bato-adv
کد خبر: ۳۹۹۳۳

سرزمین احمدی نژادی ها کجاست؟

تاریخ انتشار: ۱۵:۴۴ - ۰۷ بهمن ۱۳۸۸


خبرگزاری برنا در مطلبی به نقل از یک وبلاگ شخصی با عنوان "سزمین احمدی نژادی ها" نوشت:

براي سفري كه ان شاء الله بعدها درموردش خواهم نوشت، 5 هزار كيلومتر را دراستان كرمان پيموديم. بخشي ازمشاهدات اين سفر را برايتان مي نويسم.

استان كرمان را مي توان به دو بخش مجزا از نظر توسعه يافتگي تقسيم كرد:

شمالي : شامل شهرهاي كرمان، رفسنجان، سيرجان و ارگ جديد بم و... كه به نسبت جنوب استان بسيار پيشرفته، با سرمايه گذاري خوب و حتي دربسياري جاها مرفه است. اين بخش بيشتر دردوره حكومت كارگزاران سازندگي دردو دولت سازندگي و اصلاحات به شكل امروزين درآمده است. شهركهاي صنعتي متعدد، مكانهاي تفريحي و توريستي مثل ارگ جديد، هفت باغ، موزه رياست جمهوري و . ..

جنوبي : را كه يكي ازدوستان جيرفتي آنرا آفريقاي ايران ناميده بود، منطقه ايست مركب از جيرفت، كهنوج، رودبار، منوجان، قلعه گنج و... تا پيش ازدولت نهم اين نيمه از استان و خصوصاً روستاهاي آن درفقري مطلق، عجيب و باورنكردني نگه داشته شده بود.

چيرفت : سفرما از اين شهر پر استعداد شروع شد. قطب كشاورزي و باغداري ايران و منطقه اي چهار فصل كه هرمحصولي را درهمه فصول مي توان درآن يافت. اما روستاهاي كپري[1] همين شهرستان، هنوز حتي دركنار جاده هاي اصلي قابل مشاهده است. در يكي از روستاهاي كنارجاده پياده مي شويم. كنار كپرها، خانه هايي دو اتاقه و كوچك با آشپزخانه اي دركنار اتاق جلويي، البته با نماي سنگ بسيار زيبا و كاملاً عايق بندي شده و با پنجره هاي دو جداره درحال ساخت است. وارد يكي ازخانه هامي شويم. آشپزخانه و حتي كليد و پريزها و پنجره ها هنوز نصب نشده است. اينجا به دولت معترضيم كه چرا خانه ها را زودتر تكميل نمي كند. اما جوابمان 200 كيلومتر آنطرفتر است.

زهكلوت : بين راه جيرفت تا زهكلوت تقريباً در همه روستاهاي كنار جاده آثار ساخت وساز مسكن روستايي به چشم مي خورد. جز اين، ساخت مسجد و مدرسه و برق و آب رساني نيز درهمه روستاها ديده مي شود. زهكلوت ازتوابع شهرستان رودبار است. از رودبار به سرعت عبورمي كنيم. زهكلوت كه فقيرترين روستاهاي استان كرمان را درحاشيه خود دارد، از شهر فقط رديفي مغازه و خانه قديمي كنار جاده را درخود جاداده است. يعني روستاهاي شمال استان كرمان بسيار پيشرفته تر و آبادتر از شهرهاي جنوبي آن هستند. ازكنار پاسگاه وارد راهي خاكي مي شويم. اينجا روستاهاي منطقه چهارچاهي است. 

روستاهايي كه هرچه ” اينجا هم صددرصد به احمدي نژاد رأي داده اند. نه به دليل خدمات دولت كه اينجا هنوز هيچ كاري به جز بيمه درماني انجام نشده است. مردم با اميد خدمت رساني به احمدي نژاد رأي داده اند. “جلوتر مي رويم، مندرس تر و خرابه ترند. اينجا هم مسكن روستايي درحال ساخت است. اما پيشرفت فيزيكي و شكل و شمايل اين خانه ها به دليل شدت فقر اين منطقه قابل توجه نيست. اينجا ديگر خبري از نماهاي سنگ كاري شده نيست. 

مشخص است كه همت مسؤولان منطقه درقدم اول، رهايي مردم ازفلاكت كپرنشيني است. مردم روستاهاي اين منطقه چند نقطه اشتراك دارند. اول اينكه عاشق احمدي نژادند. آنقدرعاشق كه درگستره اي بيش از100 روستا، رأي احمدي نژاد صد درصد بوده است و حتي يك رأي به آقايان پر ادعاي ديگر داده نشده است. حتي بيشتر مردم اسم ديگر كانديداها را نيز بلد نيستند. از مردي داخل يكي ازكپرها مي پرسم اسم رؤساي جمهور قبلي را مي داني؟ مي گويد : سيد احمد حاتمي و يك نفر به نام خاشم! و بلافاصله مي گويد: من نام كساني را كه به ما خدمت نكرده اند، درست به خاطر نمي آورم. حدود 15 كيلومتر از جاده دور شده ايم. جواني موتور سوار ما را به سمت دو روستاي دور افتاده مي برد. اينجا به جز موتور و ماشينهاي شاسي بلند وسيله ديگري قادر به رفتن نيست. چون راهي وجود ندارد. موتور سوار ما را از بين درختچه هاي بياباني و چاله هاي و گودالها به روستا مي رساند. اينجا هم صددرصد به احمدي نژاد رأي داده اند. نه به دليل خدمات دولت كه اينجا هنوز هيچ كاري به جز بيمه درماني انجام نشده است. مردم با اميد خدمت رساني به احمدي نژاد رأي داده اند.

روز ديگر به زهكلوت بازمي گرديم و جاده روستايي ديگري را كه به تازگي بصورت خاكي احداث شده درپيش مي گيريم. جاده نمداد. به روستايي بنام دَرَس مي رسيم. اينجا به جز يك مدرسه هنوز هيچ خانه اي ساخته نشده است. البته مردم همه مناطقي كه حتي خانه اي براي آنها ساخته نشده، بيمه اند و براي طرح مسكن ثبت نام شده و در نوبت قرار گرفته اند. دراين روستا وارد كپري مي شويم كه صاحبش 14 بچه از تنها همسرش دارد. دراين كپر يخچال و تلويزيوني قرار دارد كه لحظه اي بعد مي فهميم يخچال متعلق به معلم مدرسه است و زن مسؤول آشپزي براي او. درحين صحبتها موشي ازكنار ديوار كپر رد مي شود.

به روستاي ديگري مي رويم. قصد وارد شدن به يكي ديگر از كپرها را داريم. كودكي مندرس با لباسهاي پاره و پابرهنه، حصير جلوي در را بالا مي زند. روي دو زانو خم مي شوم. درحال وارد شدن به كپر هستم كه ازصحنه ديوار روبرويي خشك مي شوم. زانوهايم شل مي شود. عكسي از رهبر انقلاب دركنار عكسي از امام روي ديوار كپر نصب شده است.

[1] - كپرخانه اي روستايي است كه از وصل كردن الياف خرما بهم ساخته مي شود. درتابستان بسيارگرم و درزمستان بسيارسرد است و امكان آتش سوزيش بسيار بالاست. اين نوع خانه درقرنهاي متمادي ازطرف روستاييان بدوي استفاده مي شده و يكي ازمهترين تلاشهاي دولت احمدي نژاد در استان كرمان برچيدن هميشگي اين آلونكها است.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین