bato-adv
کد خبر: ۵۳۸۱۶

زیر پوست «مکتب ایران»

دکتر سیدنعمت الله عبدالرحیم زاده
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۱ - ۱۹ مرداد ۱۳۸۹


سخنان آقای اسفندیار رحیم مشایی در همایش ایرانیان خارج از کشور چیزی نیست که دیگران بتوانند آن را نشنیده بگیرند و با اغماض نظر از آن بگذرند، چرا که در این مقوله دو عنصر مهم وجود دارد؛ اول خود گوینده و دوم سخنان او. 

وضعیت آقای مشایی در میان اصول گرایان و عصبانیت آنان نسبت به او تازگی ندارد و به نظر می رسد که ترشرویی بر وی همچنان ادامه خواهد یافت مشروط بر آن که او هم به هنر خود در بیان کلمات و جملات غریبه ادامه دهد. 

سخن اخیر وی هم از جنس سخنان گذشته نبود که در مورد موضوعی سیاسی همچون دوستی با مردم اسرائیل یا در مورد موضوعی هنری همانند بازگشت خوانندگان لوس انجلسی به ایران باشد، بلکه با چند کلمه کوتاه و مختصر از «مکتب ایران» در برابر «مکتب اسلام» سخن گفت و پیشنهاد کرد که «ما بايد از اين به بعد مكتب ايران را به دنيا معرفي كنيم». 

قرار دادن ایران در برابر اسلام و از آن یک مکتب ساختن چیزی نبود که برای ملتزمان به ایدئولوژی اسلامی و اصولگرایی  خوش بیاید و به همین خاطر، نخست آقای علی مطهری پا در میدان گذاشت و بعد از شبیه خواندن سخن مشایی به شطحیات یک صوفی از او پرسید «مقصود از "مکتب ایران" چیست؟» و سپس بنابر عادت معهود در کتب قدیم، منتظر پاسخ مشایی نماند و خود پاسخ آن را این گونه داد «اگر مقصود فرهنگ و هویت و ملیت ایرانی است، روشن است که اصلی ترین عنصر سازنده فرهنگ و هویت و ملیت ایرانی، اسلام است، پس باز باید مکتب اسلام را ترویج کنیم و اگر مقصود از "مکتب ایران" چیز دیگری است پس آقای مشائی خود را در جایگاه هادی انقلاب قرار داده و راه جدیدی، بیگانه از اسلام برای انقلاب گشوده است که در این صورت و علی الاسلام السلام». 

پس از مطهری نوبت به حجت الاسلام سید احمد خاتمی رسید تا بدون ذکر نام مشایی شدیدترین حکم را برای او صادر کند و بگوید «قرار دادن مکتب ایران مقابل مکتب اسلام همان ملی گرایی شرک آلودی است که امت اسلامی ما هرگز آن را نپذیرفته است و نخواهد پذیرفت».
 
در این حین، حجت الاسلام عباس کعبی از نمایندگان مجلس خبرگان، احمد توکلی، حسین کنعانی مقدم و حتی محمد نبی حبیبی،دبیرکل حزب موتلفه اسلامی، نیز به میدان آمدند تا هر کدام به نحوی بر مشایی و سخن او بتازند و سخن او را یا «انحرافی» بنامند یا زاییده 
«توهمات ذهن بیمار» توصیف کنند. 

روشن است که برخی از این حملات بیشتر شکل احساسی به خود گرفته و نوعی از توهین و افتراء را نسبت به مشایی روا می دارد، اما به راستی او چه گفته که مستحق این همه عتاب و خطاب باشد؟ 

قبل از هر چیز، نقل سخنان وی تا اندازه زیادی گویای وضعیت او است. او در آن همایش گفت؛ «من بر مكتب ايراني اصرار دارم، زيرا اين مكتب دريافت ناب از حقيقت، توحيد و اسلام است. بايد مكتب ايراني را به دنيا معرفي كنيم . درواقع، من باور دارم كه واژه ايراني، ذكر است زيرا كه ذكر، واژه اي مرتبط با روح مومن است؛ مومني كه به جهان باور كرده و به دنبال ارزش هاي متعالي است. برخي ها از من خرده مي گيرند كه چرا نمي گويي مكتب اسلام و مي گويي مكتب ايران؟ از مكتب اسلام دريافت هاي متنوعي وجود دارد اما دريافت ما از حقيقت ايران و حقيقت اسلام، مكتب ايران است و ما بايد از اين به بعد مكتب ايران را به دنيا معرفي كنيم. انسان محور است و آفرينش با انسان معنا پيدا مي كند. اگر كسي قدر آسمان را مي شناسد، بايد در زمين نيز قدرشناس باشد و بايد قدر انسان را بداند زيرا زماني كه قدر انسان شناخته شود مي توان قدر خدا را نيز دانست. حتي اگر كشورهايي از منظر اجتماعي براي انسان اهميت بيشتري قائلند مي بايست چشم ها و گوش هايمان را ببنديم؟ و چيزي نديده و نشنويم؟ اين همان گوهر ايران است و اگر چشم هايمان را ببنديم درواقع چشممان را بر حقيقت ايراني بسته ايم. در واقع، بايد از گوهر ايراني در هر كجاي اين دنيا دفاع كنيم. ما بايد از مهرباني و محبت در هر كجا و از هر كسي كه باشد دفاع كنيم. در برخي جاها انسان براي خدا نفي مي شود كه به نظر من اين انحراف است و در مكتب ايران وجود دارد چرا كه در مكتب ايران، انسان براي خدا هضم نمي شود.»
 
