
«توازن قوای جهانی در حال تغییر است و همین مساله واشنگتن را نگران کرده است. نباید فراموش کرد که بخشِ قابل توجهی از روابط کنونی چین و روسیه، تابعی از فشارهای گستردهای است که غرب به هر دویِ آنها وارد کرده و میکند و عملا زمینه را برای نزدیک شدن آنها به یکدیگر فراهم کرده است.»
فرارو- روابط روسیه و آمریکا سال هاست که با تنش و بحرانهای گوناگون همراه بوده است. این تنشها گاه ماهیتی آرام، و در برخی مواقع نیز اوج گیری قابل توجهی را تجربه کرده اند با این حال، همواره وجود داشته اند. در سالهای اخیر، آمریکاییها در پروندههای گوناگونی نظیر: دخالت احتمالیِ روسیه در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا، انجام حملات سایبری علیه نهادها و سازمانهای مهم آمریکایی، نقش روسیه در بحرانهایی نظیر اوکراین، بلاروس و قزاقستان، و دهها مساله دیگر، چالشهای قابل توجهی را با کرملین تجربه کرده اند.
به گزارش فرارو، برخی تحلیلگران بر این باورند که چالشهای روسیه و آمریکا در مسائل مختلف بین المللی، تابعی از این چشم اندازِ کلی هستند که واشنگتن نگرانی جدی مبنی بر به خطرافتادن موقعیت هژمونیک خود در جهان از ناحیه کشورهایی نظیر چین و روسیه دارد. درست به هین دلیل است که واشنگتن با ابزارهای مختلف نظیر فعال سازی قدرت نرم، سخت و هوشمند، سعی دارد تا جای ممکن کشورهای مذکور را تحت فشار و محاصره قرار دهد.
در نقطه مقابل، روسیه نیز به عنوان بازیگری که در نظام بین الملل، با توجه به اوج گیری قدرت خود، از مزایای کافی متناسب با آن (قدرتش) برخوردار نمیشود، به مثابه یک قدرت "چالشگر/Challenger" در آمده و عملا تمامی ابعادِ کنشگری آمریکا در عرصه بین المللی را با مخالفت خود رو به رو میسازد. در این راستا، تنشهای گسترده میان دو طرف در مورد بحرانهایی نظیر اوکراین، قزاقستان، بلاروس، و حتی پرونده "الکسی ناوالنی" منتقد سرشناس روس که در بازداشت دولت روسیه است، تابعی از رقابتهای کلان دو طرف در چهارچوب نظام بین الملل است.
در این راستا، "داریا گریبکووا*"، تحللیگرا مسائل بین المللی و سیاست خارجی روسیه و هماهنگکننده پروژه موسوم به "دیپلماسی خلاق/Creative Diplomacy" در روسیه، در گفتگوی اختصاصی با پایگاه خبری فرارو، پاسخگوی برخی سوالهای مهم با محوریت ماهیت و ریشههای اصلی تنشها و اختلافات عمده آمریکا و روسیه در قالب روابط دوجانبه و به طور کلی در عرصه بین المللی بوده است.
مشروح گفتگو با وی را در ادامه بخوانید.
روابط آمریکا در دوره ریاست جمهوری بایدن با روسیه، با چالشهای جدی همراه بوده است. حتی بایدن در موضع گیری در ابتدای دوره ریاست جمهوری خود، رئیس جمهور روسیه را "آدمکش" خطاب کرد. در مدت اخیر نیز دولت بایدن انتقادات گستردهای را از روسیه و شخص "ولادیمیر پوتین" به دلیل نوع عملکرد آنها در مواردی نظیر بحرانهای بلاروس، اوکراین و قزاقستان مطرح کرده است. دیدگاه کلی شما راجع به این مساله چیست؟ آیا "نزاع گفتمانی" مولفه اصلی در تعریف تنشهای جاری روابط روسیه و آمریکا است؟
"جو بایدن" نخستین رئیس جمهور آمریکا نیست که در قبال روسیه رویههای تهاجمی و سخت گیرانه را لحاظ کرده است. اساسا من معتقدم که رویکرد دولتهای آمریکا به روسیه، هیچگاه نرم نبوده است. آنچه مهم است این نکته میباشد که باید توجه کرد که رویکرد دولت بایدن به روسیه چندان متفاوت با رویکرد دولت ترامپ نیست. به عنوان مثال این ترامپ بود که آمریکا را از "معاهده آسمانهای باز" خارج کرد و بیش از ۶۰ دیپلمات روسی را از خاک آمریکا اخراج کرد (این در حالی است که همواره گفته میشد ترامپ، دوستِ روسیه است) و در عین حال، از تمدید مجدد توافق موسوم به "استارت جدید" (با هدف کنترل سلاحهای هستهای دو کشورِ روسیه آمریکا) خودداری کرد و درخواستهای حداکثری دیگری را نیز از روسیه مطرح ساخت.
