
این درست است که افکار عمومی باید توجیه شوند، اما باید دید این تکلیف ملی قانونا از آن کیست. وظیفه ذاتی دیپلماسی خارجی انجام کار غیر آشکار را ایجاب میکند؛ و در کشورهایی که به بلوغ سیاسی رسیده اند وزیر خارجه و دیپلماتهای ارشد او جز در موارد بسیار نادر، از النظار رسانهها به دورند و در صحنه داخلی یا اظهار نظر نمیکنند یا نهایتا این مهم را به سخنگوی وزارت خارجه محول مینمایند. ما در شرایط موجود و حساس باید تقسیم کار کنیم که در انجام این مهم هماهنگی با دیگر دستگاههای مسئول و عدم تداخل وظایف از ضروریات خواهد بود.
شهیدی مودب در روزنامه اطلاعات نوشت: این نوشته به بهانه گفتگوی تلویزیونی یکی از معاونان وزارت خارجه ما تحریر میشود و نیز گریزی است به اوضاع منطقه. نخست این که این مقام محترم واقعیتهایی را ایراد کرده اند که به جای بیان تلویزیونی میتوانست در گفتگوهای دیپلماتیک با طرفهای اروپایی یا سازمان ملل در میان گذاشته شود. دوم این که پرداختن به آنها هم در حوزه وزارت کشور است و هم برای رابطه با همسایه شرقی ما ابهام میآفریند. از سوی دیگر سخنان ایشان دال بر آمادگی مرحلهای برای خروج از برجام، عملا ناهمخوان با اعلام موضع از سوی رئیس جمهور محترم میباشد که گفته اند ما در برجام میمانیم.
نکته دیگر مربوط به یک واقعیت جهانی است که ایاات متحده ترامپی، عملا حالت کفار قبل از اسلام را پیدا کرده است که بتهای خرمایی خود را در موقع گرسنگی تناول میکردند. برای آقای ترامپ سازمان ملل در صورتی وجود خارجی دارد که در راستای خواستههای او عمل کند. در مواجهه با چنین رئیس جمهوری که روابط و نظام بین الملل بعد از فردای جنگ دوم را به سخره میگیرد، باید دست به ابتکارات دیپلماتیک تازه و بدیعی بزنیم که هر روز خود را در حلقه تنگ تنیده شده از بی تعهدی سردمداران آمریکا، در فشار بیشتری قرار ندهیم.
سفیر جدید ما در سازمان ملل گفته اند که پنجره دیپلماسی بسته نشده. یکی از مشکلات در دیپلماسی ما طی سالهای گذشته این بوده است که وقتی با یک مشکل در رابطه خارجی خود برخورد میکنیم، نمیتوانیم آن را بعدی چند جانبه بدهیم. به دیگر سخن تنگاتنگی روابط در جهان کنونی به گونهای است که پدیده علمی فلسفی لرزش بالهای پروانه، در آن کاملا مصداق دارد. برای مثال اگر اتفاقی برای ایران رخ دهد، نه احتملا بلکه قطعا دیگر همسایگان از آثار مخرب آن در امان نخواهند ماند و این وظیفه دیلماسی خارجی ماست که باید به دور از جو زدگی و اسیر شدن در فضاسازیهای داخله با تدبیر و در جلسات خصوصی، به تبیین آن بپردازد. متأسفانه ما ناظر اموری هستیم که میزان بزرگی از توان دست اندر کاران دیپلماسی ما در داخل خرج میشود.
این درست است که افکار عمومی باید توجیه شوند، اما باید دید این تکلیف ملی قانونا از آن کیست. وظیفه ذاتی دیپلماسی خارجی انجام کار غیر آشکار را ایجاب میکند؛ و در کشورهایی که به بلوغ سیاسی رسیده اند وزیر خارجه و دیپلماتهای ارشد او جز در موارد بسیار نادر، از النظار رسانهها به دورند و در صحنه داخلی یا اظهار نظر نمیکنند یا نهایتا این مهم را به سخنگوی وزارت خارجه محول مینمایند. ما در شرایط موجود و حساس باید تقسیم کار کنیم که در انجام این مهم هماهنگی با دیگر دستگاههای مسئول و عدم تداخل وظایف از ضروریات خواهد بود.
در خصوص تصمیم سنجیده رئیس جمهور و بیانیه به موقع شورای عالی امنیت ملی نیز ذکر چند نکته لازم میآید. نخست این که آنچه از روز چهارشنبه گذشته انجام میگیرد باید در هم آهنگی با محدوده مقررات آژانس بین المللی انرژی اتمی باشد، زیرا ممکن است با یک بازی سیاسی، آژانس را مجبور به صدور گزارشی کنند که بگوید ایران با آن همکاری نکرده که این ابتدای در گیری احتمالی با سازمان ملل خواهد بود. دوم اینکه اگر اتحادیه اروپا که ضرب الاجل ما را روز پنج شنبه رد کرده در تصمیم خود پافشاری کند آیا ما سناریوی جدیدی داریم یا واقعا یک جانبه دست به اقدامی میزنیم که در راستای خواسته ترامپ که خروج از برجام میباشد قدم برمی داریم؟
نکته سوم این است که آیا ما به توانایی اروپا واقفیم یا از آن تکلیف ما لایطاق میطلبیم. واقعیت این است که امروز اروپا در موضع ضعیفی قرار دارد، زیرا نه فرانسه نه انگلیس نه آلمان و نه مجموعه آنها نمیتوانند با خواستههای آمریکا مخالفت کنند. چون در روابط قدرت کنونی جهان، اروپا هم مواجه با گسترش نفوذ روز افزون چین است هم به روسیه اطمینان ندارد هم نگران قدرت گرفتن جریان ملی گرایی افراطی در اتحادیه اروپاست که ممکن است منجر به ظهور یک فاشیسم جدید گردد. در چنین وضعی، نزدیکی تاریخی و فرهنگی آنها با آمریکا ایجاب میکند که تا اطاع ثانوی اروپاییها با وجود وزن بالای اقتصاد جمعی شان، نتوانند در مقابل امریکا قد علم کنند؛ لذا اصرار بیش از حد و توقع ما از اروپا نمیتواند در بحران کنونی ایجاد شده توسط امریکا راه بجایی ببرد.
