مرحوم سیداحمد خمینی وقتی زنده بود حواسش به محرومان اطراف حرم امام راحل خصوصا مهاجرین پاکستانی آنجا بود. گاهی لباس سادهای میپوشید، کلاه پشمی میگذاشت، بین آنها میرفت و به حرف و درد دلشان گوش میداد و هر چه از دستش بر میآمد کمکشان میکرد.
اینها را یکی از معتمدین ساکن در حاشیه پایتخت و شهرری تعریف میکند. مناطقی که ۱۵۰ هزار تبعهی قانونی و غیرقانونی دارد و بیشترشان بیش از سی سال است از شهرها و روستاهای محروم و جنگزدهی افغانستان، پاکستان و بنگلادش به اینجا آمدند و با حداقلیترین امکانات و نبود بهداشت زندگی میکنند.
دستمزد مرسومشان برای کارگری و کشاورزی در مزارع بین ۲۰ تا ۲۵ هزار تومان در یک روز است! بعضی وقتها هم پلاستیک و زباله جمع میکنند تا از فروشش شکم زن و بچهشان را سیر کنند. بعضی از بچههایشان سر چهارراهها گدایی میکنند یا زباله جمع میکنند، برخی بچهها نیز کاگری و کشاورزی میکنند و دستهایشان از کار سخت پینه بسته است.
خانه مهاجرین پاکستانی یک چهاردیواری یا چادری پاره است که با تخته، الوار و وسایل اسقاطی به شکل کپر و زاغه بنا شده و بیشتر شبیه به آغل چهارپایان است تا خانه! از آب آشامیدنی بهداشتی، گاز شهری و برق خبری نیست؛ حمام و دستشویی هم بیشتر یک قصه است.
بچهها همانجا جلوی خانهها با آب آبیاری که از پسماند شهر میآید خود را میشویند و بزرگترها هم برای استحمام به امامزاده ابوالحسن(ع) در نزدیکی محل سکونت خود یا گرمابههای جنوب شهر میروند.
صاحبکارها و صاحبان مزارع اما از این وضع بدشان نمیآید! در سالهای اخیر خیرین برای کمک به اهالی مهاجر پاکستانی و کودکانشان، کارهایی کردهاند، حتی بچهها با کمک خیرین مدرسه هم میرفتند، ولی اکثر اقدامات محدود و مقطعی بوده و همهی اینها تا اواسط مرداد امسال ادامه داشت... روزی که پلیس با طرح دورهای برخورد با اتباع غیرقانونی با آنها برخورد کرد، تعدادی را دستگیر و خانههایشان را خراب کرد.
مهمترین و نگرانکنندهترین بخش ماجرا اما بیتدبیری و گُم شدن چند کودک پاکستانی است که با گذشت چند هفته هنوز دوتا از آنها پیدا نشدند و با توجه به تکذیب هر روزهی سازمانها ماجرا به یک تراژدی تبدیل شده است...
عکاس: سید شهاب الدین واجدی/فارس
میترسن یه وقت نسلشون منقرض بشه؟!!!!!!!