
حسین شریعتمداری در سرمقاله امروز کیهان به وضعیت یمن و عربستان پرداخته است، شریعتمداری در این یادداشت پیش بینی کرده است که به زودی روزگار حاکمیت آل سعود در عربستان به پایان می رسد. متن یادداشت شریعتمداری به این شرح است:
1- چند كودك قد و نيم قد با بدن هاي لاغر و نحيف و دشداشه هاي رنگ و رو رفته در اطراف جنازه هاي پدر، مادر و يكي از خواهران خود كه دقايقي پيش بر اثر حمله هوايي جنگنده هاي آل سعود به شهادت رسيده اند، حلقه زده و به زبان عربي نوحه سرايي مي كنند و اشك مي ريزند.
بقيه خانه هاي منطقه فقيرنشين «حيدان» در استان شيعه نشين «صعده» يمن نيز حال و روزي نظير آنها دارند، صداي ضجه زنان و كودكاني كه از شليك راكت ها و ريزش بمب هاي خوشه اي هواپيماهاي جنگي آل سعود جان سالم به در برده و يا مجروح شده اما به شهادت نرسيده اند با شيون نوزاداني كه مادر از دست داده و نمي دانند چه اتفاقي افتاده است، در هم آميخته.
در ميان نوحه سرايي مصيبت ديدگان جملاتي نظير يا ابوفاضل... نفديك يا زهرا(س)... نفديك يا حسين(ع) به صورت بريده بريده شنيده مي شود... اين صحنه دوام زيادي نمي آورد... يك ساعت بعد چند فروند هواپيماي ارتش آل سعود با بمب هاي خوشه اي كه بر فراز منطقه حيدان مي ريزند... فقط تلي از خاك و دود و خون باقي مي گذارند...
از 10روز قبل كه سعودي ها رسماً به حمايت از دولت يمن وارد جنگ با شيعيان صعده شده اند، ساير شهرهاي استان صعده نيز با فاجعه اي مشابه روبروست. در «الرزامات»، «ذات السبيل»، «شافعه»، «مران» و ... اجساد شهدا را با بنزين به آتش مي كشند و پيكر مردان را در مقابل چشم كودكان با ريسمان به خودروهاي نظامي بسته و براي عبرت ديگران در شهر مي گردانند و... هواپيماها و نظاميان آل سعود كه از مقابله با رزمندگان جان بركف و شجاع شيعيان صعده، ناكام مانده و به تنگ آمده اند، از زنان و كودكان بي پناه و پيرمرداني كه در شهرها و روستاهاي صعده باقي مانده اند، انتقام مي گيرند.
حكام دست نشانده و خونريز آل سعود در صعده دست به همان جناياتي مي زنند كه صهيونيست ها در غزه، جنوب لبنان، دارفور، كفرقاسم و... زده بودند. تا آنجا كه به قول «فهمي هويدي» روزنامه نگار معروف عرب كه فقط به اندكي از جنايات آل سعود در صعده پي برده است، «صعده را بايد دارفور يمن ناميد» در فلسطين، صهيونيست ها و در صعده، آل سعود.
2- در فوريه 2005-اسفندماه 1384- ساموئل هانتينگتون استراتژيست معروف آمريكايي و صاحب تئوري «جنگ تمدن ها» كه چند ماه قبل، جهان از لوث وجودش پاك شد، در يك همايش بين المللي با عنوان دموگرافي كه در نيكوزيا، پايتخت قبرس برپا شده بود گفت؛ «مرتجع ترين كشور منطقه خاورميانه يعني عربستان سعودي كه در آن هيچگونه انتخاباتي نيست و مردم آن كمترين نقشي در حاكميت ندارند و يك خانواده به گونه قرون وسطايي بر آن كشور ثروتمند حكومت مي كند، نزديك ترين روابط دوستانه را با آمريكا دارد و در همان حال، آمريكا با جمهوري اسلامي ايران كه دموكراتيك ترين كشور منطقه است و مجلس و دولت آن با رأي مردم انتخاب مي شوند، بيشترين دشمني ها را دارد. البته مي دانم كه ديپلماسي آمريكا در نگاه به عربستان و ايران، قابل توضيح نيست و متناقض به نظر مي رسد، اما در آينده از كشور عربستان خبرهاي قابل توجهي به گوش خواهد رسيد.»
