پرونده قتل پسری جوان در حالی در دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی شد و متهم پای میز محاکمه رفت که هنوز جسد پیدا نشده و متهم مدعی است هیچ خبری از مقتول ندارد.
به گزارش شرق، متهم با شکایت پدر جوان گمشده بازداشت شد و بر اساس اسناد بهدستآمده پای میز محاکمه رفت. بر اساس محتویات پرونده هشت سال قبل مردی به مأموران پلیس خبر داد فرزندش گم شده است.
او گفت: پسرم سیاوش با دوستش به سفر رفته بود. حالا دوستش برگشته و سیاوش برنگشته است. او گفت: وقتی از حامد دوست سیاوش پرسیدم پسرم کجاست او گفت: خبر ندارد، اما آنها با هم بودند و من اطمینان دارم از موضوع مطلع است. وقتی حامد مورد بازجویی قرار گرفت ادعا کرد هیچ اطلاعی از سیاوش ندارد و آنها بعد از بازگشت از سفر از هم جدا شدند.
بررسیهای مأموران نشان داد حامد جوان سابقهداری است که دو بار به جرم سرقت منزل بازداشت شده است؛ بنابراین ظن مأموران نسبت به اینکه درگیری بین سیاوش و حامد اتفاق افتاده و منجر به مرگ سیاوش شده باشد، برانگیخته شد. هرچند حامد همچنان منکر قتل و حتی داشتن خبر از سرنوشت مقتول بود، اما با شکایت پدر سیاوش و سایر مدارک موجود در پرونده کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد.
متهم در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد پدر جوان گمشده درخواست قصاص کرد و گفت: مادر سیاوش فوت شده است و من تنها، ولی دم او هستم. هرچند خواهرانش، ولی دم نیستند، اما فشار روانی زیادی را تحمل کردهاند. من اطمینان دارم پسرم به دست حامد کشته شده است. من تا چند ساعت قبل از اینکه متوجه شوم پسرم گم شده است با او در ارتباط بودم و او به من گفت: همراه حامد است و بعد دیگر خبری از پسرم نشد. آنها با یک ماشین به شمال رفته بودند. حامد مدعی است از او خبری ندارد. پدر جوان گمشده گفت: در این سالها حامد با ما همکاری نکرد حداقل جسد سیاوش را پیدا کنیم. اگر او همکاری میکرد شاید من میتوانستم دخترانم را راضی و آرام کنم تا کمی داغ آنها سرد شود و سپس نسبت به حامد اعلام رضایت میکردم. اینکه جسد فرزندم را داشته باشم، حق من است. حامد حتی جسد فرزندم را از من دریغ کرد. بههمین خاطر من درخواست قصاص دارم.
وقتی نوبت به حامد رسید، او اتهام را رد کرد وگفت: درست است که من سابقهدار هستم و قبول دارم سرقت هم کردهام، اما من هیچ نقشی در مفقودشدن سیاوش نداشتم؛ من آدمکش نیستم.
متهم گفت: سیاوش ماشینی را سرقت کرده بود. او به من پیشنهاد داد با هم به شمال برویم و چندروزی خوش باشیم، من هم قبول کردم. در این مدت هیچ مشکلی با هم نداشتیم؛ بعد با هم به تهران برگشتیم. او ماشین را دست من سپرد و رفت. گفت: نمیداند با این ماشین چه کند. متهم گفت: من و سیاوش در کمپ ترک اعتیاد با هم آشنا شدیم. من اعتیاد داشتم و مدتی بود بستری بودم که سیاوش را هم به آنجا آوردند و دوستی ما از آنجا شکل گرفت و با هم رفتوآمد داشتیم.
او در پاسخ به این سؤال که چرا سیاوش فقط به او پیشنهاد داد به شمال بروند و به دوستان دیگرش حرفی نزد، گفت: سیاوش خیلی به من اعتماد داشت میگفت: دختری را در شمال میشناسد که یک سماور عتیقه دارد و میخواست آن دختر را ببیند و سماور را از او بگیرد. من هم قبول کردم همراهش بروم. آن روز نتوانست با دختر جوان صحبت کند، چون دختر اصلا به او توجهی نکرد و جواب تماسش را نداد. سیاوش با پدرش تماس گرفت و گفت: چندروزی در شمال هستیم؛ او میخواست خانوادهاش نگران نشوند.
متهم در پاسخ به این سؤال که چرا گوشی همراه سیاوش دست اوست، گفت: روز حادثه شارژ تلفن همراه سیاوش تمام شد؛ او سیمکارتش را درآورد و در گوشی من انداخت و گوشی خودش را به من داد. بعد هم از هم جدا شدیم و دیگر از او خبر ندارم. وقتی قاضی از متهم پرسید به کدام شهر شمالی رفته بودید، گفت: من آن روز مواد مصرف کرده بودم؛ حال خوبی نداشتم نمیدانستم کجا هستیم. حالا هم نمیدانم کجا رفته بودیم و یادم نمیآید؛ فقط میدانم لب ساحل بودیم و چندساعتی آنجا صحبت کردیم و منتظر دختر جوان شدیم. بعد به تهران برگشتیم.
بعد از گفتههای متهم و دفاعیات وکیل مدافع او متهم یک بار دیگر در جایگاه حاضر شد. او اتهام قتل را یک بار دیگر رد کرد و گفت: حتی باور ندارد سیاوش مرده باشد و دلیلی بر مرگ او وجود ندارد، چون جسدی هم نیست.
در نهایت هیئت قضات شعبه ۱۱ دادگاه کیفری استان تهران برای صدور رأی وارد شور شدند.