فرارو- ناصر فکوهی؛ در طول بیش از یک هفتهای که از اعتراضهای شهری در ایران میگذرد فراتر از تقسیم بندی کلاسیک و تا حدی پشت سرگذاشته شده اصلاح طلب/ اصول گرا، دو رویکرد عمومی دربرابر آنها وجود داشته است.
در اینجا قصد من ارزیابی ارزشی و امتیاز دادن به این دو رویکرد در تجزیه و تحلیل عمیق و راه حل هایشان نیست، اما صرفا بر چند نکته تاکید خواهم داشت. این امر نیز روشن است که این یادداشت و دو یادداشت پیشین که درباره وقایع اخیر نوشته ام تا کامل شدن دادهها صرفا تحلیلهای اولیهای هستند که باید کامل شوند.
ابتدا باید به رویکردی اشاره کنیم که در منشاء و دلایل اعتراضها اصولا نمیخواهد و یا بهتر بگوییم به دلیل موقعیتش در بطن جامعه نمیتواند جز فرافکنی کرده و همه چیز را به «جایی دیگر» متصل میکندو از خود رفع مسئولیت مینماید. بدین ترتیب همچون همه اعتراضهای پیشین در اینجا نیز گویی مشکلی در جامعه نیست و نباید انتظار میداشتیم که اعتراضاتی به وجود بیایند و بن بستهایی ایجاد شوند و حال هم که ایجاد شده اند تنها راه رهایی از آنها سخت گیری و اشد مجازات است تا از طریق تنبیه بتوانیم جامعه را به «حالت اولش» برگردانیم.
رویکرد دوم، اما بر آن است که منشاء در این گونه حوادث و بحرانهای شهری میتواند هر چیزی باشد، از یک اتفاق و برخورد کوچک شهری تا دخالت این یا آن نیروی سیاسی درونی یا برونی و این همیشه ممکن است، اما منشا نیست که اهمیت دارد بلکه دلایل اساسی و دراز مدتی که این وضعیت را ایجاد کرده اند، مهم هستند که این دلایل برای ما مشخص هستند: تداوم و اصرار به پی گرفتن یک سیاست نولیبرالی مبتنی بر عدم توجه به نیازهای مردم ما به یک دولت رفاه و تامین نیازهای اولیه زندگی شهری شان (آموزش، بهداشت، اوقات فراغت، حمل و نقل و مسکن مناسب) در یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان. این بی توجهی نولیبرالی با سیاستهای سختی در گران کردن و تحمیل بودجههای نامربوط به مردم به بهای فقیرتر کردن بیشتر و بیشتر طبقه متوسط نیز همراه بوده. در کنار این دلیل، ادامه به سیاست دخالت در حوزه خصوصی که نتایج فاجعه باری داشته است از جمله در بالا بردن تجرد مطلق جوانان، تخریب بنیانهای خانواده و اشاعه فساد. هم افزایی این دو عامل موقعیتهای انفجار آمیزی را در سطح شهرها به وجود آورده است که ولو آنکه آرام شوند، به زور خواهد بود و هر بار با موج سنگین تری باز خواهند گشت.
در رویکرد دوم که اکثر افراد فرهیخته و دلسوزان جامعه در آن قرار گرفته و همگی خود را از کسانی که سوداهای بزرگ و سیاستزده دارند جدا کرده اند، این نکته مورد تاکید است که اکثریت قریب به اتفاق کسانی که به خیابان آمده ان جوانانی هستند که به دلیل نومیدی و نبود چشم انداز دست به این کار زده اند همین جوانان بودند که شش ماه پیش یکی از بزرگترین تجارب دموکراتیک تاریخ ایران را در انتخابات ریاست جمهوری آقای روحانی رقم زدند بنابراین باید به اعتماد ایشان احترام گذاشت و قدر این سرمایه دست نایافتنی را دانست و آن را تقویت کرد. زیرا اگر این کار را نکنیم جز دامن زدن به «انفعال اجتماعی» که خود نوعی از یک خشونت نهفته و زیر پوستی است و هر آن میتواند دوباره با شدت بیشتر و رادیکالتر وبا شعارهایی ساختارشکنندهتر و مطالباتی بیشتر به میان بیاید نکرده ایم.
