فرارو- دکتر رسول رمضانیان؛ در محافل دانشگاهی این موضوع بسیار مطرح میشود که نسل اول دانشگاهها، دانشگاههای آموزشی، نسل دوم: دانشگاههای پژوهشی و نسل سوم دانشگاه کارآفرین است و دانشگاههای کشور باید تغییر پارادیم بدهند و تبدیل به دانشگاههای نسل سوم بشوند.
اما مسالهای که پنهان مانده است، آن است که نوع تفکر اعضای هیات علمی یک دانشگاه، نوع آن دانشگاه را مشخص میکند، دانشگاه کارآفرین تفکر پراگماتیستی (یعنی اصالت دادن به عملگرایی و فایده گرایی) میخواهد، حال آنکه بیش از 95 درصد اعضای هیات علمی دانشگاههای کشور تفکر اسکولاستیکی(اسکولا به معنی مدرسه است، اصالت دادن به تدریس و مباحثه) دارند و حتی وقتی صحبت از کارآفرینی میشود آنها با باورهای اسکولاستیکی خود به کارآفرینی نگاه میکنند که عملا هیچ نتیجهای در بر نخواهد داشت.
آموزش دانشگاههای ایران به هیچ وجه پراگماتیستی نیست، و این سبب میشود که دانشآموخته دانشگاه به غیر از یک مجموعه از نظریهها و نمادها و ... چیزی دیگر با خود به همراه نداشته باشد.
فرانسیس بیکن (قرن 16 میلادی) که او را از بزرگان انقلاب علمی در جهان میشناسند و نویسنده کتابهایی چون آتلانتیس جدید و پیشرفت علم است، به شدت به تفکر اسکولاستیکی حمله میکند و میتوان تلاشهای او را آغازگر و مقدمه تفکر پراگماتیستی به علم و آموزش در جهان دانست.
نظریات علمی به زبان نمادها و علامتها بیان میشوند و متاسفانه اکثریت بر این باورند که علم همین نمادهای منظم است! از نگاه پراگماتیست، علم داشتن و عالم بودن غیرقابل منفک از مشاهده و عمل است . اگر فردی بگوید نظریهای را میداند، ولی نمیداند که اولا این نظریه، مدل صوری کدام مشاهده پدیده طبیعی است و دوما چه فایده، عمل و فناوری از آن برمیخیزد، دیگر او دانایی ندارد، بلکه دانایی او در سطح فهمی خرافهگونه است.
فرانسیس بیکن، مدعیان زمان خود را که نظریات علمی را بیان میکردند ولی نمیتوانستند تشریح کنند که هر بخش این نظریه، مدل و مشاهده چه پدیده طبیعی است، مورد تمسخر قرار میداد و همچنین علمی را که به عملی منجر نشود خرافه میدانست. او علت اینکه یک نفر نمیتواند از یک نظریه علمی استفاده کند، را در آن میداند که آن فرد فقط نمادهای نظریه را آموخته است و چون درکی از مشاهده و اتصال آن به پدیده طبیعی ندارد، امری روشن است که نباید بتواند آن را به کار بگیرد.
حدود 20 سال پیش که بنده دانشجو بودم، یک استاد فرهیخته در کلاس درس خود، نگاه اسکولاستیکی به علم را با داستان زیر توضیح میداد: فردی وارد یک روستایی شد و بعد موسسهای باز کرد و در آن مشغول آموزش فنون اژدها کشی شد.
فنون اژدها کشی بسیار قانونمند و نیازمند سالها اهتمام و کوشش برای آموختن بود. افراد بسیاری در روستا به این موسسه آمدند تا مدرک اژدها کشی بگیرند. بعد از اینکه دانشجویان فارغ التحصیل شدند، دورههای پیشرفتهتر را نیز گذراندند.
وقتی از استاد پرسیدند که حالا چه کنند، استاد به آنها پیشنهاد داد که به روستاهای دیگر بروند و موسسه اژدها کشی تاسیس کنند. اما هیچکس نه اژدهایی مشاهده کرده بود و نه در عمل از این فنون استفادهای کرد که اژدهایی را از پا در بیاورد. در نگاه اسکولاستیکی، اصالت با همان فنون اژدها کشی است، و همینکه فنون قانونمند هستند کفایت میکند.
استاد درسی که نمیتواند با نظریه علمی که آموزش میدهد یک پدیده طبیعی را تشریح و مدل کند، و نمیتواند فناوری برای بر آن بنا کند تا فایدهای حاصل شود، در حال آموزش خرافه به دانشجویان خود است.
در یک کلاس درسِ اسکولاستیکی، به نمادها و قوانین بین نمادها یک نظریه علمی اصرار میشود، و برای آنکه مبادا دانشجویان بپرسند که مشاهده و عمل چه شد، استاد این نمادها و روابط را پیچیدگی و سختی بیشتر میدهد و به آنها میگوید که مشاهده و عمل به این سادگی نیست و باید هنوز صبر کنند.
این در حالی است که در کلاس درسِ پراگماتیستی گفته میشود که علم آسان است، تنها اگر برای شما تشریح شود که این نمادها مجرد شده و مشاهده چه امر طبیعی است. در کلاس درس پراگماتیستی بر تشریح و مدل کردن پدیده طبیعی با استفاده از نظریه علمی و ایجاد فناوری و عمل برای کنترل پدیده طبیعی و به خدمت گرفتن آن اصرار میشود.
از نگاه پراگماتیستی، پژوهش نیز چیزی جز گسترش مدل نمادین برای تشریح بیشتر پدیده طبیعی نیست، و جای بسی تعجب است که چگونه افرادی بدون هیچ کنشگری با پدیده طبیعی، نمادبازی میکنند و خرافه حاصل را (که نه از مشاهده آمده است و نه فایدهای میتوان از آن حاصل کرد) پژوهش مینامند.
در نگاه پراگماتیستی، اصالت یک نظریه علمی، به نمادها و قوانین سازگار بین نمادهای آن نیست، بلکه به میزان توانایی نظریه در مدل کردن و تشریح پدیده طبیعی و همچنین ایجاد فناوری برای مهار کردن و به خدمت گرفتن پدیده طبیعی است.
حکیم ایرانی سعدی (قرن هفتم هجری) در باب هشتم کتاب گلستان خود میگوید:
دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد
علم چندان که بیشتر خوانی چون عمل در تو نیست نادانی
نه محقق بود نه دانشمند چارپاپیی برو کتابی چند
آن تهی مغز را چه علم و خبر که بر او هیزم است یا دفتر
در پایان دانشگاه کارآفرین با تفکر پراگماتیستی اعضای هیات علمی حاصل میشود. اکثریت اعضای هیات علمی دانشگاههای کشور تفکر اسکولاستیکی دارند و همیشه در هر جامعهای ارزشگذاری را اکثریت انجام میدهد.
شاید کمتر از پنج درصد، اعضای هیات علمی کشور تفکر پراگماتیستی داشته باشند که به نظر نگارنده این افراد دارند عمر و استعداد خود را در دانشگاه هدر میدهند و با خروج از دانشگاه چه بسا فایده بیشتری را برای کشور ایجاد کنند.
یا فعلا فرزندان مردم سر گرم شوند تا بعد ببینیم جه بیش میاید /
به هر صورت واقعیت در این گزارش مشهود است