
دعوت شبانهروزی صداوسیما و رسانههای ضدتلگرام و آنچه که از مذمت این رسانه و ناامن بودنش و استفاده بیگانگان از آن گفتهاند، کارگر نبوده است و مردم هنوز این حرفها را باور نکردهاند. نه تفاوت و امنیت پیامرسانهای داخلی را، نه خیرخواهی رسانههای مبلّغ را و نه صداقت بعضی از مسئولان بزرگوار را.
مختلشدن کار تلگرام در روز یکشنبه و زمینماندن کار میلیونها ایرانی که وابسته به این پیامرسان است، بار دیگر به همه یادآوری کرد که با وجود همه تهدیدها و تشویقها، آنچه بخشی از مسئولان به دنبالش بودهاند، هنوز اتفاق نیفتاده است. مسئولانی که به دنبال بستن راههای اطلاعرسانی و هدایت مردم به مسیرهای مورد وثوق بودهاند و تصورشان این است که با تبلیغات منفی علیه تلگرام و پیامرسانهای خارجی و فشار و دستورالعمل میتوانند آب رفته را به جوی برگردانند؛ اما برای اینکه بفهمیم این اراده تا امروز چه اندازه راهگشا بوده و چقدر زندگی مردم و تصمیمشان را برای استفاده از رسانههای مطلوب تغییر داده، نیازی به آمارگرفتن و نظرسنجی نیست.
به گزارش شهروند، اگر مسئولان فضای مجازی و سیاستگذاران کشور نخواهند به آمارهایی که تاکنون دادهاند، دلخوش کنند و حاضر شوند خوشبینی خود را در مورد کوچ مردم به پیامرسانهای داخلی کنار بگذارند، با شواهدی روبهرو خواهند بود که از تداوم بیاعتمادی عمومی حکایت میکند. از مقاومت کاربران میلیونی برای استفاده از تلگرام و ترس گستردهای که اجازه نمیدهد پا از پیامرسان محبوب بیرون بگذارند؛ چنان استوار که حتی بعضی مسئولان خاص خبر از بازگشت به تلگرام دادند چرا که پس از چند روز عزم خروج و اعلام پرسروصدای آن متوجه شدند در سروش و همتاهایش خبری نیست.
دعوت شبانهروزی صداوسیما و رسانههای ضدتلگرام و آنچه که از مذمت این رسانه و ناامن بودنش و استفاده بیگانگان از آن گفتهاند، کارگر نبوده است و مردم هنوز این حرفها را باور نکردهاند. نه تفاوت و امنیت پیامرسانهای داخلی را، نه خیرخواهی رسانههای مبلّغ را و نه صداقت بعضی از مسئولان بزرگوار را. حسننیت بسیاری از مخالفان تلگرام بر کسی پوشیده نیست، اما این بیاعتمادی هم نخستینبار نیست که اتفاق میافتد. مردمی که همچنان دلبسته شایعاتاند و همچنان با بدبینی اخبار و ادعاها و توصیهها را دنبال میکنند، پیش از این هم بارها ثابت کردهاند که اعتماد چندانی به صحبتهای رسمی ندارند. چه وقتی که مسئولان درخواست میکنند خریداران سراسیمه ارز به خانهها برگردند و خیالشان راحت باشد که امنیت بازار ارزی پابرجاست و قیمتها بالا نخواهد رفت، چه وقتی که دولت از مردم میخواهد پیشقدم شوند و از دریافت یارانه انصراف بدهند و با دادن اطلاعات درست از وضع مالیشان بخشی از هزینهها را از دوش بانک مرکزی بردارند و حتی وقتی که بحرانی مثل زلزله از راه میرسد و از مردم خواسته میشود کمکهایشان را تنها از مجاری رسمی برای آسیبدیدگان گسیل کنند.
در همین زلزله اخیر دیدیم که بخش بزرگی از کمکها به اشخاص شناختهشده و مراجع معتبر اجتماعی سپرده میشد و شاید جز هلالاحمر که کمکهای بسیاری را دریافت کرد، دیگر نهادهای مسئول سهم چندانی از اعتماد و همراهی مردم نداشتند. همانطور که مردم برای کمکرسانی هم به توصیهها باور نکردند و بسیاری خود راهی مناطق زلزله شدند و بینظمی و تأخیر بسیاری در کارها ایجاد کردند.
این همه بیاعتمادی که بخش بزرگی از آن به دلیل نقش رسانههای رسمی است، چه حاصلی دارد؟ رسانه ملی از تلاش بیوقفهاش برای گریزانکردن مخاطبان، تقسیمکردن مردم به خودی و ناخودی چه طرفی بسته است؟ از کاشتن تخم تردید و از این همه نامحرم انگاشتن مردم.
جای تاسف است که میبینیم پس از این همه سال تجربه بیحاصل، مدیران رسانه همچنان آب در هاون میکوبند و به جای آنکه نشانههایی از تعقل را بروز دهند با بکارگیری چهرههای رادیکالتر و حساسیتبرانگیزتر، گویی به دنبال تشنج و فاصلهگرفتن بیشتر با مخاطبانشان هستند. بخشی از مردم در ماههای اخیر بیاعتمادی و رویگردانیشان را از آرامش و امید با اغتشاش و خشونتطلبی نشان دادهاند؛ با دل بستن به رسانههای مهجور و مشکوک و خطگرفتن از وسوسهگران خطرناک. به هر طرف که نگاه کنیم، گویی عدهای به دنبال این هستند که ساز ناسازی کوک کنند و مخالفت خود را به تندترین شکل ابراز کنند؛ میخواهد استادیوم فوتبال در روز قهرمانی پرسپولیس با شعارهای باورنکردنی تماشاگران باشد یا در شهرهای دور و اعتراضاتی که بر سر آب یا آلودگی هوا و بیکاری و مشکلات اقتصادی بروز میکند.
برای حفظ انسجام ملی جز تلاش برای جلب اعتماد دوباره مردم راهی نیست. طاعون بیاعتمادی حتی اگر رخ سرخ جامعه نشان ندهد، در حال گسترش است و دیر نیست که از پایمان بیندازد. آلارمها به صدا درآمدهاند و تندترین ابراز نگرانیها را حتی از زبان مراجع و قابل اتکاترین نهادها و چهرهها میتوان شنید. سرانجام دلسوزان و تصمیمسازان کشور به آشتی روی خوش نشان خواهند داد و تلاش خواهند کرد تا آرامش و اطمینان را به قلبها برگردانند یا اجازه میدهند همچنان بر طبلها کوبیده شود و ندای انفصال و قهر و محدودیت پرندههای کوچک اعتماد را از سرشاخههای جوان بپراند.