در همان روزها، اظهارات هانتينگتون با اعتراض رسمي وزير خارجه آل سعود به وزارت خارجه آمريكا روبرو شد و خبرگزاري آمريكايي يونايتدپرس كه اين بخش از سخنان هانتينگتون را منتشر كرده بود در گزارش كوتاهي احتمال خطا در نقل قول از وي را منتفي ندانست!
چند هفته بعد از حضور رسمي اوباما در كاخ سفيد، «سيمون هاندرسون» مسئول «موسسه پژوهشي واشنگتن» كه يك مركز اطلاعاتي مشترك «سيا» و «پنتاگون» است و با تابلوي «بررسي هاي استراتژيك در سياست خارجي آمريكا» فعاليت مي كند، در فصل مربوط به «عربستان سعودي» از گزارش مفصل خود به اوباما، نوشت «پيش بيني مي شود كه نظام حكومتي عربستان طي 5 سال آينده شاهد تحولات و تغييرات گسترده اي باشد و احتمال مي رود كه در اين فاصله چند پادشاه در اين كشور به سلطنت برسند» در اين گزارش اگر چه به اظهارات 4 سال قبل ساموئل هانتينگتون در نيكوزيا اشاره اي نشده است ولي برخي از بخش هاي آن مي تواند توضيح روشني براي نكته ناگفته در اظهارات هانتينگتون باشد.
آنجا كه از 3 عامل اصلي در تشريح علت ناپايداري منجر به سقوط احتمالي حاكميت آل سعود ياد مي كند. اين 3 عامل در گزارش ياد شده عبارتند از؛ اول: تشكيل جمهوري اسلامي در ايران كه علي رغم تقابل 30 ساله آمريكا با آن، گام هاي بلندي در عرصه هاي تكنولوژيك و اقتدار منطقه اي برداشته است و برگزاري انتخابات مجلس و رياست جمهوري در آن، تمايل شديد مردم عربستان مخصوصاً جوانان و تحصيلكردگان را به داشتن كشوري دموكراتيك و شركت در اداره امور كشور خويش برانگيخته است. گفتني است در اين بخش از گزارش آمده است جوانان عربستان در مواجهه با جوانان ساير كشورها از اينكه، يك خانواده بر سرنوشت آنها حاكم است و مردم هيچ نقشي در سرنوشت خود ندارند، دچار افسردگي و گاه شرمندگي مي شوند.
دوم: در گزارش فوق از ثروت سرشار و افسانه اي شاهزادگان سعودي در كنار فقر بسياري از مردم اين كشور، مخصوصاً شيعيان و سني هاي غيروهابي كه تمايل فراوان ديني به ايران دارند، به عنوان عامل دوم ياد شده و آمده است كه هر چند حكومت عربستان در سال هاي اخير با اختصاص بودجه ويژه براي تأمين رفاه و مسكن اقشار كم درآمد، به منظور كاستن از فشار بر اين اقشار اجتماعي تلاش كرده است، اما بررسي هاي ميداني نشان مي دهد كه اين اقدامات در جلب رضايت آنان موفقيت زيادي نداشته است.
سوم: ارتباط نزديك آل سعود با آمريكا و مواضع خنثي و در بسياري از موارد، حمايت گونه سعودي ها از اسرائيل كه با توجه به كينه ملت هاي مسلمان از اسرائيل، پادشاهان سعودي را به عنوان متوليان اصلي زيارتگاه مسلمانان- منظورش خادم الحرمين است- با پرسش هاي آزاردهنده اي روبرو كرده است. اين اعتراض ها مخصوصاً بعد از جنگ 33 روزه لبنان و 22روزه غزه شتاب بيشتري گرفته است، در حالي كه ايران، رقيب قدرتمند عربستان به دليل حمايت گسترده از حزب الله لبنان و حماس و ارسال اسلحه -!!- و تداركات دارويي و غذايي براي تروريست هاي حزب الله و حماس!!- نامي كه شايسته آمريكا، اسرائيل و سعودي هاست- توانسته است تحسين مسلمانان را به خود جلب كند.
