هممیهن نوشت: گفتگو با مهدی تاج که این روزها بخشهایی از آن دستبهدست میشود، یکی از مصادیق مدیریت بیحسابوکتاب در این سرزمین است. مدیریتی که از دل دموکراسی بیرون نمیآید. فرمایشی است و حسابشده.
نحوه برخورد او با مجریان تلویزیون، اصلا برخورد یک مدیر پاسخگو نیست. او نهتنها خود را موظف به پاسخگویی نمیدانست، بلکه بهنظر میرسید اگر مجریان کمی بر سئوالاتشان پافشاری میکردند، ممکن بود آنها را تنبیهوتوبیخ کند. این روحیه از کجا میآید؟
آن شکل از یککتی نشستن و اعتمادبهنفس کاذب از کجا آب میخورد؟ آیا مهدی تاج از ابتدا همین شمایل را داشت؟ تا جایی که من بهخاطر میآورم، نه. مظلوم بود و در پی اثبات خود بهعنوان یک مدیر زبروزرنگ و بیشازهمه دنبال کسب محبوبیت، تا به فوتبالیها بقبولاند در انتخاب او اشتباهی صورت نگرفته.
اما حالا نهتنها نیازی به اثبات خود ندارد، بلکه متوقع است دیگران برای طرحپرسش از او، ابتدا صلاحیتشان را به تاییدش برسانند. انگار کسانی که او باید به آنها جواب دهد، مردم و رسانهها نیستند. او قبلا جوابهایش را به دیگران داده است. دیگران چه کسانی هستند؟ نمیدانیم، اما اینقدر میدانیم که این دیگران از ما بهترانند.
دیگرانی که قبلا خیال او را راحت کردهاند. دیگرانی که افتضاحی را که او در جامجهانی بالا آورده، عین افتخار و اقتدار میدانند. اگر آن دیگران خیال تاج را از بابت ماندگاریاش در فدراسیون فوتبال راحت نکرده بودند، او باید سرافکنده و عذرخواه در رسانه ظاهر میشد و بابت کارنامهاش عرقشرم میریخت، نهاینکه پرسشهای بدیهی مردم را با لحنی طلبکارانه بهسخره بگیرد و عین خیالش هم نباشد که با سرمایههای ملی این سرزمین چه کرده است.
درحقیقت مهدی تاج تقصیری ندارد. او اگر از دل یک سیستم سالم و روشن بالا میآمد یا باید تا امروز استعفا میداد و میرفت پی کارش یا باید توسط همان سیستم مجبور به پاسخگویی میشد. سیستمی که او را برکشیده است، هرچه هست، ربطی به فوتبال ندارد که اگر داشت با چنین فاجعهای مواجه نمیشدیم.
بعید میدانم حتی رئیس فیفا هم اینقدر متکبرانه و متفرعانه در مقابل دوربینها ظاهر شود و اینگونه با اعتمادبهنفس از کارنامهاش دفاع کند. شنیدهام اعضای فدراسیون فوتبال را از مصاحبه منع کردهاند.
اگر این حرف درست باشد، یعنی طبق معمول دوستان بهفکر پاک کردن صورتمسئله هستند. البته در همین حد حفظظاهر هم، بهتر از این آبروریزیهای آشکار است، اما مشکل اینجاست که این لاپوشانیها دوام چندانی ندارند و دیر یا زود باید فکری حسابی برای مجموعههایی از این دست کرد.
تا ابد که نمیتوان تاج و امثال تاج را از سخنگفتن منع کرد تا دُم خروس بیرون نزند. بهجای این حرفها باید از پشتیبانی او و امثال او دست کشید. او و امثال او باید بتوانند صلاحیت خود را به مردم اثبات کنند وگرنه باید رفع زحمت کنند و عرصه را به آنهایی که اینکاره هستند واگذار کنند.
این نکته را هم بگویم و تمام. حالا بیشتر میتوان تفاوت عادل فردوسیپور و دیگر مجریان فوتبالی را فهمید. فکر میکنید اگر عادل فردوسیپور جلوی تاج نشسته بود، باز هم تاج میتوانست اینقدر جولان دهد؟ پاسخ روشن است.
دستکم اینقدر میدانیم اگر تاج به همین شیوه عمل میکرد، در مقابل، فردوسیپور چندان ملاحظه او را نمیکرد و جوابهایی میگرفت که دل مخاطبان لااقل خنک میشد. مجریان رسانه باید بدانند که گاهی واقعا نماینده مردماند و در قبال وقایع بزرگ و مسائل ملی، شخص آنها خیلی مهم نیست. باید مطالبهگر باشند و تا پاسخ قانعکنندهای دریافت نکردهاند، ولکن ماجرا نباشند.