
تا چند روز پيش كشور يمن براي اكثر آمريكاييها شناخته شده نبود، اما به فاصله پس از دستگيري يك شهروند نيجريهاي كه در صدد منفجر ساختن يك هواپيماي آمريكايي بر فراز شهر ديترويت بود، يمن در الويت اول برنامههاي باراك اوباما قرار گرفت.
روزنامهي القدس العربي با ارائهي گزارشي تحليلي به قلم عبدالباري عطوان مينويسد: ژنرال ديويد پترائوس رئيس فرماندهي مركزي آمريكا اخيرا به صنعا رفت و در ديداري با علي عبدالله صالح رييس جمهور اين كشور، نامهي باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا را به وي ابلاغ كرد و همزمان با آن زمينه براي برگزاري يك كنفرانس ضدتروريست درباره يمن كه در اواخر ماه جاري برگزار خواهد شد، فراهم شد.
عطوان ميافزايد: اين تغييرات گسترده در موضعگيري بسياري از كشورهاي غربي و حتي كشورهاي عربي، اين سوال مهم را مطرح ميسازد كه چرا يمن در زماني كه در سراشيبي بحران غرق ميشد و هيچ اهتمامي از سوي كشورهاي غربي و عربي نسبت به اين كشور صورت نميگرفت، هم اكنون در راس برنامههاي كاري اين كشورها قرار گرفته است. جواب ساده است چون منافع استراتژيك آمريكا بار ديگر به خطر افتاده است.
در ادامه آمده است: اخيرا و در آستانهي سال نو ميلادي، يك شهروند نيجريهاي به نام عمر فاروق عبدالمطلب پس از آنكه ديدارهايي با رهبران القاعده در يمن انجام داده بود، در صدد آن برآمد كه عمليات انتحاري در يك هواپيماي آمريكايي انجام دهد، اما اين عمليات انتحاري كشف و ضبط شد و همين عامل منجر به آن شد كه دولت آمريكا متوجه فاجعه و تهديدي كه با آن مواجه است شود.
اوضاع يمن و موقعيت فعلي اين كشور
عطوان در ادامه اين مطلب به تشريح اوضاع يمن پرداخته و نوشته است: يمن از چهار سال پيش وارد يك جنگ داخلي شد؛ جنگي كه به دليل شرايط موجود در اين كشور به سرعت گسترش يافت. اين كشور به دليل شرايط طبيعي و جغرافيايي پيش از اين نيز ميتوانست منطقهي مناسبي براي رشد القاعده و تبديل به يك پايگاه اساسي ضد منافع غربي و در راس آن آمريكا باشد و حملات انجام شده در سالهاي 1992 و 2000 اين واقعيت را اثبات ميكند. در دسامبر 1992 يك گردان از سربازان آمريكايي كه در صدد عبور از يمن به سوي سومالي بودند و در هتلي در عدن ساكن بودند، از سوي القاعده هدف قرار گرفتند و در سال 2000 نيز اين حادثه بار ديگر تكرار شد و اين بار يك ناوشكن آمريكايي به نام "يواس.اس. كول" در بندر عدن هدف قرار گرفت و 17 تن از سربازان آمريكايي در اين حمله جان خود را از دست دادند. همچنين القاعده يك نفتكش فرانسوي را كه از عدن به سوي كانال سوئز ميرفت هدف قرار داد.
اين نويسنده ميافزايد: شبكهي القاعده پيش از اين نيز از موقعيت طبيعي و جغرافيايي يمن چشم پوشي نكرده بود و همان زمان كه در افغانستان و پاكستان فعال بود، در صدد گسترش فعاليتهاي قوي در يمن نيز بوده است و اين كشور را جايگزين مناسبي پس از افغانستان در نظر داشته است.
