مردم ایران روزهای دشواری را میگذرانند. مشقات ناشی از تحریم و نابسامانی اوضاع اقتصادی، تلخیهای بیسابقه ناشی از زندگی زیر سایه کرونا و از دست دادن عزیزان و حتی فراهمنبودن امکان سوگواری، نبود و کمبود واکسن و صف سالمندان برای تزریق آن و نیز تلخیهایی که بهجهت سیاسی و حداقل برای بخشی از جامعه و هواداران گروههای سیاسی بهدلیل ردصلاحیتهای انتخاباتی رخ داد، نارضایتیهایی ایجاد کرده است.
روزنامه «همشهری» در ادامه نوشت: حکمرانی خردمندانه، طبیعتا آن است که درد و رنج مردم را بپذیریم، همدلی کنیم، برای کاهش آلام مردم صادقانه تلاش کنیم و به پاداش تلاش صادقانه، زبان خوش و مدارا، از مردم نیز انتظار همدلی و همراهی داشته باشیم. این توقعی حداقلی است و برای پاسخدادن به این توقع نه جان فرهیختهای نیاز است و نه هوش بالاتر از حد معمول. این را هر آدم معمولی هم میفهمد.
اما گویا چنین خواست حداقلی، رعایت ادب و مدارا در برخورد با مردم، نیز روزبهروز دور از دسترس میشود. بازتولید رفتارهای دوران اربابورعیتی و بازگشت به دورانی که میشد با تحکم و قلدری هر خطایی را صواب نشان داد، در عصر وجود جامعه مدنی، مطالبهگری و باسوادی بخش بزرگی از مردم و وجود وسایل ارتباطجمعی، ممکن نیست و دنبالکنندگان چنین شیوهای از حداقل فهم زمانه و شایستگی برای مدیریت امور بیبهرهاند.
ماجرای توییت دور از ادب یک مقام دولتی در وزارت بهداشت بهدرستی مورد توجه و نقد آحاد مردم قرار گرفته است. بهغیر از مردم، مقامهای عاقل دولتی نیز صراحتا و تلویحا نسبت به آن واکنش نشان دادهاند. نویسنده آن توییت، اما تلاش عبثی را پی میگیرد تا با تغییر صورت مسئله یعنی ادب پاسخگویی، موضوع را به نبرد قهرمانانه خود با مافیای واردات دارو فروبکاهد.
اگر نبردی با مافیای واردات واکسن در حال وقوع است، چه کسی مجوز بیادبی نسبت به منتقدان وزارت بهداشت را صادر کرده است؟ مگر جای نبرد با مافیای دارو در شبکههای اجتماعی است؟ تکرار حرفهای نامربوط به حوزه کاری و درشتیکردن با منتقدان، یک نظام معمول و سالم مدیریتی را باید برای تغییر این شیوه و این افراد قانع کرده باشد. از باب تاکید میگوییم که قرارگرفتن هر شخص در طرف درست نبرد با مافیای دارو یا مافیای تولید یا هرچه بر آن نام مینهند، عذر موجه بیپروایی در سخن و نوشته نیست. در این مورد حجت بر مقامات بلندپایه وزارت بهداشت و دولت تمام است.
اما نکته این یادداشت ماندن در این یک مصداق نیست. این شیوه حکمرانی و مدیریت متاسفانه بهنحوی پنهان در گفتههای استاندار آذربایجان غربی درمورد حادثه واژگونی اتوبوس و نحوه همدلیکردن رئیس سازمان حفاظت محیطزیست با آسیبدیدگان نیز خود را نشان داد.
به جز این موارد برخی اظهارنظرهای اخیر بعد از انتخابات نیز دور از واقعیت است. اینکه انتخاباتی که بنا به دلایل گوناگون که در حوصله این یادداشت نیست با کمترین میزان مشارکت در تاریخ جمهوری اسلامی برگزار شده است را صاحبان تریبون، پیروزی بزرگ، کمنظیر و بینظیر قلمداد کنند و رسانهای، چون صداوسیما هم بهجای واکاوی علل واقعی رویگردانی مردم از مشارکت بر طبل دیگری بکوبد، بر عصبانیت و خشم مردم میافزاید.
راه خردمندانه حل مشکلات، پذیرش آنها بهعنوان مشکل، ریشهیابی و نهایتا حل آن است.