این سخن لزوما تن دادن به مذاکره بی قید و شرط با امریکا نیست ضمن این که ترامپ اساسا با میراث سیاسی اوباما مخالف است و علاقمند است بگوید که خود او رابطه با ایران را تنظیم کرده است به همان طریقی که بعد از یک حرکت نمایشی با کره شمالی کار را در نیمه راه رها کرد. قراین نشان میدهد که با توجه به دست آوردهای سیاسی و به خصوص اقتصادی ترامپ در داخل امریکا و ضعیف بودن نامزدهای مطرح دموکرات در مقابل او پیروزی وی در انتخابات آینده امریکا دور از انتظار نباشد لذا شرط بندی روی دموکراتها نمیتواند یک مبنای استراتژیک برای دیپلماسی ما داشته باشد. از سوی دیگر ترکیب کنونی دو مجلس قانون گذاری آمریکا به گونهای است که با یک رئیس جمهور دموکرات هم چشم انداز بهبود روابط با ما روشن نخواهد بود.
سخن مهم دیگر معامله قرن در مسئله فلسطین است که در حال حاضر ایران اسلامی شاید تنها کشور مخالف آن باشد. با توجه به طرح ملک عبداله و پی گیری آن توسط حکومت کنونی عربستان که هم قول تامین هزینه مادی را داده است و در صورت تحقق این طرح کشورهای اسلامی را ملزم به شناسایی اسراییل خواهد کرد، شاید علت غایی فشارهای امریکا بر ایران این باشد که بخواهند جمهوری اسامی ایران را در این خصوص منفعل نمایند. به بیان دیگر در شرایط کنونی، ایران باید در این خصوص دست به یک ابتکار دیپلماتیک جدید بزند که برگهای برنده او از حیز انتفاع خارج نشده و بی مصرف نگردد.
این روزها به خصوص با وارد شدن ناو هواپیمابر جدید آمریکا در منطقه بحث از جنگ تازه ما با آمریکا به میان میآید. به گمان نگارنده پرسش اصلی که باید مطرح گردد این است که اگر جنگ شود چه چیزی به دست میآوریم و اگر درگیری رخ ندهد چه چیزی را از دست خواهیم داد. خوشبختانه نیروهای مسلح ما آبدیده شده اند و بیمی از جنگ ندارند. این نکته هم یک بیان تحلیلی است که ترامپ تاجر در پی جنگ با ایران نمیباشد، زیرا این نکته واقعیت دارد که آمریکاییها اکنون با یک ایران قدرتمند طرفند و در پی تضعیف توان دفاعی آن میباشند و در صورتی که امر بر جنگ شود آنان هزینه هایش را بر دولتهای منطقه تحمیل میکنند.
همچنان که در گذشته هم ماشین جنگی دولت بعثی عراق را با دلارهای شیوخ نفتی به تهاجم واداشتند و هم مخارج جنگ کویت را از دولت آن کشور اخذ نمودند. مسلما هر چه را ما در جنگ با آمریکا به دست آوریم در مقابل آنچه با درگیر نشدن در جنگی جدید به دست خواهیم آورد ناچیز خواهد بود و مسئولان ما نیز بارها گفته اند که ما هیچ گاه شروع کننده جنگ نبوده ایم و نخواهیم بود. ضمن اینکه تجربه تلفات و خسارتهای سنگین هشت سال دفاع مقدس نشان داده است که ما ضمن حفظ اقتدارمان و توکل به خدای متعال باید تا حد امکان از درگیر شدن در جنگی جدید پرهیز کنیم مگر آن که دشمن بخواهد خواستههای نا مشروع خود را به ما تحمیل کرده و عزت دینی و ملی را هدف قرار دهد که در آن صورت با صف نیرومند دفاعی ما مواجه خواهد شد و نیروهای مسلح ما با هدایت فرماندهی کل قوا به مقابله توانمندانه بر خواهند خواست.
اما در این خصوص هم تبیین شرایط جنگ احتمالی ضرورت دارد. هم گامی و هم صدایی آشکار بعضی از شیوخ نفتی منطقه با امریکا این پرسش را مطرح میکند که در درگیری احتمالی آینده، سناریوی عملیاتی چگونه باید تعریف شود و شعاع عمل در یک درگیری احتمالی با شیوخ نفتی منطقه و نیروهای تجاوزگر آمریکا در چه محدودهای خواهد بود. صبر ایران اسلامی، رعایت اخوت اسلامی و تبلیغ و تشیید زندگی مسالمت آمیز، امری متقابل در روابط با همسایگان است به شرطی که همگامی با دشمن وجود نداشته باشد. بی گمان آنان که در قصرهای شیشهای به توطئه دست مییازند نمیتوانند از ترکش بازتاب عملشان در یک جنگ افروزی احتمالی در امان باشند. این نکته مهمی است که باید از مجرای دیپلماتیک برای کسانی که طبل حمله به ایران را میکوبند تبیین گردد و عوارض آن بر شمرده شود.