bato-adv
کد خبر: ۵۹۶۵۳۹

۳ روایت ضد و نقیض از کلوپ ۲۹ خیابان رشت در دهه ۴۰

۳ روایت ضد و نقیض از کلوپ ۲۹ خیابان رشت در دهه ۴۰
پرویز تناولی درباره این کلوپ گفته است:‌ زمانی که ما «کلوپ ۲۹ رشت» را تاسیس کردیم، کافه نادری مرکز و پاتوق شاعران و نویسندگان بود، اما واقعیت این بود که نقاشان جایی برای خودشان نداشتند که مثل کافه نادری محل مشخصی برای دورهم جمع شدنشان باشد. گاهی به آتلیه من می‌آمدند، جمع می‌شدند و حرف می‌زدیم. در آن زمان با کامران دیبا فکر کردیم که باشگاهی تاسیس کنیم برای اینکه ما هم محلی یا باشگاهی برای خودمان داشته باشیم.
تاریخ انتشار: ۲۱:۳۹ - ۰۹ دی ۱۴۰۱

روزنامه هفت صبح نوشت: کلوپ ۲۹ خیابان رشت تهران همان کوچه‌ای که دانشگاه پلی‌تکنیک هم درآ‌ن قرار گرفته و در همسایگی دبیرستان البرز، امروزه به یکی از ساختمان‌های اصلی حوزه هنری بدل شده است، اما در دهه چهل یکی از پاتوق‌های مهم هنرمندان تجسمی ایران بود با کلی حاشیه و جنجال.

‌روایت اول‌: پرویز تناولی درباره این کلوپ گفته است:‌

زمانی که ما «کلوپ ۲۹ رشت» را تاسیس کردیم، کافه نادری مرکز و پاتوق شاعران و نویسندگان بود، اما واقعیت این بود که نقاشان جایی برای خودشان نداشتند که مثل کافه نادری محل مشخصی برای دورهم جمع شدنشان باشد. گاهی به آتلیه من می‌آمدند، جمع می‌شدند و حرف می‌زدیم. در آن زمان با کامران دیبا فکر کردیم که باشگاهی تاسیس کنیم برای اینکه ما هم محلی یا باشگاهی برای خودمان داشته باشیم.

ما کافه‌چی نبودیم و نمی‌توانستیم یک کافه برای عموم درست کنیم پس به این فکر افتادیم تا جایی درست کنیم که تقریبا خصوصی باشد و هنرمندان بتوانند ناهار و شام بخورند، همدیگر را ببینند و چیزی شبیه یک پاتوق باشد که از این راه با هم در ارتباط باشند. تمام اصناف در آن زمان پاتوق داشتند مثل گچ‌کارها، بنا‌ها یا شیروانی‌سازها. هرکدام از آن‌ها قهوه‌خانه‌ای به‌عنوان پاتوق داشتند که در آنجا دور هم جمع می‌شدند و حتی سفارش‌هایشان را در همانجا دریافت می‌کردند.

در نتیجه ما هم به این فکر افتادیم که مرکزی درست کنیم تا نقاشان هم محلی برای خودشان داشته باشند و بتوانند دور هم جمع شوند. در یکی از فرعی‌های خیابان حافظ، بالاتر از دانشگاه پلی‌تکنیک (امیرکبیر) در خیابان رشت، ساختمانی را اجاره و نوسازی کردیم، در و پنجره‌هایش را تعویض و تابلو‌های نقاشان را بر دیوار‌ها نصب کردیم. در قالب یک باشگاه خصوصی، ناهار و شام می‌دادیم و برای نقاشان، موسیقیدان‌ها، تئاتری‌ها، سینماگران و تعدادی از مجموعه‌داران هم که دست‌اندرکار بودند، کارت صادر می‌کردیم.

این باشگاه حدود سه سال عمر کرد. سال ۱۳۴۶ افتتاح شد، اما بعدا به‌دلیل مشغله زیاد من و کامران دیبا، باشگاه را بستیم. منتها انعکاس کار‌هایی که در این باشگاه انجام شد، در خاطره‌ها باقی ماند تا این اواخر که چند مقاله در مجلات نیویورک و… درباره آن نوشته شد. در این مقاله‌ها نوشته شده بود که در تهران آن زمان، باشگاهی فعال بوده که حتی امروز هم در دیگر پایتخت‌های دنیا، نمونه‌های آن کم است.

