فرارو- جاشوا کورلانتزیک؛ عضو ارشد شورای روابط خارجی در امور جنوب شرق آسیا است. از جمله کتابهای او میتوان به "تهاجم رسانهای جهانی پکن: کارزار نابرابر چین برای تاثیرگذاری بر آسیا و جهان" (انتشارات دانشگاه آکسفورد) و "مکانی عالی برای جنگ" (انتشارات سایمن اند شوستر) اشاره کرد.
کورلانتزیک در آن کتاب چگونگی تغییر مسئولیت سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (سیا) از جمع آوری اطلاعات و انجام امور سیاسی به انجام عملیات نظامی را شرح میدهد. کورلانتزیک در سال ۲۰۰۸ میلادی نامزد دریافت جایزه کتاب "آرتور راس" از سوی شورای روابط خارجی شد. او برنده بورسیه تحصیلی Luce برای روزنامه نگاری در آسیا است و به عنوان نامزد نهایی جایزه "آزبورن الیوت" برای روزنامه نگاری در حوزه آسیا انتخاب شده بود.
به گزارش فرارو به نقل از الجزیره، یک سرمایهدار چینی - مالزیایی، بخش اعظم رسانههای چینی زبان را در سراسر مالزی خریداری کرده و یک امپراتوری رسانهای جهانی را ایجاد نموده که نسبت به حزب کمونیست چین رویکردی دوستانه دارد و دیدگاههای گوناگون را در کشوری که کمتر از یک چهارم جمعیت آن را چینیها تشکیل میدهند یکسان میسازد. در سراسر دانشگاههای ایالات متحده انجمنهای دانشجویی چینی مرتبط با حزب کمونیست، دانشگاهها را تحت فشار قرار میدهند و سخنرانی و کلاسهای منتقد حکومت چین را لغو کنند.
همچنین، این انجمن با اعمال فشار دانشگاهها را وادار میسازند به تبادل دانشجویانی بپردازند که از خط حزب کمونیست پیروی میکنند. این موارد نمونههایی از "قدرت زیرکانه" هستند جایی که بین قدرت نرم و سخت قرار دارد. من در کتاب تازه خود تحت عنوان "تهاجم رسانهای جهانی پکن" به این موضوع پرداختهام.
وضعیت خطرناک امروز آن است که در حالی که بسیاری از نقاط هدف در جنوب شرقی آسیا از قبل با محدودیت در زمینه آزادی رسانهای مواجه بودند، در دموکراسیهای با مطبوعات آزاد از جمله در ایالات متحده، تایوان و استرالیا نیز از سوی چین و عوامل آن،تاکتیکهای مشابه در حال اجرا هستند. چین دستگاه نفوذ و اطلاعات غول پیکری ساخته است. اگرچه بسیاری از تاکتیکهای حکومت آن کشور ناکارآمد بودهاند با این وجود، پکن پیوسته در حال یادگیری از اشتباهات خود و از اشتباهات و اقدامات روسیه متحد نزدیکاش میباشد.
کتاب من هشداردهنده است، اما تمام محتوای آن غمانگیز و عذاب آور نیست. در بخشهایی از کتاب گامهای عملی ذکر شدهاند که دموکراسی و سایر کشورها میتواند برای محافظت بهتر از خود در برابر عملیات اطلاعاتی خصمانه بردارند.
تا حدودی تنش میان مسدود کردن عملیات اطلاعاتی چین و حفظ یک جامعه آزاد وجود دارد. با این وجود، اگر موضوع مربوط به عملیات اطلاعات نادرست باشد پلتفرمهای بزرگ فناوری در هر حال سعی میکنند آن را کنترل کنند. مسدود شدن عملیات اطلاعات نادرست به معنای فقدان وجود خطر برای جامعه آزاد نیست. من فکر میکنم کشورهای آزاد میتوانند بدون نقض حقوق اولیه با نفوذ چین مقابله کنند. اگرچه ایالات متحده در ابتدا در یک تلاش بزرگ متحمل شکست شد. منظورم طرح "ابتکار عمل چین" مربوط وزارت دادگستری امریکا بود که به نظر میرسید اتباع چینی و آمریکاییهای چینیتبار را بدون شواهد کافی هدف قرار میداد.
