبرنگاران آمريكا (NATIONAL PRESS CLUB)به شما نشان مي دهم. اين نشست از سوي AAM و مدير آن كه بر روي ديپلماسي عمومي كار كرده و ارتباطاتي با موسسه بروكينگز دارد برگزار شده است.
شما خودتان را زحمت داديد. بخش مونيتورينگ شركت ما گزارش داد كه شبكه خبر هم ويژه برنامه اي داشته و هرچه كه دلش خواسته گفته است. تهيه كننده چشمش را بسته و دهنش را باز كرده است. من از صدا و سيما گلايه مند هستم. بايد جلوي اين برنامه ها گرفته شود براي اينكه رابطه دوستي دو كشور بر هم مي خورد. ما شكايت خودمان را رسما به صدا و سيماي ايران در كابل داده ايم و در حال پيگيري هستيم. آقاي سعد و جاهد محسني چهره هاي بين المللي هستند و قطعا رفته اند و ممكن است سفرهاي متعددي به آمريكا و اروپا رفته باشند. اين دليلي بر وابستگي نيست. همانطور كه من به ايران آمده ام و دست همكاري را دراز مي كنم اما نه براي وابستگي.
گرچه اين عكس ها به تنهايي گوياي همه چيز نيست اما من بيشتر بر روي صحبت آقاي جاهد محسني در اين نشست توجه دارم كه در سايت رسمي AAM قابل دسترسي است. جاهد محسني در صحبت خود مي گويد راديو آرمان را بر اساس جنسيت (GENDER) كه مفهومي كليدي براي ما دارد تأسيس كرديم. ما مجريان زن و مردي داشتيم كه به صورت غيررسمي و دوستانه با هم صحبت مي كردند. شايد در نگاه اول اين مسئله خيلي معمولي به نظر برسد اما اصلا اينگونه نيست. انقلابي كه موجي از واكنش هاي قابل پيش بيني را در جامعه برمي انگيزاند. همچنين سازمانهاي امنيتي به خاطر اقدام ضد فرهنگي حساس مي شوند. دو درصد فرهيخته و بيست درصد باسواد جامعه افغان مدنظرمان نبود. ما بر روي حدود هشتاد درصد از افغان هايي سرمايه گذاري كرديم كه هر روز به عنوان جامعه افغان ديده مي شوند. ما صداي زنان افغان بوديم. او در ادامه مي گويد اين مسئله خيلي خيلي خيلي آرام اما موثر براي دگرگوني جامعه (SOCIAL CHANGE) است.
رسالت هر مسلمان است كه موضوع جنسيت رعايت شود. جنسيت كه بد نيست؛ برابري زن و مرد است. زنان در افغانستان قرباني و حقوقشان ضايع شده است. هشتاد درصد جامعه محروم واقع شده اند و آگاهي بخشي به اين بخش از جامعه، رسالت ماست. رعايت جنسيت نبايد ما را محكوم به تخريب كند. اتفاقا من آنرا تأييد مي كنم. اعتقاد من، اعتقاد جاهد و سعد است. ما به عنوان يك رسانه بايد چشمان هشتاد درصد جامعه افغان را باز و گوششان را شنوا كنيم.
در آن نشست آقاي سعد محسني در چند دقيقه صحبت خودش موي بلند براي مردان،آرايش براي زنان، آزادانه بودن ارتباط و رقص زن و مرد را خواستار شد. اين جدا از بحث آگاهي و آگاهي بخشي است.
نمايندگي صداوسيما در كابل مستقر هست و برنامه هاي رسانه هاي داخلي را مونيتورينگ مي كند. ما فعلا پنجاه و سه شبكه تلويزيوني در داخل افغانستان داريم. بيشترين سانسور را تلويزيون لمر و طلوع دارد.
اتفاقا در وبلاگ هاي افغاني خيلي از برنامه هاي شبكه طلوع اعتراض و انتقاد ديدم. از جمله سريال توتسي كه مثل ويكتوريا، ارزشهاي جامعه را مخدوش مي كرد.
هر انقلابي پيامدهاي خاص خودش دارد .چه فرهنگي و چه رسانه اي باشد. قطعا عده اي به عنوان معترض مخالفت مي كنند. ما قبول مي كنيم. به بسياري از اشتباهات گذشته مان پي برده ايم و خوشحاليم كه انتقادات به ما رسيده است تا بتوانيم آنها را اصلاح كنيم.
شما با جنس اعتراضات مردم و رسانه هاي ايران به خاطر مشاهده اعتراضات مردم افغانستان و متدينان اين كشور آشنا بوده ايد. در همين اعتراضات حتي مردم در مساجد تحصن كردند و خواستار بسته شدن شبكه طلوع شدند. پليس هم به دفتر شبكه طلوع يورش برد و ...
اين مسئله بحث هاي سياسي داشته است. ده سال پيش در افغانستان شبكه اي نبود. اما الان پنچاه و سه شبكه داريم و اين مسئله مشكلات خاص خودش را ايجاد مي كند. نبايد بر روي يك اشتباه دست گذاشته شود. افغانستان كشوري به مراتب بنيادگراتر و تندرو تر از ايران است و هر روز در شوراي علما گفت و گو و ميزگرد برقرار است.
با تمام تفاسيري كه شما گفتيد، هيچ رسانه اي در داخل افغانستان در مورد ارتحال امام خميني برنامه اي نداشته درحاليكه ما هرسال ميزگرد داريم. ايشان الگويي براي همه جوامع اسلامي به خصوص افغانها بوده است. ما حتي در فارسي1 در ليالي قدر برنامه كمدي و موسيقي نداشتيم و ايام مذهبي را گرامي داشتيم.
پس چرا اين رويكرد از ابتدا نبود؟ چندماه پس از فعاليت، نشانه هاي مذهبي را به كار برديد.
از اول انجام شد. در اولين رمضان 2009 اذان شيعي را پخش كرديم و اين را به عنوان يك شيعه افتخار مي دانم كه در داخل پايگاه اصلي وهابيت اين اذان را از فارسي1 پخش كرديم. اين منتي بر سر مردم نيست بلكه اعتقاد ماست.
مباحثي كه درخصوص فارسي2 و تكثير فارسي1 مطرح شده است را تأييد مي كنيد يا نه؟
فعلا برنامه خاصي نداريم اما ممكن است اگر زماني نياز بازار باشد به اين سمت حركت كنيم.
اگر نياز بازار حوزه خبر باشد آيا مثل طلوع نيوز شاهد فعاليت خبري شما هم خواهيم بود؟
هيچ وقت قصد نداريم يك شبكه سياسي باشيم چرا كه منافع ما در سياست نيست و سعي مي كنيم بيشتر در حوزه فرهنگي و سرگرمي كار كنيم.