در این باشگاه هنرمندان دورهم جمع می‌شدند، همدیگر را می‌دیدند و در مقابل ناهار و شامی که می‌خوردند تابلو می‌دادند یا برنامه‌های جنبی دیگری مثل حراج آثار وجود داشت. ما در این باشگاه، برنامه‌های متنوعی مثل شب شعر و اجرای موسیقی هم برپا می‌کردیم که باعث شده بود، باشگاه به یک مجموعه هنری تبدیل شود و با آنکه کوچک بود در خاطره خیلی‌ها باقی ماند.

این اواخر خانم سیمین دهقانی و الهام پوریامهر تصمیم گرفتند دست بالا بزنند و این باشگاه را زنده کنند، چون امروز هم چنین نهاد‌هایی برای هنرمندان کم است. خانم سیمین دهقانی ساختمانی را در مرکز شهر خریداری کرده که درحال بازسازی است و برای اینکه مقدمه‌ای برای دوستان و علاقه‌مندان شود، نمایشگاهی ترتیب داد تا یادی از آن دوران شود.

روایت دوم‌: سایت اصولگرای مشرق نیوز داستان را این‌گونه روایت می‌کند:‌

بیژن صفاری عضو محفلی از به اصطلاح «هنرمندان» نوگرا بود که در زمینه نقاشی، معماری و مجسمه‌سازی و سایر حوزه‌های تجسمی فعال بود و فرح دیبا به واسطه آن که خود در رشته معماری در فرانسه تحصیل کرده بود، با بیشتر آن‌ها از دوران دانشجویی در ارتباط بود.

این حلقه شامل افرادی، چون صفاری، کیوان خسروانی، کامران دیبا (پسرعموی فرح)، حسین زنده رودی، پرویز تناولی، آیدین آغداشلو، سهراب محوی و…. بود که ویژگی کاری بسیاری از آن‌ها فرانکوفیلیسم، نیهیلیسم، بی‌پروایی در نمایش عناصر جنسی و فرمالیسم بعضا افراطی بود. این حلقه یک محفل خاص خود در ساختمانی متعلق به یکی از دوستان اشرف به نام خانم سیف شکل دادند که پاتوق آن‌ها بود و به «کلوپ رشت ۲۹» (پلاک ۲۹ خیابان رشت تهران) مشهور شد.

پرویز تناولی، عضو محوری این حلقه که به نوعی بانی تشکیل رشت ۲۹ بود و در کنار «کامران دیبا» و «رکسانا صبا» آن را راه انداختند. رابطه تناولی با کامران دیبا آن اندازه عمیق بود که خانه پرویز تناولی که در منطقه نیاوران تهران واقع شده و خودش مدت‌ها پیگیر موزه شدن آن بود، توسط کامران دیبا پسر عموی فرح پهلوی طراحی شده است. رابطه تناولی با فرهنگمردان وابسته به شاه به دهه ۱۳۳۰می‌رسد. در سال ۱۳۳۶ تناولی مجموعه‌ای از آثارش را در تهران به نمایش گذاشت که با استقبال دولتمردان عصر پهلوی روبه‌رو شد.

در همین زمان مهرداد پهلبد وزیر فرهنگ رژیم شاه به وی بورس تحصیلی را در شهر میلان ایتالیا اهدا کرد. برخی مشتریان و «پانسیونر»‌های دائمی کلوپ رشت ۲۹ عبارت بودند از: کیوان خسروانی، بیژن صفاری، لیلی امامی خویی (همسر مطلقه هویدا)، کامبیز و سیروس آتابای (خواهرزاده‌های شاه)، پرویزتناولی، حسین زنده رودی، کامران دیبا، مهرنوش شریعت پناهی و عده‌ای دیگر از مردان و زنان درباری و امرای لشکر و وزرا و مدیران ارشد رژیم پهلوی.

حتی امیرعباس هویدا- نخست وزیر وقت – هم برای گذران اوقات فراغت و سرگرم شدن بعضی از شب‌ها به این کلوپ می‌آمد. همچنین برخی از زنان … دربار و وابسته به اقشار بالای جامعه نیز برای انجام اعمال خلاف اخلاق خود به این کلوپ می‌آمدند و اغلب، همپالگی – یابه اصطلاح خودشان «پارتنر» – خود را انتخاب می‌کردند.

برخی از اوقات هم فرح پهلوی به صورت ظاهراً غیرتشریفاتی و مثلاً پیش‌بینی نشده در کلوپ رشت ۲۹ حضور می‌یافت و ضمن مورد تفقد قراردادن حاضرین و اعطای جوایزی به شاعران و هنرمندان حاضر دراین محل، به تقویت این جریان کمک‌های شایانی می‌کرد. جوایزی که فرح به این افراد می‌داد عمدتاً بورس‌های مطالعاتی خارج از کشور و سفر‌های تفریحی به نقاط مختلف دنیا بود.