3- گزارش فوق و شواهد فراوان ديگري كه شرح آن از محدوده اين نوشته محدود بيرون است، نشان مي دهد، عمر حاكميت دست نشانده آل سعود به پايان رسيده است و آمريكا اگر هم تمايل داشته باشد - كه دارد - ولي نمي تواند از اين سقوط جلوگيري كند. از اين روي به نظر مي رسد، آمريكا با درگير كردن سعودي ها در جنگ با شيعيان صعده، دو هدف جداگانه را دنبال مي كند. از يكسو تضعيف نهضت مقاومت الحوثي با قتل عام وحشيانه شيعيان صعده كه از حمايت و همراهي تمامي نهضت هاي مقاومت اسلامي- چه شيعه و چه سني- برخوردارند و در صورت به دست گرفتن حاكميت يمن، قطب مستحكمي از مقاومت اسلامي را در برابر نظام سلطه و جريان سازشكار عرب شكل مي دهند و از ديگر سو؛ براي مقابله با نهضت اسلامي مردم صعده، حاكميت آل سعود را كه عمر آن رو به پايان است و به مهره سوخته تبديل شده است، هزينه مي كند.
4- برخلاف ادعاي رسانه هاي غربي و مطبوعات و شبكه هاي تلويزيوني آل سعود، در حمله هوايي و زميني- و از ديروز محاصره دريايي- سعودي ها عليه مقاومت اسلامي صعده، مقاومت با صلابت ادامه دارد و تلفات سنگيني به نظاميان متجاوز و شكم باره و عياش آل سعود وارد شده است. حمله هوايي و زميني ارتش سعودي به مردم بي دفاع شهرها و روستاها و جنايات وحشيانه اي كه عليه زنان و كودكان مرتكب مي شوند، ضمن آن كه با هدف ايجاد رعب و وحشت صورت مي پذيرد، نشانه ناكامي در مقابله با مردان مقاومت نيز هست، تا آنجا كه بسياري از تحليل گران منطقه اي و بين المللي، نتيجه اين حملات وحشيانه را با نتيجه هجوم وحشيانه صهيونيست ها به لبنان و غزه مقايسه مي كنند و از هم اكنون شكست آل سعود را رقم مي زنند.
5- بعد از فتنه اخير در انتخابات رياست جمهوري دهم كه به گواهي اسناد غيرقابل انكار از مدت ها قبل طراحي شده- و كيهان مرحله به مرحله آن را با استناد به همان اسناد پيش بيني كرده- بود، اين پيام به طور همزمان از سوي منابع رسمي آمريكا براي رهبران نهضت هاي مقاومت اسلامي منطقه، از جمله حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامي فلسطين و الحوثي، رهبر مقاومت شيعيان يمن ارسال شد. مضمون مشترك پيام ها آن بود كه ايران به عنوان پشتوانه و عقبه استراتژيك مقاومت هاي اسلامي با بحران در حاكميت روبرو شده!! و از رهبران نهضت هاي مقاومت خواسته شده بود، اين فاكتور را در مناسبات آينده خود به حساب آورند!!
شعار در حمايت از اسرائيل و آمريكا، خودداري سؤال برانگيز سران فتنه از محكوم كردن اسرائيل، حتي در روز قدس و آمريكا حتي در روز مقابله با استكبار جهاني، پيروي آشكار از فرمول جين شارپ و مايكل لدين و ملاقات هاي مكرر با جرج سوروس صهيونيست و تبليغات گسترده، فراگير و هماهنگ رسانه ها و محافل آمريكايي، اسرائيلي و اروپايي در اين باره كه فتنه انگيزان با حاكميت اسلامي به مخالفت برخاسته و از طرح شعار عليه اسرائيل و آمريكا دست كشيده اند و... در همين بستر معنا پيدا مي كند و ترديدي باقي نمي گذارد كه فتنه انگيزي در ايران، تهديد حزب الله در لبنان و حماس و جهاد اسلامي در فلسطين و حمله وحشيانه به شيعيان يمن، پروژه هايي هستند كه طراح، مجري و ستاد عملياتي واحدي دارند.