او تیمی ندارد و اینروزها بیشتر وقتش را به خودش و احتمالا دلمشغولی تجاریاش اختصاص میدهد. دایی خودش هم داستان راست و دروغ «دستور از بالا» را نمیداند؛ دایی در صحبتهایی با فرهیختگان میگوید: «چنین مسائلی بعید نیست و شاید هم این مسائل خیلی محتمل باشد. اما من مگر وابسته به فوتبال هستم که بخواهم ناراحت شوم؟ من همیشه حرف حق را میزنم و تا آخرش هم پای حرفم هستم». او درباره حرفحقزدن بیراه نمیگوید؛ دایی با وجود تیمنداشتن، هنوز «جای» مشخصی در دل مردم دارد. در بلایای طبیعی همیشه کنار مردم بوده؛ سیل گلستان یکی از دهها نمونه آن است. اوجش را میشود در ماجرای زلزله کرمانشاه دید که با وجود همه سنگاندازیها، تا آخر پای وعدهاش به زلزلهزدهها ماند و برایشان شهرکی را که وعده داده بود، ساخت.