در اواخر دهه ۹۰ میلادی وقتی که مو ابراهیم مدیر فنی شرکت بریتیش تلکام تصمیم گرفت در آفریقا شبکه موبایل را برای نخستین بار راهاندازی کند همه با تعجب به وی نگاه کردند. اغلب میگفتند «آفریقا یک منطقه خطرناک برای سرمایهگذاری است»، «در آفریقا زیرساختهای ایجاد شبکه موبایل وجود ندارد»، «ایجاد شبکه موبایل بر عهده دولت است نه بخش خصوصی» و نظرات مشابه آن. شرکتهای مشاوره هم مسائلی از قبیل سطح بالای فقردر جامعه آفریقا، نبود زیرساختهای لازم، عدم ثبات دولتها، عدم دسترسی به منابع آبی و سطح سواد و دانش پایین این مناطق را موانع جدی در این راه برمیشمردند و وی را از اینکار منع میکردند. البته با نگاه به شرایط آفریقا شاید این نظرات خیلی هم بیراه نباشد.
به گزارش دنیای اقتصاد، ولی مو ابراهیم بر تصمیم خود پافشاری کرد و با تنها پنج کارمند و مقدار کمی کمک از بانک شرکت سل تل را تاسیس کرد. موانع بسیار بودند. ایجاد زیرساختهای شبکه تلفن همراه در کشوری که حتی دسترسی به آب آشامیدنی ندارد و آنهم بدون کمک دولتها کاری تقریبا غیر ممکن است و مهمتر اینکه بانکها و موسسات مالی هم حاضر به تامین سرمایه نبودند. ولی وی عزم خود را جزم کرده بود تا با مشکلات مبارزه کند. هرجا که نیاز به لجستیک بود آنها را ایجاد میکرد حتی در جاهایی که دسترسی به برق و زیرساختها نبود آنها را خودش احداث کرد. این سختکوشیها نتیجه داد و پس از ۶ سال شرکت سل تل توانست در ۱۳ کشورآفریقایی شبکه موبایل ایجاد و ۲/ ۵ میلیون مشتری جذب کند. اما این سوال پیش میآید که چگونه ممکن است نوآوری منجر به رشد اقتصادی یک منطقه شود و اینکه آیا هر نوع نوآوری میتواند این امر را تحقق بخشد. در این مقاله سعی میکنیم به این سوالات پاسخ دهیم.
رایجترین تعریفی که برای نوآوری وجود دارد عبارت است از فرآیند خلق و ایجاد یک محصول یا سرویس جدید که تا قبل از آن وجود نداشته است که منجر به خلق یک ارزش جدید میشود. نکته مهم در این تعریف تاکید بر فرآیند است به جای خود محصول. نوآوری تنها زمانی میتواند منجر به رشد اقتصادی نقاط محروم شوند که نوآوری از نوع بازارآفرین باشد. به این معنی که یک بازار جدید را خلق کند. منظور از بازار جدید به معنی دستیابی به مشتریانی جدید است. در واقع اینها مشتریانی هستند که نیاز به استفاده از یک محصول یا خدمت داشتهاند، ولی بهدلیل گران بودن یا عدم مهارت یا دلایل دیگر نتوانستهاند از این محصول استفاده کنند که اصطلاحا به آنها غیرمصرفکننده گفته میشود. حال اگر نوآوری بتواند محصولی را ارائه دهد که این قشر غیرمصرفکننده که عموما جمعیت زیادی هستند بتوانند از آن استفاده کنند این نوآوری را بازارآفرین میگوییم.
