حجاب اسلامي چيست؟
این بحث را از قرآن شروع می کنیم . آیات مربوط بدین موضوع در دو سوره از قرآن آمده است ، یکی سورۀ نور و دیگر سورۀ احزاب . ما تفسیر آیات را بیان می کنیم و سپس به مسائل فقهی و بحث روایات و نقل فتوای فقها می پردازیم .
در سورۀ نور آیه ای که مربوط به مطلب است آیه 31 می باشد . چند آیۀ قبل از آن آیه متعرض وظیفۀ اذن گرفتن برای ورود در منازل است و در حکم مقدمۀ این آیه می باشد . تفسیر آیات را از آنجا شروع می کنیم :
"یا ایها الذین امنو لاتدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستأنسوا و تسلموا علی اهلها ذلکم خیر لکم لعلکم تذکرون ( 27 ) فان لم تجدوا فیها احدا فلا تدخلوها حتی یوذن لکم و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو ازکی لکم و الله بما تعملون علیم ( 28 ) لیس علیکم جناح ان تدخلوا بیوتا غیر مسکونة فیها متاع لکم و الله یعلم ما تبدون و ما تکتمون ( 29 ) قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون ( 30 ) و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن ولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن او ابائهن او ابا بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخواتهن او نسائهن او ما ملکت ایمانهن او التابعین غیر اولی الاربه من الرجال او الطفل الذین لم یظهروا علی عورات انساء ، ولا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن و توبوا الی الله جمیعا ایها المومنون لعلکم تفلحون" ( 31 )
ای کسانی که ایمان آوردید ! به خانۀ دیگران داخل نشوید مگر آنکه قبلا آنان را آگاه سازید . و بر اهل خانه سلام کنید . این برای شما بهتر است . باشد که پند گیرید .
اگر کسی را در خانه نیافتید داخل نشوید تا به شما اجازه داده شود . اگر گفته شد که بازگردید ، بازگردید که پاکیزه تر است برای شما .خدا بدانچه انجام می دهید دانا است .
باکی نیست که در خانه هایی که محل سکنا نیست و نفعی در آنجا دارید ( بدون اجازه ) داخل شوید .خدا آنچه را آشکار می کنید و آنچه را نهان می دارید آگاه است .
به مردان مؤمن بگو دیدگان فرو خوابانند و دامنها حفظ کنند . این برای شما پاکیزه تر است . خدا بدان چه می کنید آگاه است .
به زنان مؤمنه بگو دیدگان خویش فروخوابانندو دامنهای خویش حفظ کنند و زیور خویش آشکار نکنند مگر آنچه پیداست ، سرپوشهای خویش برگریبانها بزنند ، زیور خویش آشکار نکنند مگر برای شوهران یا پدران یا پدران شوهران یا پسران یا پسرشوهران یا برادران یا برادرزادگان یا خواهرزادگان یا زنان یا مملوکانشان یا مردان طفیلی که حاجت به زن ندارند یا کودکانی که از راز زنان آگاه نیستند ( یا بر کامجویی از زنان توانا نیستند ) و پای به زمین نکوبند که زیورهای مخفی شان دانسته شود . ای گروه مؤمنان ! همگی به سوی خداوند توبه برید ، باشد که رستگار شوید .
مفاد آیۀ اول و دوم این است که مؤمنین نباید سرزده و بدون اجازه به خانۀ کسی داخل شوند . در آیۀ سوم مکانهای عمومی و جاهایی که برای سکونت نیست از این دستور استثنا می گردد . سپس دو آیۀ دیگرمربوط به وظایف زن و مرد است در معاشرت با یکدیگر که شامل چند قسمت است :
1. هر مسلمان ، چه مرد و چه زن ، باید از چشم چرانی و نظربازی اجتناب کند .
2. مسلمان ، خواه مرد یا زن ، باید پاک دامن باشد و عورت خود را از دیگران بپوشد .
3. زنان باید پوشش داشته باشند و آرایش و زیور خود را بر دیگران آشکار نسازند و در صدد تحریک و جلب توجه مردان برنیایند .
4. دو استثنا برای لزوم پوشش زن ذکر شده که یکی با جملۀ " و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها " بیان شده است و نسبت به عموم مردان است و دیگری با جملۀ " ولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن الخ " ذکر شده و نداشتن پوشش را برای زن نسبت به عدۀ خاصی تجویز می کند . مابه ترتیب در مفاد این آیات بحث می کنیم .