او چند روز بعد در برابر معترضین از خود دفاع کرد و گفت «من در سخنرانی خود دین و اندیشه ناب را اسلام ایرانی دانستم. این حرف امام (ره) است. امروز حرف‌های مختلفی در دنیا به نام اسلام زده می‌شود که ما قبول نداریم». 

و بالاخره در همایش تجلیل از خبرنگاران به اصرار خود ادامه داد و گفت؛ «ماموریت انسان بر روی زمین این است که جانشین خدا باشد، به جای خدا تصمیم بگیرد و به جای خدا اراده کند. خدا ظرفیت خدا شدن را در انسان قرار داده است. انسان قرار است که خدا باشد و در جای خدا بنشیند. امروز نام ایران در دنیا معادل علی(ع) است نه اموی و عباسی چرا که آنها پایه گذار انحراف در اسلام هستند. اگر بخواهیم حقیقت اسلام را به دنیا عرضه کنیم باید پرچم ایران را بالا ببریم.» 

شاید نقل سخنان وی اطاله کلام به نظر برسد اما هیچ چیزی گویاتر از این سخنان نیست که با توجه به آن می توان پرسید آیا این سخنان برآمده از اندیشه ای پیراسته و درخور هستند؟ آیا این کلمات بیان اندیشه ای عارفانه یا صوفیانه هستند یا تبیین یک نظام اجتماعی یا سیاسی و چیزی از این دست؟ 

به حق باید گفت که هیچ.  این سخنان چیزی بیش  از بازی با کلمات نیستند؛ برخی کلمات از سنت شیعی گرفته شده اند و برخی از سنت عرفانی و در ظرفی از سیاستبازی در هم ریخته شده اند. برای نمونه، جمله «انسان قرار است که خدا باشد و در جای خدا بنشیند» تنها ظاهری عرفانی یا صوفیانه دارد. می توان این جمله را با دو بیت معروف شیخ محمود شبستری در گلشن راز وی مقایسه کرد که در رثای رسول اکرم (ص) می گوید:
 
  احد در میم احمد گشت ظاهر      در این دور اول آمد عین آخر 
ز احمد تا احد یک میم فرق است    جهانی اندر آن یک میم غرق است
همچنان که از این دو بیت و همچنین سنت عرفانی و حتی صوفیانه پیدا است، هیچگاه سخنی در این سنت همانند جمله مشایی یافت نمی شود، چرا که در این سنت نه تنها انسان بلکه کل هستی با تمام موجودات در آن، موجوداتی ناقص و از تجلیات ذات الهی هستند. جمله او در بهترین صورت، خود، جز یک گرته برداری از این سنت که هم واژگان و هم دلالتهای آنها را درهم ریخته چیز دیگری نمی تواند باشد. 

می توان پذیرفت که آقای مشایی محق است عقیده ای خاص خود داشته باشد و حتی آن را بنابر قاعده آزادی بیان به زبان بیاورد، اما گذشته از این که آزادی بیان تفاوت بسیار با آنارشیسم گفتاری دارد، باید گفت که مسئله فقط محدود در عقیده شخصی و آزادی بیان نیست. مسئله اساسی در قضیه فعلی این است که این نوع عقیده و بیان آن در عرصه سیاسی انجام می گیرد، عرصه ای که رکن رکین آن سخن معقول گفتن است تا از یک سو در معرض توجه و نقد دیگران قرار بگیرد و از سوی دیگر تاثیر آن در رفتار سیاسی مشخص شود. 

بدیهی است که چنین سخنانی در عرصه سیاست، ادبیاتی را به وجود می آورد که به صورت مستقیم بر رفتار سیاسی تاثیر می گذارد و نه تنها رفتار سیاسی را گرفتار علائق و امیال شخصی می کند، بلکه باعث ظهور آنارشیسم و هرج و مرج در رفتار سیاسی می شود. ظهور چنین آنارشیسمی در عرصه سیاسی، رکن بارز و مشخص سیاستبازی است که برخلاف سیاستمداری، رفتار سیاسی را بر اساس مصالح موقت و آنی انجام می دهد که بهترین راه وصول، بهره برداری از چنین ادبیاتی است تا به وسیله آن قدرت تمییز و داوری چنین رفتاری به حداقل ممکن برسد. 

سیاستمداری در عرصه سیاسی به دنبال تامین خیر همگان است و تنها با اتکاء بر ادبیاتی پیراسته انجام می گیرد تا آن که زمینه تمییز و داوری را فراهم آورده و بتوان با چنین ادبیاتی افق های دور را برای تامین چنین خیری تشخیص داد. 

بنابر این، عنوان «مکتب ایران» در زیر پوست خود نه نشانی از  ناسیونالیسم ایرانی دارد و نه اندیشه ی دینی، بلکه جریانی از سیاستبازی است تا بتواند با ایجاد خوشنودی برخی، همانند حضار آن همایش، منافع آنی و گذرا را به چنگ آورد. به عبارت دیگر، این لفاظی های بیگانه با اندیشه دینی و عرفانی، اکنون به منظور جلب توجه و کسب رای سرگردان طبقه ای خاص و البته گسترده از جامعه ی ایرانی صورت می پذیرد و مقاصد انتخاباتی در آن ها  نهفته است. 

بدین ترتیب، این ترفند، سر دراز دارد و 
هر دم از این باغ بری میرسد   تازه تر از تازه تری می رسد 

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین