نعمت احمدی- حقوقدان؛ هوشنگ مرادیکرمانی، همولایتی خوشقلم و صاحبسبک نگارنده، کتابی دارد تحت عنوان «شما که غریبه نیستید» و با همان زبان ساده، اما عمیق و تأثیرگذار که در آن گذشته خود را ترسیم میکند، دست خواننده را میگیرد و از کوچه پسکوچههای زندگی گذر میدهد و خواننده را آنچنان همراه دنیای خود میکند که گویی این خواننده است که روایتگر ایام گذشته و تصویرگر دنیای خود است.
با وامگرفتن از عنوان کتاب -شما که غریبه نیستید- میگویم برادر، خواهر، پدر، مادر، فرزند، دوست، همکار، همراه، شما که غریبه نیستید. این چه وضعی است که ویروس کرونا به وجود آورده، عزیزترین عضو خانواده اگر خدای ناکرده گرفتار کرونا بشود، کارش تمام است.
غریبهای تنهامانده در ایام کرونایی. دوباره سیر صعودی مرگومیر ناشی از کرونا شروع شده است؛ بالای ۴۰۰ نفر. بیتعارف یا به گفته هوشنگ مرادیکرمانی، شما که غریبه نیستید، کافی است سری به بهشت زهرا بزنید و از میزان مرگومیر در عالم واقع باخبر شوید. نمیدانم مسئولانی که تعداد کشتهها را اعلام میکنند هم سری به بهشت زهرا و دیگر گورستانها در استانها و شهرهای کشور میزنند؟ بیتعارف ما که غریبه نیستیم؛ این اعداد و ارقام با آنچه در گورستانها میگذرد، تفاوت معناداری دارد. مگر ۴۰۰ نفر عدد کمی است؟ با عدد سروکار نداریم، با انسان سروکار داریم. هر عدد در این دایره مینایی موجودی زنده است و تعداد زیادی با او بستگی خانوادگی و عاطفی دارند. زخم عمیقی که بر پیکره خانوادهها فرو میآید، با هیچ مرهمی التیام پیدا نمیکند.
خانوادههایی که در پی شیوع کرونا عزادار میشوند، هیچ نسبتی با خانوادههایی که عزیز خود را ولو در تصادف و حادثهای از دست میدهند، ندارند. وقتی عضوی از خانواده بیمار میشود یا ناگهان با سکته جان خود را از دست میدهد، خانواده این حق را دارند که برای او عزاداری کنند، هر طور که دوست دارند سر بر زانوی غم بگذارند و از ته دل گریه کنند. خواهر و برادر و دیگر اعضای عزادار یکدیگر را بغل کرده و زار زار گریه کنند تا اندکی سوز درون آنها التیام پیدا کند. اما افرادی که نباید به صورت عددی به آنها نگریست، انسانهایی هستند که جان خود را از دست میدهند، اما کسی نمیتواند برایشان عزاداری کند. معروف است که اسکندر مقدونی به مادر و خواهر خود وصیت کرد در مجلس عزاداری او، کسانی را که مصیبت ندیده و عزیزی را از دست نداده و خود به عزا ننشستهاند، دعوت نکنند. مجلس عزاداری برگزار شد، خانمها دستهدسته وارد شدند با هفتقلم آرایش و گوشه گوشه مجلس را پر کردند، مجلسی شاهانه در حد و اندازه اسکندر، اما کسی فغان و فریادی نداشت. شرکتکنند گان پیش از آنکه عزادار باشند، سر و وضع و ثروت خود را به نمایش میگذاشتند. مادر و خواهر اسکندر که دلسوخته مرگ فرزند و برادر خود بودند، به عزاداری مشغول و جمعیت نظارهگر این دو بودند. مجلس تمام و وصیت فرزند ادا شد. چند روز بعد مجلس عزاداری دیگری برگزار شد.
این بار مدعوین دعوتشده نبودند. صدای شیون و زاری از هر گوشه مجلس برخاست، مویهها کردند و گیسوها پریشان، فرقی بین صاحب عزا -مادر و خواهر- و شرکتکنندگان نبود. محشری بر پا شد. راز این تفاوت را از حکیمی پرسیدند. پاسخش این بود؛ عزاداران برای غم خود مویه میکردند و عزادار قلب شکسته خود بودند.