درست است که مداخله خارجی توسط رژیمهای استبدادی برای سرکوب جامعه مدنی و مخالفان صورت میگیرد و این امر به وضوح در جنوب شرقی آسیا صدق میکند با این وجود، بین بیان این ادعاها بدون هیچ گونه شواهد و مستنداتی با مستندسازی جزئیات درباره تلاشهای گسترده و چند ابزاری حکومت چین برای مداخله در سیاست جوامع دیگر کشورها، تفاوت وجود دارد.
بسیاری از این تلاشها مانند مورد استرالیا واقعا به نتیجه رسیدهاند. این موضوع نشان میدهد ارائه شواهد و مستندات پس از طرح ادعا میتواند وضعیت را تغییر دهد. من در کتاب خود کشورهای جنوب شرقی آسیا را یکی از شاخصهای اولیه استراتژی قدرت زیرکانه چین توصیف کردهام.
من در آن کتاب اشاره کردهام که برخی از کشورهای جنوب شرقی آسیا در مقایسه با دموکراسیهای غربی آمادگی کم تری برای مقابله با قدرت زیرکانه چین دارند. البته این موضوع برای تمام کشورهای جنوب شرقی آسیا صدق نمیکند. سنگاپور برای مقابله با قدرت زیرکانه چین بسیار آماده است و مالزی، فیلیپین و اندونزی نیز آمادگی بیشتری در این زمینه در مقایسه با سایر کشورهای آن منطقه دارند.
مطمئناً تایوان نیز برای مقابله با قدرت زیرکانه چین تجربهای چندین دههای دارد و یکی از موفقترین کشورهای جهان در مقابله با قدرت زیرکانه چین بوده چرا که برنامههای آموزشی برای سواد دیجیتالی را توسعه بخشیده و از رسانههای مستقل که واقعا قدرت زیرکانه چین را ارزیابی و افشا میکنند، برخوردار است.
من فکر میکنم به طور کلی کشورهای آزادتر در افشای قدرت زیرکانه چین بهتر عمل میکنند، زیرا برای چین دشوارتر است که تعداد کمی از نخبگان را در کشورهای آزادتر پرورش دهد و از قدرت شدید بر تعداد محدودی از افراد استفاده کند. کشورهای جنوب شرقی آسیا علیرغم داشتن تعدادی از حکومتهای خودکامه در دانش و تلاش شان برای مقابله با قدرت زیرکانه چین تجربهای منحصر بفرد داشته اند و این تنها به دلیل تاریخ طولانی در مواجهه با اقدامات چین بوده است. این کشورها هم چنین دشمنی متقابلی با چین در نقاطی مانند ویتنام نیز داشته اند.
به نظرم نفوذ و دستگاه اطلاعاتی چین هنوز زمخت و ناآزموده است، اما به طور فزایندهای پیچیده میشود. در ابتدا چین از تاکتیکهای نفوذ بسیار زیرکانه در تایلند استفاده کرد مثلاً از طریق برگزاری نمایشها و جشنوارههای فرهنگی عظیم، جامعه تجاری مورد حمایت خود در تایلند را با تظاهر اندکی پرورش میداد و اغلب اعضای آن را به عنوان "رفقای چینی" جذب میکرد. این تاکتیک رایجی است که پکن از آن استفاده میکند تا این گونه به نظر برسد که تمام افراد چینی تبار باید به نحوی از حکومت پکن حمایت کنند که البته ادعا و تصوری مضحک و نادرست است.
هم چنین، پکن رسانههای دولتی فراوانی در اختیار داشت که در تایلند فعالیت میکردند، اما تعداد بینندگان یا خوانندگان آن بسیار کم بودند. با این وجود، این کارزار به تلاشی پیچیدهتر برای ترغیب و جذب تایلندیها از طریق برنامههایی با محتوای طرفدار چین تبدیل شد، زیرا پکن از طریق شینهوا (خبرگزاری دولتی چین) مجموعه توافقنامههای به اشتراک گذاری محتوا را با رسانههای تایلندی از جمله Matichon Group که احتمالا معتبرترین گروه رسانهای تایلندی زبان تایلند است امضا کرد.
بنابراین، نسخه "شینهوا" راه خود را به رسانههای تایلندی زبان باز کرد و من فکر میکنم بسیاری از تایلندیها متوجه این موضوع نشدند، زیرا اکثر خوانندگان و بینندگان در هر کشوری از جمله در ایالات متحده به برنامههای پخش شده و مطالب منتشر شده ریزبینانه و دقیق توجه نمیکنند. بنابراین، با نسخههای تایلندی مشابه "شین هوا" که آشکارا طرفدار پکن بودند در مطبوعات و رسانههای تایلندی به شکلی بسیار پیچیدهتر از گذشته مواجه هستیم.
