خراسان نوشت: از روزی که در یکی از رشتههای پرطرفدار زیرمجموعه پزشکی در دانشگاه پذیرفته شدم کاملا خودم را گم کردم به طوری که نه تنها وضعیت ظاهری بلکه رفتارها و عقایدم نیز تغییر کرد. دیگر آن دختر سر به زیر و محجوبی نبودم که هیچ نامحرمی حتی یک تار مویم را ندیده بود، اما به دلیل یک حس خود بزرگ بینی، حسادت و غرور کاذب به جایی رسیدم که مردان هوسران...
زن ۲۸ ساله در حالی که توسط موتورسوار هوسران مورد آزار و اذیت و کتک کاری شدید قرار گرفته بود با اعلام شکایت از مزاحم خیابانی، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: چند سال قبل وقتی در یکی از رشتههای پزشکی وارد دانشگاه شدم احساس میکردم به همه آرزوهایم میرسم و از چنگ غول فقر و بدبختی و زندگی در حاشیه شهر رها میشوم.
آن قدر ذوق زده بودم که خودم را یک سر و گردن بالاتر از دیگران میپنداشتم. به طوری که گویی بعد سالها اسیری در قفس آزاد شدم. در دانشگاه با دختر و پسران دانشجویی آشنا شدم که خانواده هایشان از نظر فرهنگی و اقتصادی جایگاه بسیار بالایی داشتند، اما من از یک خانواده ضعیف و مستضعفی بودم که خیلی احساس حقارت میکردم وقتی همکلاسی هایم خودروهای مدل بالایشان را پارک میکردند و با لباسهای گران قیمت و مارک دار وارد دانشگاه میشدند حسادت سراسر وجودم را فرا میگرفت حس میکردم آرزوهایی که برای آن به دانشگاه رفته بودم در برابر ناز و نعمت و خوشبختی دیگر همکلاسی ام اصلا به چشم نمیآید.
غم بزرگی در دلم سنگینی میکرد که چرا من هم در یک خانواده پولدار متولد نشدم به همین دلیل همواره سعی کردم به تقلید از برخی همکلاسی هایم مانند آنها رفتار کنم دیگر چادرم را کنار گذاشتم و با پوشیدن مانتوهای تنگ و کوتاه و آرایشهای غلیظ راهی دانشگاه میشدم.
با یک غرور کاذب میخواستم تفاوتهای فرهنگی و اقتصادی با دیگر دانشجویان را از بین ببرم و مانند برخی از افرادی زندگی کنم که در خیلی از مسائل اعتقادی دچار ضعف شده بودند.
در این میان «یزدان» که جوانی تحصیل کرده و مذهبی بود به خواستگاری ام آمد. او از بستگان مادرم بود و در دبیرستان تدریس میکرد من هم که تک فرزند بودم در میان هلهله و شادی اطرافیانم در حالی به خانه بخت رفتم که همسرم مرا از صمیم قلب دوست داشت، اما اختلاف ما از آن جا شروع شد که روزی همسرم مرا با ظاهری نامناسب و بدون چادر در دانشگاه دید و از من خواست تا در بیرون از منزل چادر به سر کنم و آرایش هایم را مقابل چشمان نامحرم به نمایش نگذارم، ولی من که خودم را با برخی از همکلاسی هایم مقایسه میکردم توجهی به حرف هایش نداشتم و روز به روز لباس هایم تنگتر و کوتاهتر میشد احساس میکردم این گونه جذابتر و شیکتر هستم رفتارهای نامتعارف من به جایی رسید که ارتباطم با پسرهای همکلاسیام زیاد شده بود و حد و مرزی برای ارتباط با نامحرم قائل نبودم تا حدی که از اصرارهای همسرم برای پوشش مناسب نزد دوستانم خجالت میکشیدم و دوست نداشتم با او حتی بیرون بروم.
خلاصه این اختلافات به جایی رسید که به لجبازی با او پرداختم و بالاخره طلاق گرفتم تا راحتتر و آزادانه زندگی کنم. چند سال بعد و با پایان تحصیلاتم در یکی از مراکز درمانی مشهد در حالی مشغول کار شدم که همواره نگاههای هوس آلود برخی مردان چشم چران خیابانی آزارم میداد.
با وجود این پدر و مادرم درآمدی نداشتند و من مجبور بودم تا پاسی از شب اضافه کاری کنم تا هزینههای زندگی و اجاره منزل تامین شود. بالاخره ظاهر نامناسب که روزی ماجرای طلاق را رقم زد چند روز قبل جانم را نیز به خطر انداخت.
شب از نیمه گذشته بود که پیاده از محل کارم به طرف منزل حرکت کردم آرایش غلیظ و مانتوی کوتاهی که به تن داشتم موجب شد جوان موتورسواری برایم مزاحمت ایجاد کند با بی اعتنایی، قدم هایم را تندتر کردم، اما او با سماجت از موتورسیکلت پیاده شد و مرا مورد آزار قرار داد برای دفاع از خودم لگدی به او زدم و از ترس به داخل یک فروشگاه پناه بردم، اما آن جوان به دنبالم وارد مغازه شد و مرا به قصد کشت کتک زد در حالی که فروشنده نیز از ترس فقط نگاه میکرد و ...
شایان ذکر است به دستور سروان محمد ولیان (رئیس کلانتری پنجتن) این پرونده برای دستگیری موتورسوار مزاحم به دایره اطلاعات کلانتری سپرده شد.
باید از یکطرف با برخورد شدید با اینگونه مزاحمان / متجاوزین به حریم خصوصی جامعه را برای همه شهروندان امن کرد و از طرفی هم با برنامه های آموزشی به مردم / مردها که هیچ کسی حق ندارد به زنی , مردی , کودکی و ... بی احترامی کند .
اینگونه تجاوزات نشانه ضعف قانون است که متجاوزین را جری کرده است .
فردی که این زن را مورد حمله قرار داده است شک نکنید اگر دستش برسد زنی محجبه با چادر و روبنده را هم مورد تجاوز قرار خواهد داد.