اسکندر و مرگ او در جوانی بهانه بود، آمده بودند با گریه و زاری بار غم خود را کم کنند. وقتی نمیتوان عزاداری کرد، وقتی نمیتوان در جمع گریهها سر داد، بار غم ازدستدادن عضوی از خانواده یک طرف، ناتوانی در عزاداری طرف دیگر؛ وضع امروز درگذشتگان کرونایی صورت سادهشده مطلب بالاست. غیر از فوتیها، روزانه چند هزار نفری بستری میشوند و چند هزار نفری به گفته گوینده خبر در وضعیت حاد به سر میبرند. اینها عدد و رقم نیستند، خانواده هستند. روزی نمیشود که من از دوست و آشنایانم تلفنی نداشته باشم و خواستهای که کمک کنم کسی را که به تازگی به ویروس کرونا مبتلا شده است، در بیمارستان بستری کنم. علت آن این است که دخترم متخصص طب اورژانس است.
اوایل از او کمک میخواستم و تا حدی میتوانست کمک کند، اما سرعت بیماری و وسعت آن، اختیار را از وزیر و وکیل مملکت گرفته چه رسد به متخصصی که همیشه فضای اورژانس محل کارش پر است و در گوشه و کنار بیمارستان حتی در راهروها بیمار بستری کردهاند. چرا به این وضع گرفتار شدیم و چه باید کرد؟ دوره ریاستجمهوری آقای روحانی پایان یافته است و ترکیب مسئولان وزارت بهداشت به زودی تغییر میکند. قرار نیست دنبال مقصر بگردیم و اصلا مقصر را هم پیدا کردیم، آیا دردی از انبوه جمعیت عزاداری که عضوی از خانواده خود را از دست دادهاند، کم خواهد شد؟
اگر روزهای اول شناختی از ویروس کرونا نداشتیم و پنهانکاری را برای جلوگیری از عصبیشدن جامعه به کار بردیم و با تأسف مسئولانی که باید علاج واقعه را قبل از وقوع میکردند با پنهانکاری اجازه دادند ویروس تازه کشفشده در شهر قم، راه دیگر شهرها را در پیش بگیرد و نقشه کشور را به اصطلاح قرمز کند، حالا بعد از گذشت ماهها از آن روز با جهش این ویروس روبهرو هستیم. گفته میشود ویروس دلتا ۱۴۰ بار بیشتر از ویروسی که اوایل وارد کشور شد، قدرت دارد. دیگر پیر و جوان نمیشناسد، حتی به کودکان هم رحم نمیکند.
کافی است یک عضو از خانواده گرفتار شود، در اندکزمانی دیگر اعضای خانواده را هم آلوده میکند. همه غریبه میشوند، تصویری که از صحرای محشر برایمان در کودکی ترسیم میکردند که روزی میرسد پدر به فکر فرزند نیست و فرزند از حال و روز پدر بیخبر است، امروز است. نمیدانم جایگاه دولت و بخش سلامت آن کجاست؟ همیشه گفته میشود پیشگیری بهتر از درمان است. اصلا باید پیشگیری کرد که گرفتار عواقب درمان نشویم. پیشگیری هم راه و روش خود را دارد.
در هفته گذشته شش روز تهران و کرج را تعطیل کردند. جمعیت استانهای شمالی کشور بالا رفت تا جایی که گفته شد ویلای معمولی تا شبی هفت میلیون تومان و ماشین ایرانی پلاک شمال کشور تا چهار میلیون تومان اجاره داده شد. این است معنای تعطیلی؟ آخرین درخواست وزیر بهداشت روحانی از رهبری این بود که به جد دو هفته کل کشور تعطیل شود و نیروهای امنیتی و انتظامی ناظر بر تعطیلی باشند. صورتمسئلهای که نمیدانم اجرای آن در عالم واقع در شرایط امروز کشور امکانپذیر است یا نه و از طرفی تداوم وضع موجود هم زخمهای کاری بر پیکر خانوادهها میزند.
هنوز آمار مرگومیر به ۴۰۰ نرسیده بود که یکی از فعالان این عرصه با تکیه بر آمار متوفیان تهران و یکی دیگر از مناطق، به قول داوران کشتی، زیر خم این عدد را گرفت و عدد را سه برابر عنوان و از تلفات هزارو ۲۰۰ نفری یاد کرد. کافی است سری به بهشت زهرا بزنید، یا همین بهشت بیبی سکینه کرج، دو جایی که نگارنده به اجبار سری زدم. من عدد فعالی را که از هزارو ۲۰۰ نفر یاد کرد، به واقعیت نزدیکتر میدانم تا عدد با احتیاط رسمی اعلامشده را. تنها یک راه باقی میماند و آن سرعت در واکسیناسیون فراگیر و همگانی است.
