
ليلا حاتمي، دو هفته پس از آغاز اكران پانزدهمين فيلم كارنامه بازيگريش، سي و هفتمين سالگرد تولدش را جشن خواهد گرفت. همزماني اين دو رويداد را ميتواند سرفصل تازهاي دركارنامه اين بازيگر تلقيكرد. سيزده سال پيش داريوش مهرجوئي بازي فيلم نقش ليلا را به او سپرد، حادثهايي كه حضورهاي مورديش در فيلمهاي پدر فقيد زمينه وقوعش را فراهم نكرده بود.
نه سال پيش با فيلم آب و آتش او با يك پيچ تند هم تصورات ما از خودش در تكرار نقش دختران معصوم و بغض آلود را فروريخت. مريم شكوهي با آن پسرعموي سنگدلش تيشهاي بود به ريشه همه تصورات ما از ليلا حاتمي. او يك بازيگر كامل بود. ليلاي مهرجوئي و مريم فیلم آب و آتش فریدون جيراني برايش ارج و قرب و توجه آوردند. او توانست بار سنگيني كه اين دو فيلم بردوشش گذاشته بودند، با ديپلم افتخارفجر و تنديس خانه سينما به سلامت زمين بگذارد. اما تكرار فيلمهايي كه دوباره ليلا را به همان وادي معصوميت ذاتي و بغض ابدي ميكشاند، آرام آرام ما را به فراموشي آن پيچ تند فرامي خواند.
او در اين سال ها طعم مادر شدن را چشيد و سنش هر سال با تكرار همان نقشها بالا مي رفت، تا ما هم چنان دل خوش آرامش چهرهايي باشيم كه يادآور صحنههاي باشكوه عاشقيت در فيلمهاي پدرش بود. اما پيچ تند دوباره در راه بود. بگذاريد قبل از رسيدن به اين پيچ تند كمي درباره ليلا حاتمي حرف بزنيم. در رشتهٔ ریاضی فیزیک در تهران دیپلم گرفت. در دانشگاه پلی تکنیک در رشتهٔ برق شروع به تحصیل کرد. پس از دو سال به لوزان سوئیس رفت تا ادبیات فرانسه بخواند.
به علت بیماری پدرش در ۱۳۷۵ تحصیل را نیمه کاره رها کرد و به ایران بازگشت. اين همه تغيير مسير را جز پيچ تند چه مي توان ناميد. ميخواهم بازهم درباره ليلا حاتمي حرف بزنم. درباره اين كه او فيلمنامه شبافتتاح نوشته جان كاساواتيس را ترجمه كرده. فيلمنامه فيلمي درباره تنهائي. درباره دلشوره و تنهائي بازيگر روي صحنه. درباره انجام بازي در ميان جمع در اوج تمناي نياز به گوشه نشيني و عزلت. حالا سرجمع حرف هايم را مي خواهم اين طور ادامه بدهم. كه آن تحصيلات ناكام از برق به ادبيات فرانسه و از تهران به لوزان و اين ترجمه از اين فيلم خاص تكليف ما را با ليلا حاتمي روشن ميكند. او آرامش خود و فيلمهاي عاديش را به يك باره با يك پيچ تند بهم مي زند.
چرا كه بازيگر است. او كه فرزند درام نويسي بزرگ و بازيگري خود ساخته محسوب ميشود، خوب بايد بداند كه چه وقت تكخال خود را از آستين بيرون بياورد. بيپولي تكخال ليلا حاتمي است. پيچ تندي كه به سلامت از آن عبور كرده . او در فيلمي كمدي، با انبوه بازيگران شناخته شده به تنهائي گليم خودش را به لطف انتخاب درست و هدايت حساب شده كارگردان از آب بيرون بكشد. او بازيگر است و در اين كار به پختگي رسيده.
در بيپولي او با نهايت دقت و احساس يك دختر سادهلوح طبقه متوسط تهراني را به نمايش ميگذارد. بيپولي اثبات بدون بحث اين ادعاست كه ليلا حاتمي در اوج است. خدايا براي او يك پيچ تند ديگر مقدر كن. اين آرزوي ماست براي او در آستانه چهلسالگي.