استیذان از نظر اسلام هیچ کس حق ندارد بدون اطلاع و اجازۀ قبلی به خانۀ دیگری داخل شود .
در بین عراب ، در محیطی که قرآن نازل شده است ، معمول نبوده که کسی برای ورود در منزل دیگران اذن بخواهد . در خانه ها باز بوده . همان طور که الان هم دهات دیده می شود هیچ وقت رسم نبوده است ، چه شب و چه روز ، که درها را ببندند ، زیرا بستن درها از ترس دزد است و در آنجاها چنین ترسی وجود نداشته است . اولین کسی که دستور داد برای خانه های مکه مصراعین یعنی دولنگه در قرار دهند معاویه بود و هم او دستور داد که درها را ببندند .
به هر حال چون در خانه ها همیشه باز بود و اجازه گرفتن هم بین عربها متداول نبود و حتی اجازه خواستن را نوعی اهانت نسبت به خود می دانستند سرزده و بی اطلاع قبلی وارد خانه های یکدیگر می شدند .
اسلام این رسم غلط را منسوخ کرد ، دستور داد که سرزده داخل خانه های مورد سکونت دیگران نشوید . روشن است که فلسفه این حکم دو چیز است : یکی موضوع ناموس یعنی پوشیده بودن زن ، و از همین جهت این دستور با آیات پوشش یک جا ذکر شده است . دیگر این ک هر کسی در محل سکونت خود اسراری دارد و مایل نیست دیگران بفهمند . حتی دو نفر رفیق صمیمی هم باید این نکته را رعایت کنند زیرا ممکن است دو دوست یکرنگ در عین یگانگی و یکرنگی هر کدام از نظر زندگی خصوصی اسراری داشته باشند که نخواهند دیگری بفهمد .
بنابر این نباید فکر کرد که دستور استیذان اختصاص دارد به خانه هایی که در آن ها زن زندگی می کند . این وظیفه ، مطلق و عام است . مردان و زنانی که مقید به پوشش هم نیستند ممکن است در خانۀ خود وضعی داشته باشند که نخواهند دیگران آنان را به آن حال ببینند . به هر حال این دستوری است کلی تر از حجاب ، فلسفه اش هم کلی تر از فلسفه حجاب است .
جملۀ " حتی تستأنسوا " که به معنی این است : " تا استعلام نکرده اید وارد نشوی " به عیب سرزده وارد شدن اشاره دارد . این کلمه از مادۀ " انس " است که نقطۀ مقابل وحشت و فزع است . این کلمه می فهماند ورود شما به خانه ای که دیگران در آن سکونت دارند می بایند با استعلام و جلب انس باشد ، نباید سرزده وارد شد که موجب وحشت و فزع و ناراحتی گردد .
روایت وارد شده که پیغمبر اکرم ( ع ) دستور فرمودند برای استعلام ذکر خدا گفته شود مانند سبحان الله ، یا الله اکبر و غیره . در بین ما معمول است یا الله می گوییم . این رسم از همین دستور الهام می گیرد .
از رسول اکرم ( ع ) سؤال شد آیا حکم اجازه خواستن شامل خانۀ فامیل و خویشان نزدیک هم می شود ؟ آیا برای ورود در خانۀ مادر یا دخترمان هم باید اذن بگیریم ؟ در جواب فرمود آیا اگر مادر تو در اتاق خود برهنه باشد و تو سرزده وارد شوی پسندیده است ؟ عرض شد : نه . فرمود پس اذن بگیرید .
رسول اکرم شخصا این دستور را اجرا می کردندو به اصحاب خویش هم توصیه و تأکید می کردند . دانشمندان شیعه و سنی نقل کرده اند که رسم پیغمبراکرم این بود که پشت در خانه می ایستاد و می فرمود : السلام علیکم یا اهل البیت . اگر اجازه ورود می دادند وارد می شد و اگر جواب نمی شنید نوبت دوم و سوم سلام را تکرار می فرمود ، زیرا واقعا امکان دارد که شخصی که در خانه است در نوبت اول یا دوم صدا را نشنیده باشد .ولی اگر در نوبت سوم هم جواب نمی شنید مراجعت می کرد و می فرمود یا در خانه نیستند و یا آنکه میل ندارند ما وارد بشویم . این دستور را در مورد خانۀ دخترش زهرا ( ص ) نیز اجرا می فرمود .