چرا اجازه نمیدهید دیگران به کمک بیایند. وقتی مردم حاضر هستند با صرف هزینه و با تأسف تحقیر راه سفر به دیگر کشورها را در پیش بگیرند و مثلا به ارمنستان بروند و با تحکم پلیس آنجا روبهرو شوند، چرا اجازه نمیدهید به بخش خصوصیای که در جزیره کیش مستقر هستند و کتبا اعلام کردهاند حاضرند با سرمایه خود واکسن وارد کنند و رایگان مسافران جزیره کیش را واکسینه کنند؟ علت عدم موافقت یا عدم حمایت چیست؟ اگر بخش خصوصی جزیره کیش از هتلداران و مغازهداران که پیشنهاددهنده این طرح هستند، مورد حمایت قرار گیرند و اجازه داشته باشند واکسن وارد کنند و به مسافران این جزیره رایگان تزریق کنند، رونق اقتصادی به جزیره کیش برخواهد گشت، سفرهای هوایی، سفرهای دریایی، اقامت در هتل، اجارهخانه، ویلا، همه و همه در کشور خودمان و به نفع خودمان. ۱۲ مردادماه مراسم تنفیذ آقای رئیسی با حضور مقام معظم رهبری برگزار شد و بعد از مراسم آقای رئیسی دیگر رئیسجمهور منتخب نیست، بلکه رئیسجمهور مستقر است. توقع همه از رئیسجمهور جدید این است که در اولین فرمان خود به جنگ دیو ویروس کرونا برود و همه ظرفیتهای بالقوه و بالفعل کشور را در این جنگ به کار گیرد.
ماه محرم در پیش است و هنوز مراسمهای مذهبی شکل نگرفته است که دستاندرکاران میگویند نباید هیئتهای مذهبی را تعطیل کرد. در جایگاهی نیستم که با باورهای مذهبی مردم روبهرو شوم، اما توقع دارم با انجام مراسمات مذهبی با توجه به درخواست وزیر بهداشت از مقام معظم رهبری و پاسخ صریح رهبری... هر اقدامی که لازم است انجام شود. نگاهی واقعبینانه داشته باشیم.
وقتی انجام مناسک حج که بر مسلمین واجد شرایط واجب است به علت جلوگیری از گسترش ویروس کرونا دو سالی است که تعطیل شده یا با جمعیت اندک (۶۰ هزار نفر در مقابل جمعیت میلیونی) برگزار میشود، مراسمات مذهبی را هم میتوان به سیاق کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا به گونهای برگزار کرد که بعد از ایام سوگواری عاشورا سلامتی مردم تضمین شده باشد.
بیتعارف توقع جامعه از رئیسجمهور جدید این است که اولین فرمان عمومی او مبارزه بیامان با کرونا و حرکت جهادی و فراگیر واکسیناسیون عمومی باشد. توقع دارم رئیسجمهور جدید هیچکس را غریبه فرض نکند، توقع دارم پای درددل بیمارانی که بعد از چندین روز جنگ ناعادلانه با ویروس کرونا سلامتی خود را به دست آوردهاند، بنشینند.
دوستی که هنوز دوره نقاهت را طی میکند، اما خدا را شکر به اصطلاح خطر از او دور شده است میگفت وقتی جسمم درگیر کرونا شد، همه چیز را ازدسترفته میدیدم، منظورم مادیات و تعلقات دنیوی نبود، تسلط بر خودم، بر اعضا و جوارحم است. حتی قادر نبودم پلک بزنم.
روزها و شبهایی را طی کردم که فکر نمیکردم ساعتی دیگر را زنده باشم. حرکت کند زمان را بعینه حس میکردم. آرزو میکردم یک بار، بله یک بار بتوانم روی پایم بایستم. آرزو میکردم یک بار، بله یک بار با اطرافیانم غریبه نباشم و آنان را در آغوش بگیرم. اینجا بود که به راز نعمتان مجهولتان، الصحت و الامان رسیدم. حتی در عدم امنیت میشود امید به فردا داشت، اما در نبود صحت نمیتوان به ساعتی دیگر امیدوار بود.
آقای رئیسجمهور شما که غریبه نیستید، شما رئیسجمهور کشور هستید، کشوری کرونازده؛ قاتلی زنجیرهای و مسلسل به دست و دیوانه دارد از مردم انتقام میکشد. تنها راه جلوگیری و مهار این قاتل، واکسیناسیون است. آقای رئیسجمهور، اولین فرمان شما مبارزه با این قاتل باشد.