فرارو-سال هاست که منطقه خاورمیانه یکی از ملتهبترین مناطق جهان از حیث تنش و درگیریهای سیاسی و نظامی است. تاکنون بسیاری از پژوهشگران و محققان به طور خاص بر این نکته تاکید داشته اند که موقعیت جغرافیایی قابل توجه این منطقه و تسلط آن بر آبراههای مهم بین المللی و در عین حال، ذخایر غنی انرژی در این منطقه، عملا وجود بحران و مناقشه در خاورمیانه را به امری عادی و رایج تبدیل کرده است.
بحرانهایی که از دیرباز با مهندسیِ قدرتهای فرامنطقهای و با اهداف خاص دنبال شده اند و در دهههای اخیر با توجه به ساختارها و معماری جدید امنیتی و سیاسی این منطقه تحت تاثیر تحولاتی نظیر وقوع انقلاب اسلامی ایران و یا ایجاد تغییرات سیاسی در عراق و افغانستان و البته بهار عربی و پروژه عادی سازی روابط اعراب با رژیم اسرائیل در قالب توافق ابراهیم، وارد مرحلهای جدید شده است.
بحرانهایی که البته در دوران حضور دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا در قدرت (۲۰۲۰-۲۰۱۶) و سیاستها و رویههای ضدایرانی وی، ابعاد خاصی به خود گرفتند و عملا اوج گیری قابل توجه سطح تنشها میان برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و همچنین رژیم اسرائیل با ایران را به همراه داشتند. با این همه، همزمان با حضور بایدن در کاخ سفید (از سال ۲۰۲۰ تاکنون)، منطقه خاورمیانه نیز صحنهای جدید از کنشگریهای سیاسی را پیش روی خود دیده است.
در این راستا، با فروکش کردن رویههای سیاسی و تبلیغاتی دولت ترامپ و متحدان منطقهای آن در خاورمیانه، شاهد حاکم شدنِ جوی از تنش زدایی میان کشورهای منطقه بوده ایم. کشورهایی که بعضا در سالهای اخیر روابط بسیار پُرتنش و بحرانی را با یکدیگر تجربه کرده بودند. در این راستا، ترکیه که پس از قتل جمال خاشقچی، روزنامه نگار سرشناس عربستانی در خاک این کشور به دست عوامل رژیم سعودی، روابط خود را با ریاض تا حد زیادی کاهش داده بود، در یک چرخش قابل توجه در ماههای اخیر، بار دیگر به عربستان روی خوش نشان داده و اردوغان و بن سلمان از پایتختهای کشورهای یکدیگر بازدیدهایی را انجام داده اند.
مسالهای که البته به زعم ناظران و تحلیلگران تا حد زیادی نشان از نگرانیهای جدی اردوغان از بحران اقتصادی جاری در ترکیه و تلاش جهت جذب دلارهای نفتی کشورهای ثروتمند عربی و البته کاستن از سطح انتقادها علیه خود در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۳ ترکیه دارد. در عین حال، ترکیه با انگیزههای تقریبا مشابهی، روابط خود با دولت امارات را نیز که به ویژه در مساله لیبی با آن چالشهای جدی را داشت، وارد فاز تنش زدایی کرده است.
مسالهای که با تعهد امارات جهت سرمایه گذاری ۱۰ میلیارد دلاری در خاک ترکیه همراه شده است. در این راستا، مصر نیز که بر سرِ میزبانی برخی از رهبران اخوان المسلمین (توسط ترکیه) با ترکیه مناقشات جدی داشته با این کشور وارد فاز تنش زدایی شده است. روندی که در مورد مناسبات کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس نظیر امارات، عربستان و کویت در چهارچوب مناسباتشان با ایران نیز قابل مشاهده است.
در این راستا شاهد بوده ایم که در مدت اخیر، امارات و کویت سفرای خود را که در پی اوج گیری تنشها میان تهران و ریاض در سال ۲۰۱۶، به نشانه حمایت از سعودیها از کشورمان خارج کرده بودند، بار دیگر به تهران فرستاده و انتظار میرود که خودِ عربستان سعودی نیز رویه مشابهی را در ماههای آتی دنبال کند. در کنار همه این ها، شاهد گرم شدن روابط برخی کشورهای عربی نظیر امارات متحده عربی و عربستان سعودی و به طور خاص ترکیه با دولت سوریه به ریاست جمهوری بشار اسد نیز هستیم.
