
اگر از همین یک آموزه دوم خرداد درس گرفته شده بود، به طور قطع اصلاحطلبان دچار بزرگترین اشتباه خود در انتخابات 1384 نمیشدند و با احتیاط و حزم رفتار میکردند و در این صورت بزرگترین فاجعه مدیریتی در 8 سال آینده تحویل جامعه ایران نمیشد.
عباس عبدی در یاداشتی به مناسبت دوم خرداد در روزنامه ایران نوشت: اهمیت دوم خرداد در چه بود؟ دوم خرداد نشاندهنده ویژگی به ظاهر متفاوت جامعه ایران بود. در یکسو کوشش عدهای برای پاک کردن صورت مسألهها به جای طرح و حل آنها و نیز اصرار بر حذف افراد و نادیده گرفتن دیگران و اجازه ندادن به جامعه که تصویر واقعی خود را به نمایش بگذارد و از سوی دیگر پویایی جامعه ایران در استفاده از فرصتهای پیش آمده برای نمایش این تصویر.
از این نظر دوم خرداد شاید نخستین موقعیتی باشد که مردم توانستند خواستی متفاوت از سیاستهای رسمی را به طریق مسالمتآمیز و مدنی بیان کنند. البته فراموش نکنیم که ظرفیت اولیه برای بروز چنین خواستی آگاهانه یا ناآگاهانه نیز از طریق ساختار فراهم و در اختیار جامعه گذاشته شده بود.
دوم خرداد چه خدمتی به ایران کرد اگر قدر آن دانسته میشد؟ حکومت و حتی منتقدان آن گمان میکردند که انتخابات با نسبت 3 به 1 یا در بدبینانهترین حالت 2 به 1 به نفع نامزد اصولگرایان حاکم خواهد بود. این گزاره چنان قوی بود که رقیب اصلی اصولگرایان نیز به آن باور داشت و حتی ابراز هم میکردند، در حالی که به طور معمول در انتخابات؛ ضعیفترین رقبا نیز ادعای پیروزی میکنند ولی نتیجه برعکس شد، یعنی حدوداً 3 به 1 به نفع رقیب شد! یعنی حدود 9 برابر خطا در فهم از خواست و ترجیحات مردم! این مثل آن است که همه اشیا را 9 برابر کوچکتر یا بزرگتر از واقعیت ببینیم، طبیعی است که زندگی غیر ممکن میشود.
دوم خرداد خطای دید ساختار رسمی و حتی منتقدان را نشان داد. بنابراین در نخستین گام و بیش از هر چیز دیگر باید به حل این مشکل اقدام میکردند که کجای کارشان اشکال داشته است که تا این حد دچار خطا شدهاند؟ آیا عینک خاصی بر چشم دارند؟ آیا اجازه نمیدهند که مردم خود را آن طور که هستند و دوست دارند در شرایط عادی نشان دهند؟ به نظر میرسد که عامل دوم خیلی مهم بود به همین دلیل نیز منتقدان قادر به دیدن پویاییهای اجتماعی در بطن جامعه ایران نشدند.
اگر همین یک درس از دوم خرداد گرفته میشد و راه را بر بروز خواستها و مطالبات جامعه نمیبستیم، به احتمال فراوان امروز با وضعیتی مواجه نمیشدیم که یک پیامرسان با بیش از 40 میلیون کاربر تحویل جامعه دهیم و بعد به نام مردم آن را فیلتر کنیم. فقط به این دلیل که متوجه نمیشویم وظیفه و کارکرد رسانه انعکاس واقعیات است و نه حقنه کردن دروغ به نام واقعیت. روشن است که در عصر اینترنت و فضای مجازی، دیگر نمیتوان مثل گذشته رفتار کرد. بعلاوه آن رفتار گذشته هم مؤثر نبود، چون در نخستین فرصتی که نصیب مردم شد، تمام آن رشتهها را پنبه کردند و خواست دیگری را بروز دادند.
اگر از همین یک آموزه دوم خرداد درس گرفته شده بود، به طور قطع اصلاحطلبان دچار بزرگترین اشتباه خود در انتخابات 1384 نمیشدند و با احتیاط و حزم رفتار میکردند و در این صورت بزرگترین فاجعه مدیریتی در 8 سال آینده تحویل جامعه ایران نمیشد.
دوم خرداد سرآغاز رها شدن نیروهایی از جامعه بود که اگر رها نمیشدند، در مقطع دیگری و شاید به شکل زیانباری این رهایی رخ میداد. دوم خرداد ایجادکننده این واقعیت نبود، بلکه پرده از روی واقعیت موجود برداشت. این تفاوت اصلی دو نگاه به دوم خرداد بود.