
او تیمی ندارد و اینروزها بیشتر وقتش را به خودش و احتمالا دلمشغولی تجاریاش اختصاص میدهد. دایی خودش هم داستان راست و دروغ «دستور از بالا» را نمیداند؛ دایی در صحبتهایی با فرهیختگان میگوید: «چنین مسائلی بعید نیست و شاید هم این مسائل خیلی محتمل باشد. اما من مگر وابسته به فوتبال هستم که بخواهم ناراحت شوم؟ من همیشه حرف حق را میزنم و تا آخرش هم پای حرفم هستم». او درباره حرفحقزدن بیراه نمیگوید؛ دایی با وجود تیمنداشتن، هنوز «جای» مشخصی در دل مردم دارد. در بلایای طبیعی همیشه کنار مردم بوده؛ سیل گلستان یکی از دهها نمونه آن است. اوجش را میشود در ماجرای زلزله کرمانشاه دید که با وجود همه سنگاندازیها، تا آخر پای وعدهاش به زلزلهزدهها ماند و برایشان شهرکی را که وعده داده بود، ساخت.
اینروزها میتواند در کلاسهای پیشرفته مربیگری حاضر شود و فارغ از شایعههایی که درباره ممنوعالکاریاش به گوش میرسد، تبدیل به شاگرد «ردیفآخرنشینی» شود که استاد را «سیبل» میکند و دل همشاگردیها را شاد. میتواند سری هم به زمینهای گلف «انقلاب» بزند و اجازه دهد تصاویرش در حالتی که لبخند پهنی بر صورت دارد، در فضای مجازی منتشر شود. اینروزها فقط باید «علی دایی» باشی تا به رقابتهای گلف کاتالونیا دعوت شوی و کنار پپ گواردیولا رقابت کنی؛ بازهم فقط باید «علی دایی» باشی که رقابت جذاب گلف با گواردیولا با آن همه «فوکوس» رسانهای را بیخیال شوی و به دلیل یکسری کارهای شخصی، قید سفر به کاتالونیا را بزنی.
اینروزها دایی میتواند همهجا باشد؛ ولی تنها جایی که میخواهد باشد، نیست؛ زمین فوتبال. او بعد از قطع همکاری و اخراج از باشگاه سایپا، خارج از گود مانده و فعلا هیچ باشگاهی تصمیم نگرفته هدایت تیمش را به این سرمربی بسپارد. عدهای نتیجهنگرفتنهایش در لیگ را بهانه کرده و میگویند او «مشتری» ندارد، ولی عدهای دیگر میگویند از «بالا» فرمان رسیده که علی دایی امسال در ایران سرمربی نباشد. این شایعه هم دلیل دارد؛ دایی بعد از برکناری از سایپا، کنفرانسی خبری ترتیب داد و مدیرعامل این باشگاه را زیر سؤال برد. او گفت: شخص مدیرعامل قبلا سِمت دیگری داشته، با اسمی دیگر و حالا با یک نام دیگر وارد عرصه فوتبال شده است. عدهای هم این موضوع را «دست» گرفتهاند که دایی عامدانه هویت یکی از چهرههایی را که نباید، «فاش» کرده و به همین خاطر است که از «بالا» گفتهاند دایی نباشد.
اما صحبتهایش در روزهای نزدیک به اخراج، فقط مربوط به همان نکته نبود؛ او با قرارگرفتن در تیم مردم، از «سایپا» نیز انتقاد کرد که چطور یکدفعه پراید هشتمیلیونی، ۵۰ میلیون تومان و تیبای ۱۶میلیونی، ۷۵ میلیون تومان شده است. حرفهایش در کنفرانس خبری بعد از اخراجش را دوباره تکرار کرد و گفت: «باکی از کسی ندارد». اما مخالفانش دستبهکار شدند و خیلی سریع شمشیر را برایش از رو بستند. مخالفانش از جنسی مشخص بودند؛ افرادی در صداوسیما با جبههگیری بسیار مشخص. «بیستوسی» برنامهای علیه او ساخت به این امید که دایی را «منفور» جلوه دهد؛ از او چهره فردی بازنده ساخت که اهل دعوا و بزنبزن است و فقط به فکر منافع خودش. دست «۲۰:۳۰» در خدشه واردکردن به شخصیت دایی خیلی کوتاه بود؛ انتقادها از این برنامه «سفارشی» بهسرعت زیاد و زیادتر شد تا در نهایت کار به «تذکر» برای مسببان ساخت این برنامه کشیده شود. اما «تذکر» انتهای ماجرا بود؛ چون هرگز اتفاقی بالاتر از آن رخ نداد و کسی توبیخ و اخراج نشد. عوامل «۲۰:۳۰» که علیه دایی بودند، به کار ادامه دادند؛ ولی علی دایی فعلا از کار ایستاده است.