در ادامه اين گزارش تحليلي آمده است: و اما چرا آمريكا و كشورهاي عربي با وجود اطلاع از بحرانهاي داخلي يمن، در گذشته براي كمك به اين كشور دستي دراز نكردند و هم اكنون براي ارائهي كمك مالي و نظامي به اين كشور از يكديگر سبقت ميجويند. همهي ما ميدانيم كه جنگ داخلي يمن با حوثيها در اين كشور تا چندي پيش نگراني اصلي آمريكا نبود و تا پيش از اين نيز واشنگتن يك سوم كمكهاي مالي كه هم اكنون به صنعا ميكند را به دولت يمن نداده بود، چرا كه جنگ با حوثيها در يمن در ميان مرزهاي منطقه محصور بود و قربانيان اصلي اين جنگ نيز جز اعراب و مسلمانان نبودند. از همه ذلت بارتر آن است كه كشورهاي عربي نيز تا چندي پيش به رغم تمام درخواستها براي ارائهي كمكهاي مالي به وضع نامساعد اقتصادي يمن، هيچ اقدامي براي كمك به اين كشور انجام نداده بودند، اما هم اكنون در تغييري شگفت انگيز نه تنها كمكهاي مالي از سوي كشورهاي عربي و در راس آنها عربستان به سوي يمن سرازير شده، بلكه اين كشورها كه تا چندي پيش موضعگيري خنثي در مقابل تحولات داخلي اين كشور اتخاذ ميكردند، هم اكنون خواستار نقش كليدي در حل بحرانهاي اقتصادي و سياسي يمن هستند. اين كشورها كه تا چندي پيش ترجيح ميدادند صدها دلار خود را در كشورهاي غربي سرمايه گذاري كنند و قدمي براي سرمايه گذاري اقتصادي در يمن برندارند، امروز اين دلارها را جهت كمك به دولت يمن به سوي اين كشور سرازير كردهاند.
عطوان مينويسد: دلايل اين تغيير شگفت انگيز در موضع گيري اعراب نسبت به بحرانهاي سياسي اقتصادي يمن كاملا مشخص است. بله آمريكا. اگر فرمان صريح و مستقيم دولت آمريكا به كشورهاي عربي نبود، اين تغيير سريع در موضعگيري اعراب شكل نميگرفت. دولت آمريكا اخيرا به اين حقيقت رسيد كه شبكه القاعده نفوذي گسترده در يمن دارد، چرا كه اين شبكه درست در زماني كه آمريكا بيش از 50 ميليارد دلار را سالانه براي جنگ خود با القاعده در قبايل مرزي افغانستان با پاكستان هزينه ميكرد، اعضاي اين شبكه با زيركي تمام جايگزين مناسبي را براي انتقال نسبي از افغانستان و استقرار جهت افزايش نيرو و قدرت خود انتخاب كردند و اين جايگزين كشوري جز يمن نبود؛ چرا كه يمن به عنوان ضعيف ترين كشور در ميان كشورهاي عربي محسوب ميشد و از طرفي زمينهي مناسب براي استقبال از ايدئولوژي القاعده را داشت. در واقع وجود القاعده در يمن و فعاليت اين كشور با آن چه كه در عراق و افغانستان است، تفاوت است. در نظر بگيريد مردم يمن نسبت به ديگر كشورهاي جهان خصومت و دشمني بيشتري نسبت به آمريكا و غرب دارند. همچنين اين كشور از موقعيت استراتژيك بينظيري برخوردار است، چرا كه يمن در دروازهي درياي سرخ و درياي عرب واقع شده است و از مرزهايي به طول 1500 كيلومتر با آبهاي بين المللي آزاد نيز برخوردار است.
در ادامه ميخوانيم: شبكهي القاعده هرگز يمن را به عنوان جايگزين مناسب جهت انتقال فعاليتهايش (از افغانستان و پاكستان) فراموش نكرده بود و انفجارهاي سال 1992 و 2000 اين واقعيت را به اثبات ميرساند. بنابراين با توجه به چنين اوضاعي ماموريت اوباما در يمن با سختي بيشتري نسبت به افغانستان و عراق مواجه خواهد شد و اگر وي همزمان با جنگ افغانستان و عراق بخواهد جنگ سومي را در يمن به راه اندازد، مطمئنا كاخ سفيد هزينهي سنگيني را در اين راه خواهد پرداخت و پيروزي در اين جنگ نيز براي آمريكا همچون جنگ عراق و افغانستان، بسيار سخت خواهد بود و دلايل اين امر نيز كاملا روشن است.