از سوی دیگر، جو بایدن عملا به محض به دست گرفتن قدرت، لفاظیهای تند و غیرمحترمانهای را در قبال روسیه و رهبری این کشور به کار برده است. من فکر نمیکنم رویکرد ترامپ و بایدن چندان نسبت به روسیه متفاوت باشد. اینکه بایدن در موضع گیری پوتین را "قاتل" خطاب کرده، کاملا غیرمحترمانه است. این مساله حتی با سطح کنونیِ روابط واشنگتن و مسکو و همچنین زبان دیپلماسی در جهان کنونی که ماهیتی مدرنتر به خود گرفته هم در تضاد است.
در مورد مسائلی نظیر اوکراین، قزاقستان و ... نیز آمریکاییها باید بپذیرند که جهان کنونی با تغییرات شدید و عمیقی دست و پنجه نرم میکند و واشنگتن از قدرت تاثیرگذاری به مراتب کمتری بر مسائل جهان برخوردار است. روسیه نیز بازیگری جهانی است که مایل به کنشگری بر اساس قواعد واشنگتن نیست و این مساله از سوی دولت آمریکا قابل هضم نیست. شاید به همین دلیل باشد که بایدن در جریان یکی از مصاحبههای خود، با اشاره به روسیه گفت": بهتر است در جاهایی که منافعِ مشترک ما ایجاب میکند، آرام با یکدیگر قدم بزنیم و آدامس خود را بجویم".
ایالات متحده آمریکا در مدت اخیر اتهامات گستردهای را علیه روسیه و نقش مخرب آن در دخالت در امور کشورهای دیگر (بویژه کشورهای پیرامونی روسیه) و همچنین انجام حملات سایبری از سوی آن علیه منافع آمریکا مطرح کرده است. نظر شما در این رابط چیست؟
طرح یکچنین اتهاماتی از سوی دولت آمریکا علیه روسیه، کاملا با مواضعِ کلامی و لفاظیهای واشنگتن علیه مسکو تطابق دارد. طرح اتهاماتی از این قبیل بدون اینکه هرگونه سندی راجع به آنها ارائه شود، عملا رویهای بوده که سالها از سوی دولتهای مختلف آمریکا علیه روسیه در دستورکار بوده است. دقیقا آمریکاییها از همین منظر موضوعاتی نظیر شرایط جاری در قزاقستان و اوکراین و دیگر حوزهها را تحلیل میکند. به عنوان مثال، وزارت خارجه روسیه بارها اعلام کرده که انجام اقدامات مخرب در حوزه سایبری، با اصول سیاست خارجی روسیه و منافع ملی این کشور در تضاد است. در این رابطه همچنین نباید فراموش کرد که این رئیس جمهور روسیه بود که به دولت آمریکا پیشنهاد داد تا سازوکارهای نظارتی جهت نظارت بر حوزه فنارویهای ارتباطی (سایبری) و اطلاعاتی میان دو طرف برقرار شود. با این حال، واشنگن از پذیرش این پیشنهادات طفره رفته است.