برای اینکه یک نوآوری بازارآفرین بتواند به موفقیت دست پیدا کند باید سه فاکتور اصلی را در خود داشته باشد وگرنه نمیتواند رشد و گسترش یافته و به موفقیت دست پیدا کند. نخستین فاکتور اصلی در نوآوری بازارآفرین هدف قرار دادن قشر غیرمصرفکننده است. قشر غیرمصرفکننده آن بخشی از جامعه است که نیاز به استفاده از محصول یا خدمت را دارد، ولی بهدلایلی از قبیل گران بودن محصول یا خدمت یا عدم دسترسی نمیتواند از آن استفاده کند. ویژگی دیگر این قشر غیرمصرفکننده جمعیت بالای این قشر است و در واقع کلید اصلی موفقیت نوآوری بازارآفرین است، زیرا باعث میشود بازار وسیعی برای استفاده از محصول وجود داشته باشد و در نتیجه سود بالایی نصیب کارآفرین میشود و از آن سود بتواند در توسعه زیرساختهای لازم استفاده کند. دومین فاکتور تاثیرگذار در موفقیت این نوآوری وجود نیاز جدی برای این محصول یا خدمت است. نیاز جدی به نیازی گفته میشود که مصرفکننده حاضر است برای استفاده از آن محصول پول پرداخت کند. اگر مشتریان به محصولی نیاز داشته باشند، ولی آن نیاز آنقدر جدی نباشد که حاضر باشند برای آن محصول پول پرداخت کنند، شانس موفقیت آن بسیار کم میشود و در نتیجه شکست خواهد خورد. تشخیص شدت و ضعف این احساس نیاز به روشهای مختلفی صورت میگیرد از قبیل تحلیل بازار یا بررسی رفتار مشتریان، ولی نگرش و درک کارآفرین از بازار مهمترین نقش را در شناخت این نیاز ایفا میکند؛ و درنهایت مهمترین عامل موفقیت نوآوری بازارآفرین تجارت مدل نوآرانه است. درواقع روش رساندن محصول نوآورانه با قیمت کم و امکان دسترسی مناسب مدل فراهم میشود.
وقتی صحبت از فقرزدایی و کمک به رشد توسعه اقتصادی نقاط محروم میکنیم نخستین راهحلی که به ذهن میرسد تخصیص بودجه توسط دولتها یا کمکهای نقدی و غیر نقدی به افراد این مناطق است، ولی تاکنون این کمکهای دولتها چقدر در فقرزدایی و رشد و توسعه اقتصادی این نقاط محروم موفق و موثر بوده است؟ در واقع پاسخ منفی است. زیرا رشداقتصادی با تزریق منابع نقدی و غیر نقدی میسر نمیشود بلکه با ایجاد شغل و امکان درآمدزایی و بهبود زیرساختها در این مناطق محقق میشود.
اما نوآوری بازارآفرین میتواند به رشد و توسعه نقاط محروم کمک کند. اول اینکه باعث میشود افراد زیادی به محصول و خدمتی دسترسی پیدا کنند که قبلا برایشان قابل دسترسی نبوده و این خود منجر به ایجاد فرصتهای جدید شغلی و بهبود محیط کسب وکار در این مناطق میشود. مثلا با دسترسی مردم آفریقا به شبکه موبایل بسیاری از افراد توانستند محصولات خودرا بهصورت آنلاین و با کمک اپلیکیشنهای مربوطه بهفروش برسانند که خود باعث تولید ثروت برای این مناطق شد. دوم اینکه نوآوری بازارآفرین بهدلیل اینکه در بازار داخلی این مناطق شروع به توسعه میکند منجر به ایجاد شغل برای افراد این مناطق میشود و در نتیجه منجر به بهبود وضع افراد محروم میشود. در واقع این نوآوری بهدلیل اینکه برای رشد و گسترش خود نیازمند نیروی کار است و عموما سعی میکند از افراد محلی بهدلیل نزدیکی به محل کار و پایین بودن دستمزدها استفاده کند، این باعث افزایش درآمد افراد این مناطق و در نتیجه بهبود وضع زندگیشان میشود. سوم نوآوری بازارآفرین منجر به ایجاد یکسری زیرساختها و تاسیسات میشود. عموما این ایدههای نوآورانه برای اجرا نیاز به یکسری زیرساختها مثل راه و جاده یا منابع تامین انرژی دارند و عموما دولتها در احداث آنها هیچ کمکی نمیکنند و در نتیجه خود کارآفرینان آنها را احداث میکنند و این زیرساختها خود باعث رشدهای بعدی این مناطق میشود؛ بنابراین برای رشد اقتصادی و فقرزدایی در مناطق محروم باید از کارآفرینان و ایدههای نوآورانه آنها کمک گرفت و نمیتوان چشم انتظار دولتها بود و دولتها بهتر است در این موارد نقش تسهیلگری را ایفا و سعی کنند تا جای ممکن به کارآفرینان در تحقق این امر و تولید ثروت در این مناطق کمک کنند.