عطوان ادامه ميدهد: دولت يمن در حال حاضر به سرعت به سوي شكست حركت ميكند و از طرفي اين كشور با دو جنگ متفاوت در شمال و جنوب خود مواجه است و بافت اين كشور يك بافت قبيلهاي است. از ديگر صفات موجود در يمن كه اين كشور را به محل مناسبي براي رشد القاعده تبديل كرده است، بايد به گسترش سلاح اشاره كرد. در اين كشور بيش از 60 ميليون قطعه سلاح وجود دارد و مرزهايش به روي دريا باز است؛ به طوري كه كنترل امنيتي اين مرزها كار بسيار مشكلي است و از همه مهمتر محبوبيت شديد بن لادن ميان 25 ميليون شهروند يمني است.
در ادامه اين مقاله آمده است: پس از حادثهي 11 سپتامبر و اعلام جنگ جورج بوش در قبال القاعده، اين شبكه يك عنوان و يك مقر مشخص داشت و واشنگتن ميتوانست با ارسال جنگندههاي B-52 خود، مقر اصلي القاعده را كه كاملا مشخص و معروف بود ويران كند؛ اما امروز القاعده از عنوانها و مقرهاي متعددي در افغانستان، عراق، يمن، سومالي و مراكش برخوردار است. بنابراين سوال اين است كه آمريكا بايد چه تعداد جنگنده B-52 خود را براي ويران ساختن اين مقرها مامور كند. هدف اصلي اوباما از ارائهي كمكهاي مالي به يمن بدون چشمداشت به اقدام متقابل از سوي يمن نخواهد بود، چرا كه وي در صدد آن است كه به همراهي نيروهاي نظامي يمن، جنگي جديد عليه القاعده در اين كشور به راه اندازد و تجربههاي سابق در عراق و افغانستان ثابت كرده است كه اين جنگها پيامدهايي را براي كشور ميزبان به دنبال خواهد داشت.
اين نويسنده در پايان گزارش تحليلي خود آورده است: مطمئنا آمريكا سربازان خود را بدون دريافت سودي مشخص جهت همراهي كردن حكومت يمن در جنگ عليه القاعده اعزام نخواهد كرد. سربازان آمريكايي براي حفظ امنيت و ثبات يمن و تامين امنيت ملت اين كشور قدم به خاك آن نخواهند گذاشت، بلكه اين سربازان با هدف حمايت از آمريكا و شهروندان آمريكايي و بالاخره آمريكا وارد يمن خواهند شد و چه پيروز يا بازنده اين جنگ شوند، مطمئنا در آخر يمن را در رويارويي با بحرانهاي خود كه زائيدهي وجود آمريكا در اين كشور است، تنها خواهند گذاشت. همانطوري كه در عراق و افغانستان نيز به اين اقدام مبادرت كردهاند. دخالت آمريكا در اوضاع داخلي يمن نه تنها دولت اين كشور را از سياستهاي شكست خوردهاش نجات نخواهد داد، بلكه دايرهي اين شكست را وسعت خواهد بخشيد؛ چرا كه تجربه در عراق و افغانستان ثابت كرده است كه حضور نيروهاي آمريكايي چيزي جز افزايش بيثباتي و فساد در آن كشورها را در پي نداشته است و براساس گزارشهاي ارائه شدهي سازمانهاي بين المللي، اين كشورها به ميمنت حضور نيروهاي آمريكايي به ناامنترين كشورها تبديل شدهاند، بنابراين سرنوشت علي عبدالله صالح اگر بدتر از سرنوشت حامد كرزاي نشود بهتر از آن نخواهد بود.