بازداشت کفاشیان سپر تاج!

بازداشت کفاشیان سپر تاج!

کفاشیان: «نمی‌خواستند من شرکت کنم؛ می‌گفتند کفاشیان بالاخره هشت سال ریاست کرده و دیگر بس است؛ بهتر است برود و در منزلش دیگر استراحت کند تا نفر بعدی با انرژی و پتانسیل بیشتری بیاید. این اهداف درواقع اهداف مسئولان بیرون از فوتبال است. البته این را هم بگویم که به طرق مختلف هماهنگی‌های لازم را هم با هم کردند که من نباشم...

تاریخ انتشار: ۰۰:۵۱ - ۲۴ خرداد ۱۳۹۹

فضای فوتبال ایران در هشت سال اخیر آن‌قدر التهاب داشته که اگر با تلاطمی سیاسی مقایسه شود، چندان بی‌ربط به نظر نمی‌رسد. اتفاقا فضایش شباهت زیادی به سیاست انتخابات در روسیه و تحولات اخیرش داشت؛ جایی که پوتین، سرشناس‌ترین فرد این کشور پهناور، در دوره‌ای کوتاه قدرت را به دست معاونش؛ یعنی مدودف سپرد تا خودش از دور کار‌ها را کنترل کند و در فرصت مناسب دوباره وارد چرخه ریاست شود.

مدل این اتفاق در فدراسیون فوتبال ایران رخ داد؛ البته نه از روی اختیار، بلکه از روی اجبار! اردیبهشت ۱۳۹۵ بود که مهدی تاج، معاون علی کفاشیان، رئیس دوره قبلی فدراسیون فوتبال، به‌عنوان رئیس جدید فدراسیون فوتبال انتخاب شد. تاج بعد از انتخاب‌شدنش که با اعتراض دیگر رقبایش همراه بود، علی کفاشیان را به‌عنوان نایب‌رئیس اول فدراسیون فوتبال معرفی کرد. درواقع تاج (پوتینِ داستان فوتبال ایران) که خودش در دوره قبلی، مهدی تاج را به‌عنوان نایب‌رئیس داشت، این‌بار، نایب‌رئیس معاونش شد (تاج در نقش مدودف) تا فوتبال ایران به زندگی نه‌چندان شادش ادامه دهد. اصطلاح پوتین – مدودف برای کفاشیان و تاج، از همان زمان شکل گرفت، ولی همان‌طور که در سطور بالا آمد، این اصطلاح چندان اختیاری نبود و بیشتر از روی اجبار شکل گرفته بود.

ماجرا از این قرار بود که چند ماه قبل از انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال در آن سال، عرصه بر علی کفاشیان به‌عنوان رئیس وقت فدراسیون فوتبال تنگ شده بود. او با وجود ریاست هشت‌ساله‌اش بر فدراسیون، می‌خواست برای دوره جدید هم ثبت‌نام کند؛ بااین‌حال، طرح موضوعاتی مانند فساد، ناکارآمدی و البته بهانه‌ای به نام بازنشستگی مانع از آن شد که علی کفاشیان دوباره برای انتخابات نام‌نویسی کند. فضا در آن برهه به‌گونه‌ای بود که حتی محمود گودرزی، وزیر وقت ورزش، جواب سلام علی کفاشیان را نمی‌داد.

از سوی دیگر، گزارش کمیسیون اصل ۹۰ مجلس هم خبر از این می‌داد که علی کفاشیان «متهم شماره یک فساد» است! همه این موضوعات دست به دست هم داد تا مانع از اسم‌نویسی مجدد کفاشیان در فدراسیون فوتبال شود.

کفاشیان این موارد را در گفتگو با شرق این‌طور توضیح داد: «نمی‌خواستند من شرکت کنم؛ می‌گفتند کفاشیان بالاخره هشت سال ریاست کرده و دیگر بس است؛ بهتر است برود و در منزلش دیگر استراحت کند تا نفر بعدی با انرژی و پتانسیل بیشتری بیاید. این اهداف درواقع اهداف مسئولان بیرون از فوتبال است. البته این را هم بگویم که به طرق مختلف هماهنگی‌های لازم را هم با هم کردند که من نباشم... افراد با سلیقه‌های مختلف و شخصی آمد‌ند به من گفتند نیا». مهدی تاج، اما شاید به لطف رفاقت دیرینه‌ای که با علی کفاشیان داشت، او را به‌عنوان نایب‌رئیس اول انتخاب کرد؛ آن هم در شرایطی که مخالفان کفاشیان می‌گفتند او بازنشسته است و از آنجا که نایب‌رئیسی شغل است، در نتیجه نمی‌تواند در همین پست هم باقی بماند. بااین‌حال کفاشیان به‌عنوان نایب‌رئیس در فدراسیون به کارش ادامه داد تا این شایعه که او در پشت‌پرده همه امور فدراسیون را می‌چرخاند (شبیه پوتین در سیاست روسیه) و مهدی تاج فقط اوامر را اجرا می‌کند (مدودف) قوی‌تر شود.

البته رفتاری که با کفاشیان شده بود نشان می‌داد او نه‌تن‌ها قدرت پوتین در سیاست‌گذاری‌های کلان را ندارد، بلکه آن‌قدر در مخمصه گیر کرده که هیچ پشتیبانی هم ندارد؛ وزارت ورزش وقت دل خوشی از کفاشیان نداشت و رسانه‌ها هر روز به مواردی اشاره می‌کردند که نام فساد در فدراسیون کفاشیان به گوش می‌رسید. گزارش اصل ۹۰ هم که برای او دردسر تازه‌ای به همراه داشت. از همه مهم‌تر، اما شاید نداشتن «سپر رسانه‌ای» یا چیزی شبیه به آن بود که باعث شد علی کفاشیان بابت اتفاقات ریزودرشت برود و جواب پس بدهد؛ از شایعه ماشین گران‌قیمتی که عنوان شده بود رویانیان به پسر او داده تا فساد‌های مطرح‌شده در پرونده‌های دیگر.

