مرد میانسالی که مدعی بود در جریان تمرین تیراندازی برای شکار به جای شلیک به ظرف آب دوستش، به طور تصادفی مورد هدف قرار گرفته و به قتل رسیده است، در دادگاه کیفری یک استان تهران به قصاص محکوم شد.
به گزارش ایران، رسیدگی به این پرونده از بهمن سال ۹۹ با گزارش ناپدید شدن مردی به نام محمود از سوی همسرش آغاز شد. همسرش در توضیح بیشتر به مأموران گفت: محمود طبق روزهای قبل صبح برای رفتن به سرکار از خانه خارج شد و وقتی هم به محل کارش رسید با من تماس گرفت و باهم صحبت کردیم. چند ساعت بعد با او تماس گرفتم، اما تلفنش را جواب نداد و من هم فکر میکردم درگیر کاری شده به همین خاطر نگران نشدم تا اینکه ساعت از ۸ شب هم گذشت و همسرم به خانه نیامد. وقتی با تلفنش تماس گرفتم خاموش بود. بلافاصله با دوستش کریم تماس گرفتم که او مدعی شد اطلاعی از شوهرم ندارد. خیلی نگران شدم به همین خاطر از پلیس میخواهم شوهرم را پیدا کند.
پس از اظهارات همسر محمود کارآگاهان تحقیقات خود را برای پیدا کردن مرد ناپدیدشده آغاز کردند. در نخستین گام به بررسی روابط محمود و همسرش پرداختند و مشخص شد که آنها زندگی خوبی داشتهاند و مشکلی هم در زندگیشان نبوده، بنابراین ظن کارآگاهان از زن جوان رفع شد. چند روز بعد مأموران جسد مرد میانسالی را در اطراف تهران کشف کردند و همسر محمود با حضور در پزشکی قانونی هویت همسرش را تأیید کرد.
با کشف جسد و اعلام نظریه پزشکی قانونی مبنی بر فوت محمود با گلوله تفنگ شکاری برای مأموران محرز شد که وی از سوی فردی آشنا به محل کشانده شده و مورد سوءقصد قرار گرفته است.
در مرحله بعد تلفن همراه مرد ناپدید شده مورد رصد قرار گرفت و معلوم شد تلفن همراه او آخرین بار در یکی از مناطق جنگلی اطراف تهران آنتندهی داشته است و بررسی مکالمات او هم نشان میداد که آخرین تماسهای وی با دوستش کریم بوده است.
به این ترتیب کریم احضار و مورد بازجویی قرار گرفت. او ابتدا سعی داشت خود را بیاطلاع از سرنوشت دوستش نشان دهد، اما وقتی در برابر مستندات قرار گرفت در نهایت اعتراف کرد و جزئیات ماجرا را اینگونه تعریف کرد: من و محمود چند سالی است که باهم دوست هستیم و آن روز هم با هم قرار گذاشتیم تا برای شکار به یکی از مناطق جنگلی اطراف تهران برویم. قبل از آن دبه آبی را به عنوان سیبل در فاصله چند ده متری قرار دادیم. ابتدا محمود چند گلوله شلیک کرد و نتوانست به دبه بزند. بعد من اسلحه را گرفتم تا دبه را نشانه بگیرم که به یکباره گلوله به محمود خورد و در دم فوت کرد از ترسم محمود را رها کردم و گریختم. چند ساعت بعد هم همسرش با من تماس گرفت که اظهار بیاطلاعی کردم، اما از آنجایی که نمیخواستم به من شک کند در همه مراحل شکایت و پیگیری آنها را همراهی کردم، ولی در نهایت پلیس من را بازداشت کرد.
پس از اعترافات صریح متهم صحنه جرم بازسازی شد. در این میان کارآگاهان پس از تحقیقات متوجه شدند که قرار میان محمود و کریم به خاطر شکار نبوده و آنها برای موضوع عتیقه باهم قرار گذاشته بودند؛ بنابراین احتمال آدم ربایی و قتل عمد از سوی متهم قوت گرفت و در نتیجه پرونده با کیفرخواست قتل عمد و آدم ربایی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه دادگاه همسر محمود و دو فرزندش درخواست قصاص کردند و گفتند به هیچ عنوان حاضر به مصالحه نیستند.
همسر مقتول گفت: ما همیشه فکر میکردیم که این مرد دوست صمیمی همسرم و همانند برادر او است، حتی زمانی که فکر میکردیم محمود گم شده همه مسائل را به کریم میگفتیم و او هم خیلی عادی رفتار میکرد و در واقع ما را گمراه کرد.
در ادامه متهم به جایگاه رفت و گفت: اتهام قتل عمد را قبول ندارم چراکه من قصد داشتم دبه آب را هدف قرار دهم، اما گلوله بهطور تصادفی به او خورد و من در کمال تأسف دیدم که دوستم جلوی چشمانم جان باخت. بحث آدمربایی را هم نمیپذیرم، چون من محمود را با زور به محل نیاوردم و ما با هم قرار گذاشته بودیم.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و متهم را از حیث آدم ربایی تبرئه و در موضوع قتل عمد مجرم شناختند و به قصاص محکوم کردند.