هدایتالله خادمی همین چند روز پیش با یک جمله سر زبانها افتاد. او هفته گذشته گفته بود: «روسیه نمیگذارد از گرسنگی بمیریم».
به گزارش شرق، با اولین زنگ، گوشی را بر میدارد. از چند و چون این عبارت از او جویا میشویم. او منکر این گفته میشود و میگوید: برخی وادادگان آمریکایی و داخلی از سخنان من سوءاستفاده کردند. متن را آنطوری خواندند که دلشان میخواست، اما من این جمله را به کنایه گفته بودم؛ کنایه از اینکه وقتی اوضاع مملکت اینطور شده و هیچ ارادهای در حل مشکلات نیست و به این وضع افتادهایم، باید دلمان به همین خوش باشد که روسیه بتواند به کمکمان بیاید. لحن من طنز و کنایه بود و درست منتقل نشد. وادادگان هم از این خبر بهره خود را بردند.
به چه دليل اين جمله را گفتيد؛ «روسيه نميگذارد از گرسنگي بميريم»؟
سوءبرداشت کردند. برخي صحبتهاي ما را وادادگان آمريکايي و وادادگان داخلي تغيير دادند. متن اصلي سخن من نقد به تحريمها بود و پيکان نقدم به سوي آمريکا و اروپا و عربستان. اما عدهاي نگران از اينکه آن بخش از حرفها ديده شود، روي چند تيتر مانور دادند و مغلطه کردند.
بههرحال اين جمله را گفتيد يا نگفتيد؟
من گفتم اگر قرار است ما تحريم بشويم و اصلا نتوانيم نفتمان را صادر کنيم، چه اتفاقي خواهد افتاد. جوان و بيمار و آحاد مردم آسيب خواهند ديد؛ يعني همان کاري که سلاح کشتار جمعي ميکند، تحريم ميکند؛ تحريم يعني جنايت عليه بشريت.
اما اينکه «روسيه نميگذارد، ما از گرسنگي بميريم» جمله سنگيني است. مرور تاريخ هم نشان داده است روسها چندان هم با ما سر ياري نداشتهاند.
خب ما الان با نفتمان چه ميکنيم. نفت را صادر ميکنيم. با درآمد حاصل از آن هم از اروپا و آسياي شرقي و روسيه کالا وارد میکنیم. من به کنايه گفتم چرا کشورهاي همسايه ما باید آنقدر جسارت به خرج بدهند که چنين و چنان کنند، اما دوستان آمريکايي واداده جور ديگري سوءبرداشت کردند. مخلص کلام اينکه سخن من کنايهآميز بود که آنقدر دولت بد عمل کرده و بيتدبير بوده است که حالا بايد چشم اميدمان به کشورهاي همسايه و منطقه باشد.
البته اينکه ميگوييد با آن خبر متفاوت است.
برداشتشان اشتباه بود؛ شيطنت کردند. اصلا ببينيد فساد اقتصادي غوغا ميکند. نمونهاش اينکه فرزندان مسئولان همه خارج از کشور در آمريکا و انگليس زندگي ميکنند و حاضر نيستند داخل کشور به سر ببرند. اين هم تناقض است که چرا فرزندان مسئولان ما بايد در اينسو و آنسوي دنيا اقامت بگيرند؟
خب شما به عنوان نماينده براي رسيدگي به اين وضعيت چه کردهايد؟ آمارتان را از کجا آوردهايد؟
هر از چندگاهي خبري ميآيد که فرزند فلان مسئول در آمريکا و انگليس زندگي ميکند و اقامت گرفته است.
خب اگر اين مسئله صحت نداشت، همان روز از جانب فلان مسئول رد ميشد. من بارها در نطقم به آن اشاره کردم اما کو گوش شنوا؟ به نظرم اين مملکت به اين زوديها توسعه پيدا نخواهد کرد. نمونهاش اينکه در کشورهاي توسعه يافته پارلمان شکل ميگيرد و از درون پارلمان دولت بيرون ميآيد. مردم ما جوگير ميشوند و يکشبه تصميم ميگيرند به فلاني رأي بدهند.
البته اين ادعاي شما درباره مردم ادعاي علمي نيست. مردم يکشبه تصميم نميگيرند.
مردم ما چهار سال به يکي رأي ميدهند. بعد دوباره چهار سال ديگر. دوره رئيسجمهوري تمام که ميشود، تازه غرغرها شروع ميشود. سندش اينکه مردم ما يکبار هم نگفتند رأي درستي داديم؛ مردم ما انتخاب درستي نميکنند.
فکر نميکنيد شايد اشکال از سوی مسئولان و مديران و مجريان باشد؟
مردم بايد دانا باشند. مردم دانا حاکمان دانا انتخاب ميکنند. حاکمان دانا نميتوانند با مردمان خود به درشتي برخورد کنند. ما مردمي هستيم (من هم خودم را جزء همين مردم ميدانم) که هنوز دنبال ماشين رئيسجمهوري که با رأي مستقيم ما ميآيد، ميدويم. اين مردماند که دولتها را تشکيل ميدهند.
خب شايد مردم درست انتخاب ميکنند و دولتها کارشان را بلد نيستند. کارگزاران آنطور که انتظار ميرود جلوی فساد و اختلاس و تخلفها نميايستند؟
مشکل ما اين است که مردم ما فکر ميکنند داناترين مردم دنيا هستند. نتيجه اين ميشود. قرار بود به سمتي برويم كه فساد اقتصادي نباشد، اما الان به فساد اقتصادي آلوده شديم و کيف ميکنيم. همه ميگوييم دزد و دزد را پيدا نميکنيم.
انتظار نداريد که مردم براي پيداکردن دزد دست بالا بزنند؟ فکر نميکنيد اين کار مردم نيست. اين روايت شما نوعي فرافکني نيست؟ اينکه عدهاي مردم به احمدينژاد رأي دادهاند، دليل نميشود که امثال بابک زنجاني و غیره دست به فعل اشتباه بزنند.
اينها تراوشهاي ذهني است. من مسئله را به آقاي روحاني و احمدينژاد تقليل نميدهم. من معتقدم بايد عميقتر به اين مثال نگريست و سطحي فکر نکرد.
حالا مردمي که مثلا به شما رأي دادهاند، کار درستي کردهاند يا خطا؟
من اگر قولهايي که به مردم دادم، انجام ندهم خيانت کردهام. اگر قولهايي که دادم عملی شود، معلوم ميشود انتخاب مردم درست بوده است. ولي خب ما مردمي داريم که کتاب نميخوانند. مردمي هستيم که گاهي دروغ ميگوييم و گاهي متظاهريم. اگر مردم ما درست بودند، کشور پيشرفت ميکرد نه مثل امروز!
خودتان آخرين کتابي که خواندهايد چه بوده است؟
لذت {لذات} فلسفه ويل دورانت بوده.
شما با فعاليت در حوزه نفت و حالا نمايندگي مجلس جالب است که سراغ ويل دورانت رفتهايد!
کسي که فلسفه را بخواند، افق ديدش وسيع ميشود. ميفهمد تصميم سياسي چيست. ميداند مار کبري با سياستمداران انگليس چه کرد و آنها به دليل رفتار ناجالب چند سال گرفتار بودند.