از این رو راه حلهای کوتاه مدتی که در پیش است اولا آزادی تمام بازداشت شدگان با اولویت دادن به نوجوانان و جوانان و عدم تشکیل پرونده قضایی برای آنها است. ما نباید جوانانی را که آینده این کشور هستند را به دلیل سوء مدیریت گذشته و کنونی خود تنبیه کنیم. از طرف دیگر گشایش فضا از طریق نه فقط به رسمیت پذیرفتن حق اعتراض، که امری بدیهی و قانونی و روشن است و اگر اجرا نمیشود باز از سوء مدیریت است، بلکه، ایجاد امکان عملی و بدون خطر انجام اعتراضات به صورت قانونی مثلا برگزاری تجمعهای قانونی است. شک نداشته باشیم در شهر مدرن یک تجمع قانونی با هزاران هزار جمعیت معترض و حتی با شعارهای تند، به مراتب خطر کمتری از تجمعهای کوچک و غیر قابل کنترل غیر قانونی دارد. گشایش فضا همچنین باید و میتواند از طریق یک اقدام موثر و سریع برای دادن مجوز به انجمنهای بی شماری باشد که تمایل دارند تاسیس و کار کنند. در حال حاضر برای تاسیس یک انجمن صدها مانع بوروکراتیک وجود دارد و این انجمن اگر بخواهد فعالیت کند باید در شهر ۱۵ میلیونی تهران یا در شهرستانها برای چند متر جا زمین و زمان را بگرددو اغلب جایی ندارد و افزون بر این تقریبا همیشه به آن با دیدگاه امنیتی نگریسته میشود.
وزارت کشور میتواند روند صدور مجوز را تسریع و مکانهای بسیار زیادی را که در سطح شهر خالی افتاده اند (فرهنگسراها و هزاران تالار خالی برای تجمع و اجرای برنامههای فرهنگی) وجود دارد به این انجمنها به رایگان واگذار کند تا با فعالیت خود جامعه را از حالت نخوت بیرون بیاورند. اگر میخواهیم جوانان در خیابانها بحران ایجاد نکنند، راهش نه افزایش سخت گیریها بلکه ارائه راه حلهایی از جنس فرصت کاری و تفریح و رفاه و آزادی سیاسی است. کاهش دخالت در زندگی مردم نیز میتواند راه حلی کوتاه مدت و سریع بوده و به بالا بردن شدید اعتماد اجتماعی کمک کند.
اما در میان و دراز مدت، باید دانست که تنها دو راه برای عدم تکرار این گونه بحرانها که هم در سطح محلی، هم در سطح شهری و هم در سطح منطقهای و جهانی خطرناک هستند و اگر گسترش یابند نه تنها زندگی روزمره ما را مختل میکنند، بلکه بهانهای به دست قدرتهای نظامی گرای غربی میدهند که بلافاصله به موقعیت پیش از برجام بازگشته و به شدت کشور را زیر فشار قرار دهند تا شاید به اهداف سیاسی خود (به ویژه برای آمریکای ترامپ) که تغییر سیاسی رادیکال در ایران یعنی از میان بردن استقلال کشور است، برسند، آن است که اولا سیاستهای اقتصادی به صورت رادیکال تغییر کرده و به گونهای دربیاید که مردم انتظار دارند و حق دارند انتظار داشته باشند باید در ایران یعنی یکی از ثروتمندترین کشورهای نه فقط در حال توسعه، بلکه جهان، وجود داشته باشد: زندگی در رفاهی دستکم در حد کشورهای اروپای شرقی یا کشورهای نفتی ثروتمند است به گونهای که خرج مسکن و غذا حداکثر ۲۵ درصد بیشتر از سبد هزینهها یک خانوار را به خود اختصاص ندهد. این کاملا باثروت ایران ممکن است؛ و دوم حرکت به سوی گشایش کامل فضا، رفع فیلترها و رفع ممنوعیتها و اصرار ورزیدن به تحمیل یک سبک زندگی خاص یک گروه به کل مردم و تلاش برای همگرا کردن مردم و پرهیز از تفرقه انداختن میان آنها به دلیل عقاید و رفتارهای اجتماعی و سلایق و تمایلاتشان. این امر نیز شدنی است و خوشبختانه جمعیت جوان و تحصیلکرده ایران نشان دادند که در همین ماجراها خود بر این امر آگاهند که خشونت از هر سویی اعمال شود نتیجه اش جز یک بازی باخت باخت نیست.