همان فردی که این کشورها سالها در چهارچوب جنگ داخلی سوریه هر آنچه در توان داشتند به میدان آوردند تا وی (بشار اسد) را از عرصه قدرت سیاسی در این کشور حذف کنند. در این میان، گرم شدن روابط رژیم اسرائیل با کشورهای عربی در چهارچوب دستورکار توسعه توافق ابراهیم نیز مسالهای است که در ماههای اخیر، منطقه خاورمیانه شاهد آن بوده است. با این همه، اینطور به نظر میرسد که موقعیت کنونیِ منطقه خاورمیانه که بر خلاف تاریخ پُرتنش و آشوب خود، این مرتبه به نوعی به کانون رایزنیهای دیپلماتیک تبدیل شده، چندان پایدار نیست و روند تحولات جاری حاکی از این است که باید انتظار وقوع بحرانهای سیاسی و به طور خاص امنیتی قریب الوقوعی را در این منطقه داشت.
بحرانهایی که آماده شدن برای آنها مخصوصا جهت تقویت موقعیت کنشگری کشورمان در عرصه معادلات منطقهای و بین المللی، یک الزام غیرقابل انکار است. در این راستا به طور خاص به دو بحران اساسی و محوری که خاورمیانه به احتمال فراوان در روزها و ماههای آتی با آنها رو به رو خواهد شد، اشاره میشود. بحرانهایی که احتمالا یکی در سطح کلان و سیستمی و دیگری در چهارچوب مناسبات دو کنشگرِ منطقهای رخ خواهند داد و تبعات گستردهای را به همراه خواهند داشت. البته که علایم و نشانههای ابتدایی وقوع این بحرانها نیز از همین حالا آشکار شده است.
یکی از متغیرهایی که در سطح کلانِ منطقهای میتواند محرک وقوع بحرانهای گستردهای در این منطقه باشد، فروپاشی روند مذاکرات اتمی وین با محوریت احیای برجام و به کل، از بین رفتنِ توافق برجام است. مسئلهای که حداقل در شرایط کنونی و با توجه به بن بست رسیدن مذاکرات میان ایران و غرب و بی نتیجه ماندنِ رایزنیهای دیپلماتیک با محوریت احیای توافق برجام، از شانس بالایی جهت تحقق برخوردار است.
بدون تردید اگر مذاکرات احیای برجام با شکست قطعی رو به رو شود، ایران جهت تقویت موضع و اهرم هایِ در دسترس خود، فعالیتها و توانمندیهای اتمی اش را تقویت خواهد کرد. موضوعی که با واکنش شدید آمریکا و به طور خاص رژیم اسرائیل و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس همراه خواهد شد. در این چهارچوب، جدای از وضع تحریمهای گستردهتر از سوی آمریکا و اروپا علیه ایران، به احتمال فراوان گزاره ایران هراسی با مهندسی اسرائیلیها نیز تا حد زیادی تقویت خواهد شد و بنای اصلی خود را بر تقویت انسجام و هماهنگی میان تل آویو و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس قرار خواهد داد.
در این فضا، جدای از تشدید فعالیتهای مخرب اسرائیل علیه تاسیسات اتمی و دیگر اهداف حساس در داخل کشورمان، بایستی شاهد تقویت همکاریها میان کشورهای عربی منطقه با اسرائیل و آمریکا جهت مقابله با آنچه "تهدیدِ ایران" خوانده و ادعا میشود، باشیم. در این چهارچوب، احتمالا بار دیگر پروژههای جنجالی و تحریک کننده آمریکا در منطقه که در ماههای اخیر با واکنش نَه چندان گرم اعراب رو به رو شده اند، نظیر طرح ایجاد سپر دفاعی هوایی منطقهای و یا توسعه یگان پهپادی خاورمیانه با مهندسی آمریکا و همکاریهای کشورهای عرب منطقه، به نحو جدی تری دنبال خواهد شد و احتمالا همراهی بیشتری را نیز با خود در قیاس با شرایط کنونی به همراه خواهد داشت.
پایگاه خبری "مدرن دیپلماسی" در گزارشی، برجام و مذاکرات مرتبط با احیای این توافق را زیربنای تمامی تلاشهای جاریِ تنش زدایی در منطقه خاورمیانه ارزیابی کرده و فروپاشی مذاکرات وین را حامل تبعات مخربی برای نظم و ثبات منطقهای دانسته است.
در عین حال، انتظار میرود که بر شدتِ حملات اسرائیل در خاک سوریه علیه مواضع کشورمان نیز افزوده شود. در نقطه مقابل، ایران نیز پاسخهای متقابلی را ارائه خواهد کرد و محور مقاومت تحت رهبری آن، تقابلات جدی را با اسرائیل و اعرابِ متحد با آن در دستورکار قرار میدهد.
مجموع این مسائل، عملا جوی ملتهب از معادلات امنیتی را ایجاد میکنند که تا حد زیادی میتوانند آسیبهای جدیدی را برای کشورهای منطقه به همراه داشته باشند. در این چهارچوب، میتوان گفت که معادله برجام را باید زیر بنای بسیاری از روندهای تنش زدایانه در شرایط کنونی در منطقه خاورمیانه دانست.