در مورد مالزی یکی دیگر از کشورهای جنوب شرق آسیا که در معرض قدرت زیرکانه چین قرار داشته، انواع اصلی قدرت نرم چین در آن کشور از انتخابات ۲۰۱۸ میلادی به این سو کاهش یافته، اما کماکان قابل توجه است.
بسیاری از مطبوعاتی که به طور سنتی به زبان چینی منتشر میشوند و تعداد قابل توجهی خواننده در مالزی دارند هم چنان توسط یک سرمایهدار چینی - مالزیایی با پیوندهای تجاری نزدیک با چین کنترل میشود و به شدت طرفدار حکومت پکن هستند و احتمالا برخی از خوانندگان چینی را تحت تاثیر قرار میدهند.
هم چنین، پکن سفرهای زیادی را برای روزنامهنگاران مالزیایی از تمام اقشار جامعه مالزی به چین ترتیب داده و این موضوع ممکن است بر دیدگاه روزنامهنگاران مالزیایی نسبت به چین تاثیر بگذارد. دست کم تا پیش از وقوع اعتراضات اخیر در چین شواهدی درباره تاثیرگذاری تبلیغات حکومت چین بر روزنامه نگاران مالزی وجود داشت.
چین پس از انتقادی مطرح شده از سوی "ماهاتیر محمد" نخست وزیر سابق مالزی برخی از پروژههای ابتکار کمربند و جاده خود را اصلاح کرد و احتمالا این امر باعث شد تا قدرت نرمی را در مالزی به دست بیاورد. تاریخ طولانی روابط دیپلماتیک میان دو کشور این واقعیت که چین شریک تجاری کلیدی و اصلی مالزی است باعث تقویت قدرت نرم پکن در مالزی میشود.
علاوه بر این، بسیاری از اپلیکیشنهای پیام رسان و رسانههای اجتماعی مستقر در چین از جمله "وی چت" و "تیک تاک" در مالزی نفوذ گستردهای دارند و از محبوبیت بالایی برخوردار هستند و قدرت نرم چین را در آن کشور تقویت میکنند.
مالزی باید با اعمال نظارت بسیار بیشتر در مورد سفرهای روزنامهنگاران و دیگر رهبران افکار عمومی به چین و هم چنین بررسی دقیق پروژههای مرتبط با ابتکار عمل کمربند و جاده (که به طور فزایندهای این کار را انجام میدهد) با تلاشهای چین برای افزایش نفوذ مقابله کند.
دولت جدید مالزی تحت رهبری "انور ابراهیم" باید با هر گونه اقدام حکومت چین در مورد مسدود کردن دسترسی به رسانههای مالزیایی در سرزمین اصلی چین (مانند مورد مالزیاکینی) که گزارشهای انتقادی در مورد وضعیت چین منتشر میکند مخالفت کرده و اعتراض خود را نشان دهد. دولت تازه مالزی باید برای بهبود سواد دیجیتال شهروندان تلاش کند و از تشکیل شورای مطبوعاتی برای روزنامهنگاران که استانداردهای اخلاقی روزنامهنگاری واضح تری را ایجاد میکند حمایت نماید.
اکنون جنگ اوکراین و تنشهای سیاسی در تنگه تایوان تا حد زیادی به وجهه عمومی چین آسیب وارد ساختهاند. هم چنین، استراتژی فاجعه بار "کووید صفر" و تضعیف اقتصاد چین، موفقیت در عرصه تلاشهای اطلاعاتی و تاثیرگذاری را برای حکومت پکن دشوارتر ساخته است.
برای مثال، چین پیش از جنگ روسیه در جلب رضایت کشورهای مرکز و شرق اروپا، پیشرفت قابل توجهی داشت و روابط بسیار نزدیکی را با برخی از آن کشورها ایجاد کرده بود و به شدت در سیاست داخلی آن کشور نفوذ پیدا کرده بود. با این وجود، پس از قرارگیری چین در کنار روسیه در جریان جنگ اوکراین روابط پکن با آن کشورهای اروپایی تیره و تار شد. بنابراین، هر دو رویداد برای تصویر جهانی چین و نفوذ و فعالیتهای اطلاعاتی آن کشور بد و آسیبزا بودهاند.