یک نکته که باید در تفسیر این آیه متذکر شویم این است که کلمۀ " بیوت " جمع " بیت " به معنی اتاق است . در زبان عربی لغتی که به معنی " خانه " در اصطلاح امروز فارسی به کار می رود لفظ " دار " است . البته در قسمتی از نقاط ایران مانند خراسان کلمۀ "خانه " را نیز به اتاق اطلاق می کنند .به هر حال بیوت به معنی اتاقهاست و از اینجا چنین نتیجه گرفته می شود که استیذان مربوط به داخل شدن در اتاق اشخاص است نه به ورود در حیاط منزلها .
ولی باید توجه داشت که در بین اعراب چون در خانه ها همیشه باز بود قهرا حیاط جنبۀ خصوصی پیدا نمی کرد و اگر کسی می خواست در خانۀ خود فرضا اخت شود به داخل اتاق می رفت . ولی در جایی که حیاط حکم اتاق را پیدا کرده است – چنانکه الان در زندگی ما این طور است – زیرا در بسته است و دیوارها هم بلند است و اگر چه کاملا مانند اتاق پناهگاه و خلوت شمرده نمی شود ولی بالأخره تاحدی جنبۀ خصوصی دارد ، در چنین جاهایی حکم وجوب استیذان در حیاط هم جاری است .
در پایان ایه می فرماید : " ذلکم خیر لکم لعلکم تذکرون " یعنی این برای شما بهتر است ( یعنی دستور که به شما دادیم بی دلیل نیست ، فلسفه دارد ، مصلحت شما در آن است ) باشد که متوجه شوید و مصلحت آن را دریابید .
سپس در آیۀ دوم می فرماید : اگر پس از استعلام و استجازه دریافتید که کسی در خانه نیست ، وارد نشوید مگر اینکه به شما اجازه داده شود ، مثلا صاحب خانه کلید خانه را به شما بدهد یا خودش حضور داشته باشد و اجازه بدهد .
بعد می فرماید : " و اذا قیل لکم ارجعوا فارجعوا " اگر صاحب خانه به شما گفت برگردید نمی توانیم شما را بپذیریم ، شما هم برگردید و ناراحت نشوید .
قبلا گفتیم اعراب اجازه خواستن را ننگ می شمردند . و این از نادانی آنها بود ، کما اینکه الان هم در اجتماع ما نپذیرفتن وارد ، هر چند به موجب عذری باشد ، اهانت به وارد تلقی می شود و این از نادانی ماست . اگر کسی به در خانه ای برود و صاحب خانه بگوید من الان وقت ندارم شما را بپذیرم ، به او برمی خورد و چه بسا قهر کند و هر جا بنشیند بگوید من رفتم به در منزل فلانی ، مرا راه نداد . این هم یک نادانی و جهالت است .
ما باید دستور قرآن را در این باره به کار ببندیم . به کار بستن این دستور تکلفات و ناراحتیهای زیادی را از ما دور می سازد . یک سلسله دورغ ها و خلاف گویی ها معلول همین رفتار نادرست و توقعهای نابجاست که در بین ما رایج می باشد .
شخصی بدون اطلاع قبلی در خانۀ شخص دیگری را می زند . صاحب خانه میل ندارد او را بپذیرد ، بسا هست که کارهای لازمی دارد و آمدن این شخص مزاحمت است ، می گوید بگویید فلانی در خانه نیست .
شخص وارد غالبا این دورغها را می فهمد . شخص وارد خلاف می کند که بدون تعیین وقت قبلی توقع دارد او را بپذیرد و صاحب خانه هم آن قدر شهامت و صراحت ندارد که بگوید معذرت می خواهم فعلا وقت ندارم بپذیرم ، و اگر بگوید وقت ندارم ، باز آن شخص وارد آن قدر فهم ندارد که عذر او را بپذیرد ، تا آخر عمر گله می کند که رفتم به در خانه فلان شخص و او مرا نپذیرفت .
این است که در این گونه مواقع ، هم دورغ گفته می شود و هم رنجش پدید می آید . ولی اگر دستور قرآن رعایت شود نه دروغی گفته می شو و نه رنجشی پدید می آید . لهذا می فرماید : " ذلکم ازکی لکم " یعنی این روش که به شما یاد دادیم برای شما پاکیزه تر است .
" والله بما تعلمون علیم " یعنی خدا به آنچه می کنید داناست .