ایجاد پیوندهای نزدیک میان چین و روسیه، همواره یک کابوس بزرگ برای آمریکا بوده است. آیا این دو کشور از طریق اتحاد میان خحود از این توانایی برخوردارند که موقعیت جهانی آمریکا را با خطر رو به رو کنند و در عرصه بین المللی نیز قواعدی جدید را تعریف کنند؟
روابط چین و روسیه، به معنای واقعی کلمه خاص و ویژه هستند و کاملا بر احترام متقابل استوار شده اند. روسیه، موضعِ چین را در تقابلات میان واشنگتن و پکن تقویت میکند، با چین در حوزه فناوری همکاری میکند، و از ابتکارهای سیاست خارجی چین نیز حمایت میکند. در عین حال، چین نیز به روسیه کمک میکند تا اثرگذاریِ تحریمهای غربی علیه مسکو کاهش یابد و در عین حال از موضع روسیه در عرصه بین المللی نیز حمایت میکند. البته که نتیجه این همکاری، در وهله نخست کشوری نظیر آمریکا را متاثر میسازد. مقامهای آمریکایی به طور مرتب در مورد آنچه چالشهای چین و روسیه میخوانند صحبت میکنند و این دو کشور را به مثابه بازیگرانی که میتوانند قواعد بازی در عرصه بین المللی را تغییر دهند ارزیابی میکنند. این مساله به طور خاص در "استراتژی دفاع ملی آمریکا" نیز گنجانده شده است. برای چین و روسیه، ایالات متحده آمریکا کشوری است که از شعارهای داخلی استفاده میکند تا منافع ژئوپلیتیکی خود را در عرصه بین المللی به پیش برد. مسکو و پکن تلاش میکنند تا قواعد بازی که در عصر هژمونی آمریکا در عرصه بین المللی حاکم شده را تغییر دهند و همین مساله، تنش زیادی را در آمریکا ایجاد کرده است. علت اصلی جوسازیهای واشنگتن علیه همکاریهای نزدیک پکن و مسکو نیز همین موضوع است.
با این حال، برخی ناظران و تحلیلگران بر این باورند که نظم جهانی مبتنی بر اصول چینی و روسی خطرناک است و میتواند مشکلات گستردهای را برای مردم در اقصی نقاط جهان ایجا کند. نظر شما در این رابطه چیست؟
خوب آنهایی که این موضع گیری را انجام میدهند باید توضیح دهند دقیقا از چه خطر و چه مشکلاتی سخن میگویند؟ من فکر میکنم توازن قوایِ جهانی در حال تعییر است و همین مساله واشنگتن را نگران کرده است. نباید فراموش کرد که بخش قابل توجهی از روابط کنونیِ چین و روسیه، تابعی از فشارهای گستردهای است که غرب به هر دوی آنها وارد کرده و میکند و عملا زمینه را برای نزدیک شدن آنها به یکدیگر فراهم کرده است. نَه روسیه و نَه چین، طرفدار یکجانبه گرایی بین المللی نیستند و هر دو مایل به زیست در جهانی که تابع قواعد چندجانبه گرایی باشد هستند. در این راستا، اصولی نظیر احترام و عدم مداخله در امور داخلی دیگر کشورها، از جمله موضوعاتی هستند که مسوولان ارشد دو کشور همواره بر آنها تاکید داشته اند.
در سالهای اخیر روسیه شاهد جنجالهای زیادی بویژه در پرونده "آلکسی ناوالنی" منتقد سرشناس ولادیمیر پوتین و دولت روسیه و مساله مسمومیت وی و معاقبا بازداشت او در خاک روسیه بوده است. آیا واقعا سطح حمایتها از ناوالنی در روسیه بالاست؟
در خارج از روسیه، رسانههای زیادی تلاش کرده اند تا از ناوالنی تصویر یک "مبارز" که حامیان فراوانی را نیز در این کشور دارد بسازند. این تصویرسازی تا حد زیادی اغراق شده است. بله، وی تا حدی از حمایت در روسیه برخوردار است با این حال اینکه گفته شود وی از حمایتی گسترده برخوردار است و میتواند نظامِ سیاسی روسیه را به چالش کشد، اساسا مسالهای غیرواقعی است. کشورهای غربی از نمونههایی نظیر پرونده الکسی ناوالنی، بحران قزاقستان، اوکراین و بلاروس، صرفا در راستای منافع سیاسی خود بهره میگیرند و درست به همین دلیل است که مانور زیادی را در موراد مذکور با هدف آسیب زدن به وجهه روسیه انجام میدهند. من فکر میکنم غربیها فقط و فقط به این دلیل به مساله الکسی ناوالنی پرداخته و میپردازند، زیرا میخواهند کرملین را تحت فشار قرار دهند. غیر از این هم هیچ هدف دیگری ندارند.
*تحلیلگر مسائل بین المللی و سیاست خارجی روسیه و هماهنگ کننده پروژه موسوم به دیپلماسی خلاق/Creative Diplomacy در روسیه"