سرانجام کار به جایی رسید که علی کفاشیان حتی چند روزی را بازداشت شد و لباس زندانی‌ها را به تن کرد؛ موضوعی که خودش این‌گونه به آن اشاره می‌کند: «بنده را گرفتند و به زندان بردند و حتی لباس زندانی‌ها را هم تنم کردند و ما آن تجربه را هم به دست آوردیم، ولی نهایتا مشخص شد چیز خاصی نیست و همه دعوا‌ها به‌خاطر پست ریاست فدراسیون فوتبال است. این پست، پستی است که چنین مباحثی را دارد، ولی مسئولانی که چنین کاری می‌کنند به نظرم امتحان بدی می‌دهند؛ آن‌ها هم بهتر است با قوانین و مقررات حرکت کنند، به افراد احترام بگذارند و خودشان را از همه بالاتر نبینند. به نظرم هیچ فرقی بین انسان‌ها نیست؛ رئیس‌جمهور هم یک انسان است و یک فرد عادی هم انسان است. همه با هم یکسان هستند و باید این حقوق رعایت شود. متأسفانه بعضی‌جا‌ها به‌خاطر امیال و سلیقه‌های شخصی و افکار خراب چنین معضلاتی را به وجود می‌آورند. البته این را هم بگویم که منظورم از بیان این مطالب این نیست که من هم خیلی خوب و کاملا در سلامت کار کرده‌ام، ولی باید قبول کنیم عقل و نظر جمعی مثل اعضای مجمع که با بنده سروکار دارند به عقل یک یا دو نفر ارجحیت دارد.... در یکی از روزنامه‌ها درباره من نوشته بودند: «سردار رویانیان یک ماشین گران‌قیمت به پسر کفاشیان داده است». نمی‌دانم ماشین «مازراتی» بود یا هرچیزی. جالب است درباره همین موضوع از من سؤال و بازجویی می‌کردند؛ می‌گفتند آقا این ماشین ماجرایش چه شد؟ گفتم این چه سؤالی است که از من می‌پرسید؟ چرا اصلا او باید ماشین به ما بدهد؟! اصلا چرا من باید ماشین را از او بگیرم؟ مگر چیز ساده‌ای است که ماشین خیلی گران‌قیمتی را بیاید به پسر من بدهد؟ به‌هرحال روزنامه دیگری هم می‌نویسد پسر کفاشیان میلیارد‌ها برداشته و برده، چه می‌شود کرد؟».

کفاشیان نه‌ تنها به‌خاطر شایعه ماشین پسر و فساد در فدراسیونش بار‌ها مورد بازجویی قرار گرفت، بلکه گوشش را هم برای مذاکره جهت واگذاری پخش تلویزیونی با یک شبکه خارجی کشیدند! او به زعم خودش می‌خواست به فوتبال خدمت کند. اگرچه در آن برهه محرومیتی برای علی کفاشیان در نظر گرفته نشد، ولی مشخص بود که روی او زوم شده و هر حرکتی می‌کرد باید برایش پاسخی داشته باشد. پس آدمی که برای شایعات (بنا بر ادعای خود کفاشیان) هم باید بازجویی می‌شد قطعا نمی‌توانست «پوتین» داستان باشد. او آن‌قدر تحت فشار بود که حتی نتوانست برای ریاست فدراسیون فوتبال در دوره بعدی اسم بنویسد.

ماجرا برای مدودف داستان، اما کاملا به‌گونه‌ای متفاوت پیش رفته است؛ اگر ابهامات مالی و مدیریتی در دوره فدراسیون کفاشیان زیاد بود، در مقایسه با دوره ریاست مهدی تاج، به نظر نمی‌رسد عدد چندان درشتی باشد! درواقع بیش از آنکه بحث ابهامات مالی در فدراسیون تحت نظر کفاشیان مطرح باشد، در دوره مهدی تاج مطرح است؛ اگر پسر علی کفاشیان برایش دردسر درست کرده بود، پسر مهدی تاج هم کم شایعه پشت‌سرش ندارد. چطور می‌شود با یکی مثل علی کفاشیان به‌خاطر حتی شایعات برخورد می‌شود و او مورد بازجویی قرار می‌گیرد، ولی یکی مثل مهدی تاج نه‌تن‌ها مورد مؤاخذه از سوی مسئولان امر قرار نمی‌گیرد، بلکه وقتی از او نقدی هم می‌شود، با تندی به رقیب می‌تازد و خودش را مبرا از هرگونه اشتباهی می‌داند. آیا همه این موارد به‌خاطر این شایعه نیست که مهدی تاج سپر قوی‌ای دارد که مانع از هرگونه ارائه توضیحی از سویش می‌شود؟ (ادعایی که در برنامه فوتبال برتر از سوی مجری برنامه مطرح شد و بسیاری به اشتباه سپر رسانه‌ای را عادل فردوسی‌پور قلمداد کردند) آیا حامیان مهدی تاج باعث شده‌اند تا او از افتضاح قرارداد ویلموتس به‌عنوان یک قرارداد بسیار خوب یاد کند و رقبا را به بی‌دانشی متهم؟ و سؤال مهم‌تر اینکه آیا اراده‌ای برای مؤاخذه از مردی که عجیب‌ترین قرارداد تاریخ فدراسیون فوتبال را با همراهی مشاوران و حامیانش نوشته، وجود دارد؟

پرطرفدارترین عناوین