کسانی که شورشهای شهری را در دنیا میشناسند میدانند که وقتی در این شورشها ما از خشونت مردم صحبت میکنیم به گسترهای بسیار حاد از رفتارها اشاره میکنیم که کمترینشان غارت و تخریب گسترده تمام اموال عمومی و خصوصی در مسیر خشونت است. در حالی که اگر از چند مورد خاص بگذریم چنین مواردی در ایران نبوده است و این به نظر من به دلیل آگاهی جوانان ما به نبود چشم انداز در اعمال خشونت و تمایل آنها به باقی ماندن در چارچوبهای قانونی جامعه است.
پاسخ این اعماد نباید نشان دادن قدرت و در زندان نگه داشتن دانشجویان و جوانان با تمام خطرات آن که تاکنون چند قربانی داشته است باشد. ما تنها کشوری نیستیم که در آن بحرانهای شهری به وجود میآید: فرانسه شاید از این لحاظ بیشترین شورشها را داشته و پاسخ و مدیریت به آنها مهار کردنشان از طریق پاسخ دادن به مطالبات و جلوگیری از رادیکال شدن آنها و همچنین عدم برخورد خشونت آمیز و پرهیز کامل از زندانی کردن معترضان بوده است که به صورت دستگیری چند ساعته انجام میشود.
تلاش نکنیم در اموری که تجربه نداریم مثل شورشهای شهری از تجربه تاریخی معاصر فاصله بگیریم آن هم در منطقه و جهانی که امروز به دلیل اشتباهات بزرگ انجام شده سیاست پیشگان منفعت جوی سرمایه داری جهانی، در مرز ورود به یک تنش و حتی جنگ بزرگ قرار دارد. ما میتوانیم جامعهای سالمتر و بهتر داشته باشیم و قدر جوانان تحصیلکرده و فهمیده، مردم صبور، شجاعت مدافعان نظامی و انتظامی این کشور در دفاع از آن، و همه انسانهای شریف و کارگران و زخمتکشانی را که در سختترین شرایط به کشور و هویت خود وفادار هستند و قابلیتهای بی پایان آنها را بدانیم و آنها را به سوی رودر رو قرار گرفتن با یکدیگر به هر دلیلی، به سوی خشونت و نابودی سوق ندهیم.
هنوز هم فرصت هست که از حاد شدن وضعیت با سیاستهای درست یعنی پرهیز از سخت گیریهای اقتصادی و نولیبرالی، تامین رفاه مردم و عدم دخالت در زندگی خصوصی آنها و گشایش فضای سیاسی و اجتماعی و فرنگی کشور به موقعیت آرام و به دور از بحرانی برسیم که وضعیت ما را در این منطقه و جهان بحرانی به ثبات نزدیکتر کند. این تنها راهی است که یک قدرت سیاسی میتواند مشروعیت یافته و تداوم یابد و خود را اصلاح کند نه سیاست بازیهای جناحی برای تقسیم مشاغل درون خودو از آن بدتر راههای آمرانه که نامناسبترین و خطرناکترین و در عین حال غیر کاراترین راهها و دروازهای هستند به سوی بحرانهای بسیار بزرگتر که غیر قابل کنترل بوده و بازی کاملی در قالب باخت باخت به حساب میآیند.