باید به این موارد مسائل تازهتری مانند تداوم استراتژی کووید صفر که مانع دیپلماسی چین شده و بسیاری از شهروندان چینی را عصبانی ساخته و آشکارا اخبار آن به دیاسپورا (چینیهای خارج از سرزمین اصلی چین) و مطبوعات خارجی میرسد را نیز افزود که تاثیری منفی بر حکومت پکن و تواناییهای آن میگذارد.
با این وجود، چین در مسیر قدرت زیرکانه و اعمال نفوذ به ویژه در عرصه اطلاعات نادرست به شکلی پیچیدهتر تلاش میکند از تنشهای موجود به طور فزاینده در قبال کشورهای هدف استفاده کند و در این باره مطمئنا از تجربیات روسیه درسهایی را آموخته است، زیرا پیشتر تلاشهای آنلاین چین برای تغییر روایتها کاملا ناشیانه بود.
البته درست است که روسیه در تلاش است تا نقش بزرگتری در آسیای جنوب شرقی ایفا کند؛ به ویژه از آنجایی که آن کشور تامینکننده عمده تسلیحات است و برخی از کشورهای منطقه هنوز از نظر نظامی متکی به فناوری روسیه هستند با این وجود، من فکر میکنم که روسیه در حال حاضر واقعا یک شریک با تاثیرگذاری تماماً مثبت برای چین نیست.
روسیه در گذشته شریک و همکاری با قدرت تاثیرگذاری کاملاً مثبت برای چین بود در زمانی که دو کشور میتوانستند بر روی اطلاعات نادرست به منظور به دست آوردن کنترل نهادهای سازمان ملل متحد به ویژه سازمانهایی که شرایط و ضوابط اینترنت را تعیین میکنند با یکدیگر همکاری نموده و از آن اطلاعات برای تقویت پذیرفته شدن ایده اینترنت بسته و تحت نظارت استفاده کنند. با این وجود، روسیه در حال حاضر به قدری منفور شده که روابط چین با مسکو واقعا به وجهه جهانی پکن آسیب وارد میسازد.
من باور دارم لیبرال دموکراسیها و کشورهای جنوب شرق آسیا باید گامهای مشابهی را برای مقابله با قدرت زیرکانه چین بردارند. ممکن است برای کشورهای جنوب شرق آسیا این کار سختتر باشد، اما غیر ممکن نیست.
یکی از گامهایی که کشورها میتوانند در این راستا بردارند تقویت رسانههای مستقل است. رسانههای مستقل از جمله رسانههای کوچکی که تا حدی بر بررسی قدرت زیرکانه و اطلاعات نادرست تمرکز میکنند و در کشورهایی مانند تایوان و تایلند در کشف تلاشهای چین در عرصه قدرت زیرکانه بسیار مهم بوده اند و سنگر و نیروی بزرگی برای شفافیت هستند.
گام دومی که میتواند برداشته شود آن است که دموکراسیهای لیبرال و کشورهای جنوب شرقی آسیا (میانمار و ویتنام و احتمالا برونئی را شامل نمیشود) میتوانند شهروندانشان را در زمینه سواد دیجیتال آموزش دهند تا به آنان در درک بهتر اطلاعات نادرست آنلاین و تشخیص آن کمک کنند. تایوان، فنلاند، ایتالیا و بسیاری از کشورهای دیگر تلاشهایی را برای آموزش شهروندان در زمینه سواد دیجیتال انجام داده اند. این امری حیاتی برای مقابله با قدرت زیرکانه است.
گام سومی که میتوان برای مقابله با قدرت زیرکانه چین برداشت آن است که دموکراسیهای لیبرال و تعداد محدودی از کشورهای جنوب شرقی آسیا باید کمیسیونهایی را برای بررسی سرمایه گذاریهای بزرگ توسط سرمایه گذاران بزرگ دولتی خارجی و سرمایه گذاران خصوصی احتمالی در بخشهای حساس تشکیل دهند. این بخشها باید شامل رسانهها و اطلاعات باشد. ایالات متحده، استرالیا، اروپا، تایوان و سنگاپور در حال حاضر از این روشها استفاده میکنند و دموکراسیهای لیبرالتر احتمالا این روشها را اتخاذ خواهند کرد.
گام چهارمی که میتوان در این راستا برداشت آن است که دموکراسیهای لیبرال باید اصول و نهادهای دموکراتیک خود را تقویت کنند که البته کار سادهای نیست، اما از طریق آن میتوانند تضاد واضحتری را برای مقابله با مدل حکمرانی و نفوذ چین ایجاد کنند.