سال ۴۹ با دستور شخص سپهبد محسن مبصر (رئیس کل شهربانی)، پلیس به محفل اصلی فرزندان همجنسباز امرای ارتش و وابستگان دربار یعنی کلوپ رشت ۲۹ حمله برد و همه آن‌ها از جمله کیوان خسروانی و کامران دیبا و تناولی و حسین زنده رودی و…را دستگیر کرد. لیکن این حمله به شدت برای سپهبد مبصر گران تمام شد و با اعمال نفوذ شخص فرح دیبا، که حامی اصلی این محفل محسوب می‌شد، هم دستگیرشدگان آزاد شدند و هم سپهبد مبصر از کار برکنار و مغضوب شد.

روایت سوم‌:

از ۱۳۴۵ در آن سال کامران دیبایِ سی‌ساله و تازه از فرنگ برگشته هنوز دفتر کار معمارانه داض را با رفقای مهندس‌اش (امیر رضوانی و ضرغام؛ صاحبان دفترمهندسی مشاور «زاک») در مرکز پایتخت راه نینداخته بود و به تنهایی دفتر مهندسی تازه تاسیس «شهرسازی و تهیه طرح‌های اجتماعی دیبا» را در تهران اداره می‌کرد. او به پشتوانه توان فنی دفتر معماری‌اش و البته با حمایت دختر عمویش؛ فرح دیبا (همسر محمدرضاپهلوی) تقریبا همزمان با احداث مرکز هنری پمپیدوی پاریس، پروژه ساخت موزه هنر‌های معاصر تهران را کلید زد.

تا سال ۱۳۴۶ پاتوق کامران دیبا و نزدیک‌ترین یاران نوخواه و هنرمندش (حسین زنده‌رودی؛ نقاش و رکسانا صبا؛ فرزند کوچک ابوالحسن صبا) اغلب در استودیوی جمع و جور پرویز تناولی در محله ضراب‌خانه بود که آن را برای برنزریزی اختیار کرده بود و حالا دیگر خود در میان هنرمندان تجسمی برو بیایی داشت. البته پیوند دوستی تناولی و دیبا از جنس دیگر بود. تا آن جا که تناولی طراحی و ساخت خانه‌اش را که اجرای آن تا ۱۳۴۸ به طول انجامید به دیبا سپرد و دیبا هم در فعالیت‌های معمارانه‌اش از کاراکتر‌ها و حجم‌های هنری تناولی بسیار بهره می‌برد.

دفتر مهندسین مشاور دیبا-زاک (بعد‌ها داض)، اما در همین زمانه (۱۳۴۶) بود که تاسیس شد (زیرپل کالج. جایی نزدیک دانشگاه صنعتی امیرکبیر و دبیرستان البرز، در یک ساختمان کلنگیِ سه واحده و دو طبقه قدیمی که دیبا آن را با یک پل به طبقه فوقانی‌اش وصل کرده بود) درست وقتی که نشست‌های محفلی هنرمندان و شعرا و معماران نوگرا در کارگاه کوچک تناولی پرطرفدار شده بود و دیگر فضایی وسیع‌تر و عمومی‌تر را طلب می‌کرد.

اینجا بود که دیبا پیشنهاد هیجان‌انگیز و اغواگرانه‌اش را به تناولی و صبا داد. این که شریک شوند و طبقه اول دفتر معماری‌اش را به یک باشگاه هنری تبدیل کنند. جایی که هم محل پذیرایی و وقت‌گذرانی و گپ و گفت نوجو‌ها باشد، هم مکانی برای مطالعه و تبادل نظر و ارائه ایده‌های خلاقه، و هم بستری برای تجربه مشاهده جمعی آثار ساختارشکنِ هنرمندانه، بی قید و بند‌های رایج زمانه؛ و چه از این بهتر؟

این‌گونه رشت ۲۹ در اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۶ متولد و به سرعت به محل تجمع و هم‌نشینی هنرمندان ساختارشکن و نوگرای پایتخت بدل شد؛ یک سالن پذیرایی متفاوت، در کنار یک نمایشگاه خصوصی، اما دائمی آثار هنری، با امکانی برای ارائه برنامه‌هایی، چون شب شعر، اجرای موسیقی و تئاتر و حتی بازی… این سه روایت را خواندید. دیگر خودتان قضاوت کنید.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین