احمد پورنجاتی در روزنامه شرق نوشت:
خیلی فرق میکند که مردمان سرزمینی شناسنامه داشته باشند، پیشینه تاریخی و کلی مناسبتهای تقویمی و آداب و رسوم ملی و آیینی و شخصیتهای گوناگون حقیقی و اسطورهای داشته باشند یا از این اندوختههای تاریخی و فراتاریخی بیبهره باشند. سخن در اصل گوهر انسانی انسانها نیست، که تفاوتی با هم ندارند. سخن در توفیر یک آدم واقعی روی صحنه اجرای تئاتر است با یک آدمک خمیری و دستساز یا حتی یک شخصیت گرافیکی رایانهای در یک فیلم انیمیشن خوشساخت که چهبسا برای بیننده خیلی هم جذاب و مسحورکننده باشد اما بههرحال، معلوم است که دستساز است و بیبته و پرداخته خیالات سازندهاش.
از بختیاری غرورانگیز مردمان این سرزمین که ایران خوانده میشود و پهنه تاریخی و فرهنگیاش بسی فراختر از پهنه کنونی جغرافیای آن است، یکی همین شناسنامهداشتن و انبان بزرگ و پرپیمان آداب و آیینهای گوناگون است؛ از گذشتههای بسیار دور تا اکنون. این پیشدرآمد را آوردم که خرسندیام را از اینکه شناسنامه ایرانی دارم و همدلیام را از اینکه این همه سرمایه و اندوخته ملی و آیینی و تقویمی داریم، نشان داده باشم. اما سخن اصلی این نوشته چیز دیگری است. «یلدا» را مجال و بهانهای برای پرداختن به این پرسش میکنم که: «آیا توجه و اشتیاق و اهتمام به آداب و رسوم ملی و آیینی ایرانیان از گذشته تاکنون، نشانهای است از نوعی باستانگرایی شکلی یا کوششی هوشمندانه و زیرکانه و زمانمند است برای بازآفرینی و تروتازگی اصل شناسنامه و همبستگی یک ملت؟».
برداشت من این است که با وجود یکسانی کلی شکل و قیافه و کالبد آداب و رسوم گوناگون ایرانیان در گستره تاریخ چندهزارساله، اما رد پای هنر «معاصرسازی» را در درونمایههای نوبهنو، به اقتضای اوضاع و احوال زمانه در چگونگی برگزاری بسیاری از مناسبتها میتوان دید. «یلدا» خواه در واژگان سریانی و به معنای «زایش» باشد، خواه در نگرش آیین مهر، نویدبخش برآمدن خورشید و روشنی روز در پس بلندترین شب یا حتی با نام «شبچله» در نگرش عرفانی خطه خراسانیاش پیوندی با «چلهنشینی» داشته باشد یا حتی اگر تنها و تنها نشانه پایان یک فصل و آغاز فصلی دیگر باشد، در هر دورهای نام مستعار یک چیز است. چیزی که در عین یگانگی در بنیان و گوهر اصلی اما چهبسا نشانه یا دلالتی از آنچه بهگونهای ویژه زمانه درون و زیر پوست کالبد مردمان این سرزمین میجوشد.
آشکارتر بگویم: «یلدا» همچون نوروز یا هر مناسبت تقویمی دیگر، با همه آداب بهظاهر یکسان و تکرارشوندهشان و البته درونمایه پایدار تاریخی – فرهنگیشان، بسته به احوال روزگار ایرانیان، نام مستعار احوال، خواستهها و آرزوهای مردمان این سرزمین است. «یلدا»ی این روزگار مردم ایران، نام مستعار چیست؟ برداشت من این است که با وجود همه ناخرسندیها، ناکامیها، فرازونشیبها، دغدغههای گاه توانفرسا و طاقتکش برای برخورداری از یک وضعیت شایسته و درخور شخصیت و منزلت و کوششهای دیرپای این ملت، «یلدا»ی اکثریت بزرگ جامعه ایران امروز نام مستعار جشن «یگانگی شناسنامه ملی و همدلی برای درمان دردهای مشترک و کوشش برای رسیدن به آرمان و آرزوهای مشترک» است. ایرانیان، این «قلندران» شبهای دراز، «یلدا» را به خوبی و شایستگی، هریک به اندازهاي که میتوانند به شور و همنشینی و شادمانی همدلانه برای فصلی که روزهای آفتابی بلندتری دارد، دورهمی برگزار میکنند. فرخنده باد.