او تیمی ندارد و اینروزها بیشتر وقتش را به خودش و احتمالا دلمشغولی تجاریاش اختصاص میدهد. دایی خودش هم داستان راست و دروغ «دستور از بالا» را نمیداند؛ دایی در صحبتهایی با فرهیختگان میگوید: «چنین مسائلی بعید نیست و شاید هم این مسائل خیلی محتمل باشد. اما من مگر وابسته به فوتبال هستم که بخواهم ناراحت شوم؟ من همیشه حرف حق را میزنم و تا آخرش هم پای حرفم هستم». او درباره حرفحقزدن بیراه نمیگوید؛ دایی با وجود تیمنداشتن، هنوز «جای» مشخصی در دل مردم دارد. در بلایای طبیعی همیشه کنار مردم بوده؛ سیل گلستان یکی از دهها نمونه آن است. اوجش را میشود در ماجرای زلزله کرمانشاه دید که با وجود همه سنگاندازیها، تا آخر پای وعدهاش به زلزلهزدهها ماند و برایشان شهرکی را که وعده داده بود، ساخت.
او از گفتن این جمله که در حادثه «گویا باز هم جای وظیفه مسئولان و مردم عادی در اینجور مواقع عوض شده است!»، ابایی ندارد. یار و یارکشی نکرده و با وجود این، سالهای زیادی است که در سطح اول فوتبال ایران دوام آورده است. دایی میگوید شاید شایعه حذفش از فوتبال حقیقت داشته باشد؛ «بههرحال این خبر که عنوان شده، شایعهای است که شاید حقیقت داشته باشد. پیشبینی میکردم این اتفاق رخ بدهد. بحث مصاحبه اخیرم نیست؛ خیلی وقت است که همه هموغم خود را گذاشتهاند تا امثال من را بین مردم بد و خراب کنند که البته خدا را شکر عزت و ذلت را خدا میدهد و به هدفشان نمیرسند».
دایی و «بالا»
شایعه ممنوعالکاری دایی از «بالا»، در شرایطی مطرح شده که دایی خودش محبوبیت زیادی بین همان «بالاییها» دارد. او بارها توانسته به واسطه افتخارآفرینیهایش در زمین فوتبال، دل خیلیها را به دست بیاورد. بین همان خیلیها، بسیاری حالا در جمع همان «بالاییها» حضور دارند که بهطور قطع پشت او در روزهای سخت ایستادهاند. دایی اگرچه تمایلی ندارد خودش را به کسی بچسباند، بههرحال آنجایی که باید از حمایت آنها استفاده کرده است. او بدون اینکه دستش به جایی بند باشد، نمیتوانست داستان کارتهای مورددار معافیت از خدمت را برملا کند؛ یا نمیتوانست بیپروا از فسادهای مختلف خارج از حوزه فوتبال صحبت کند.
البته از این مورد هم نمیشود به این سادگی گذشت که عدهای از محبوبیت دایی شاکی هستند و شاید پسِ ذهنشان این محبوبیت و مقبولیت را خطرناک تصور کنند. خود دایی نیز به این مورد اشاره میکند. او میگوید: «نظر من این است که آنها از اینکه مردم به امثال من اعتماد کردهاند، ناراحت هستند. من از این مسئله بههیچوجه ناراحت نیستم که بخواهم جایی بروم و پاسخگو باشم. ما از اول هم پاسخگو بودهایم». محبوبیت دایی فقط به دلیل «آقای گل جهان» بودنش نیست؛ بلکه شخصیت دایی است که او را بین غیرفوتبالیها محبوب کرده است؛ چه کسی است که نداند سیاستمداران و کاندیداهای ریاستجمهوری و مجلس از خدایشان است عکسی با دایی داشته باشند تا به موقع در کارزار انتخاباتی از آن استفاده کنند؟ چطور میشود دایی با این برشِ سیاسی، حتی اگر اینکه خودش بگوید به واسطه وصیتنامه پدر از سیاست گریزان است، بین آن «بالاییها» بدون حامی باشد و با یک دستور از بالا از عشق دیرینهاش جدا شود؟ او مردی نیست که در فوتبال ایران به این سادگیها تسلیم شود؛ «من، علی دایی، گردنم جلوی مردم و فوتبالیهای کاردرست از مو باریکتر است. اما شک نکنید جلوی گردنکلفتها میایستم و کوتاه هم نمیآیم».