مسالهای که اگر به فروپاشی ختم شد، بحرانهای سیاسی و امنیتی گستردهای را در منطقه ایجاد میکند و تبعات گستردهای را نیز به همراه خواهد داشت. همان طور که پیشتر گفته شد، چشم انداز بی فروغِ احیای برجام تا حد زیادی احتمال تحقق این سناریو را قوت بخشیده و آن را به امری قریب الوقوع تبدیل کرده است.
یکی دیگر از بحرانهای قریب الوقوع امنیتی در منطقه خاورمیانه که در قیاس با موردِ اول، از ماهیتی وخیمتر و فوریتر برخوردار است، چشم انداز وقوع جنگی قریب الوقوع میان اسرائیل و حزب الله لبنان است. جنگی که با توجه به گزاره اصلی مطرح در مورد اول که همان تشدید نگرانیهای ناشی از فروپاشی توافق برجام و تبعات گسترده منطقهای و بین المللی آن است، میتواند ابعاد به مراتب گسترده تری را نیز پیدا کند.
در این راستا، در روزهای اخیر اخبار مختلفی مبنی بر احضار نیروهای فعال در خارج از لبنانِ گروه حزب الله از سوی رهبران ارشد آن و البته برگزاری برخی مانورهای نظامی و مرتبط با آزمایشِ تجهیزات ارتباطی این گروه منتشر و مطرح شده است. در روزهای اخیر همچنین در یک مورد، نیروهای نظامی حزب الله بدون اسلحه و صرفا با لباس نظامی اقدام به راهپیمایی در جوار مرزهای مشترکِ لبنان با رژیم اسرائیل کرده اند.
نقطه اصلی اوج گیری تنشهای جدید میان اسرائیل و حزب الله لبنان، اعلام هشدارهای مکرر حزب الله به اسراییلیها مبنی بر دوری کردن از غارت منابع انرژی لبنان در آبهای مرزی مورد مناقشه با اسرائیل و استخراج یک جانبه منابع گازی در این حوزه است. در این چهارچوب به طور خاص به موقعیت ویژه میدان گازی کاریش و همچنین میدان گازی قانا و البته دیگر حوزههای انرژیخیزِ شرق دریای مدیترانه اشاره میشود.
در این چهارچوب، اخیرا شاهد بوده ایم که سید حسن نصر الله دبیر کل حزب الله لبنان در چندین نوبت، هشدارهای جدی را به اسرائیل داده و تاکید کرده که اگر تل آویو تصمیم به غارت منابع انرژی لبنان داشته باشد، این جنبش نیز در استفاده از زور جهت احقاق حقوق ملت لبنان تردیدی به خود راه نخواهد داد. در این راستا، حزب الله لبنان در روزهای اخیر اقدام به انتشار ویدئویی از موشکهای "کلاسِ نور" خود و البته تصاویری از میدان گازی کاریش کرده و سعی کرده از این طریق، پیام روشنی را به اسرائیلیها بدهد.
مرزِ دریایی مورد مناقشه اسرائیل و لبنان و محل قرار گرفتن میدان گازیِ کاریش در آن
پیش از این نیز، سه پهپاد غیر مسلح حزب الله لبنان به حریم هوایی میدان گازی کاریش نفوذ کردند. اگرچه که دو پهپاد هدف قرار گرفتند با این حال انجام این اقدام از سوی حزب الله پیامی مستقیم به اسرائیل بود که حزبالله هشدارهای خود علیه اسرائیل در مورد میادین انرژی شرق مدیترانه را با اقدامات عملی و میدانی همراه میکند.
شاید اساسا به همین دلیل بوده که اسرائیلیها از به تعویق افتادن فرآیند استخراج گاز از میدان گازی کاریش که قرار بود در ماه سپتامبر (ماه جاری میلادی) انجام شود خبر داده اند. با این همه عدم اراده جدی اسرائیل در به رسمیت شناختنِ حقوق لبنان در چهارچوب میادین انرژی شرق دریای مدیترانه و در عین حال جدیت مقامهای اسرائیلی جهت استفاده از منابع این میدان انرژی در بحبوحه جنگ اوکراین و تحریم انرژی روسیه که در نوع خود فرصت مناسبی را برای صادرات گاز از سوی اسرائیلیها به اروپا فراهم میکند، موجب شده تا ناظران و تحلیلگران مسائل منطقه، شانس حصول توافق میان لبنان و اسرائیل در مورد میادین گازی شرق مدیترانه را کم ارزیابی کنند و از جنگی قریب الوقوع در این رابطه سخن بگویند.
این سناریو به ویژه با توجه به طرح درخواستهای عجیب و غریب از سوی اسرائیلیها مبنی بر اینکه لبنانیها باید تن به پروژههای مشترک انرژی با آنها بدهند و حتی به دلایلی باید به اسرائیل غرامت نیز بپردازند، ابعاد جدیتری را به خود میگیرد.