در اینجا قضیه ای مربوط به مرحوم آیت الله بروجردی به یا دارم نقل می کنم :
درسالهایی که در قم بودم یک وقت یکی از خطبای معروف ایران به قم امد و اتفاقا دید و بازدید ایشان در حجرۀ بنده بود . در آنجا از ایشان دیدن می شد .یک روز در مدت اقامت ایشان در قم ، شخصی در وقت نامناسبی ایشان را به خانۀ آیت الله بروجردی برده بود . آن موقع یک ساعت قبل از وقت درس ایشان بود و معمولا ایشان در آن وقت مطالعه می کردند و کسی را نمی پذیرفتند . در می زنند و به نوکر می گویند به آقا بگویید فلانی به ملاقات شما آمده است . نوکر پیغام را می رساند و برمی گردد و می گوید آقا فرمودند من فعلا مطالعه دارم ، وقت دیگری تشریف بیاورید . آن شخص محترم هم برگشت و اتفاقا همان روز به شهر خود مراجعت کرد . همان روز آیت الله بروجردی برای درس آمدند ، من را در صحن دیدند و فرمودند : " من بعد از درس برای دیدن فلانی به حجرۀ شما می آیم . " گفتم ایشان رفتند . فرمودند :
" پس وقتی ایشان را دیدی بگو : حال من وقتی تو به دیدن من آمدی مانند حال تو بود وقتی می خواهی برای ایراد سخنرانی آماده شوی . من دلم می خواست وقتی با هم ملاقات کنیم که حواس من جمع باشد و با هم صحبت کنیم و در ان موفع من مطالعه داشتم و می خواستم برای درس بیاسم . "
پس از مدتی من آن شخص را ملاقات کردم و معذرت خواهی آیت الله بروجردی را ابلاغ کردم ، و شنیده بودم که بعضی از افراد و سوسه کرده بودند و به این مرد محترم گفته بودند : تعمدی در کار بوده که به تو توهین شود و تو را از در خانه برگردانند . من به آن مرد محترم گفتم :
" آیت الله بروجردی می خواستند به دیدن شما بیاید و چون مطلع شدند که شما حرکت کردید معذرت خواهی کردند ."
آن مرد جمله ای گفت که برای من جالب بود . گفت : " نه تنها به من یک ذره برنخورد ، بلکه خیلی هم خوشحال شدم ؛ زیرا ما اروپاییها را می ستاییم که مردمی صریح هستند و رودربايستی های بیجا ندارند .
من که قبلا از ایشان وقت نگرفته بودم ، غفلت کرده در وقت نامناسبی رفته بودم . من از صراحت این مرد خوشم آمد که گفت حالا من کار دارم . آیا این بهتر بود یا اینکه با ناراحتی مرا می پذیرفت و دائما در دلش ناراحت بود و با خود می گفت این بلا چه بود که بر من نازل شد ، وقت مرا گرفت و درس مرا خراب کرد ؟ ! من بسیار خوشحال شدم که در کمال صراحت ورک گویی مرا نپذیرفت . چقدر خوب است مرجع مسلمین این طور صریح باشد . "
برگردیم به تفسیرآیات : در آیۀ بعد می فرماید : لیس علیکم جناح ان تدخلوا بیوتا غیر مسکونة فیها متاع لکم .در این آیه استثنا قائل شده است . مفاد آیه این است که دستوری که دربارۀ کسب اذن داده شد مخصوص خانه های مسکونی افراد است و جنبۀ خلوتگاه دارد ، اما جاهایی که این طور نیست و رفت و آمد در آنجا عمومی است این حکم را ندارد ولو آنکه متعلق با دیگران باشد.
مثلا اگر شما در یک پاساژ یا شرکت یا مغازه کار دارید لازم نیست جلو در بایستید و اذن ورود بخواهید . همچنین حمام عمومی که درش باز است . در این موارد کسب اذن لازم نیست . بر شما باکی نیست در خانه هایی که مسکونی نیست و در آنجا کاری دارید بدون اجازه وارد شوید .
از « فیها متاع لکم » فهمیده می شود که ورود انسان در این گونه مکانها در صورتی است که کاری دارد والا مزاحمت برای صاحبان آن مکانها نباید فراهم شود .
« والله یعلم ما تبدون و ما تکتمون » یعنی و خدا به آشکار و نهان شما آگاه است ، از قصد و نیت شما با خبر است که به چه منظور وارد خانه و محل کار کسی می شوید .آیۀ بعد می فرماید : « قل للمؤمنین یغضوا من ابصار هم و یحفظو فروجهم ....»
یعنی بگو به مردان مؤمن که دیده های خود را بخوابانند و عورت خویش را حفظ کنند .
ادامه دارد...