میانگین سنی ۶۰ سال به بالای نامزدهای دو انتخابات اخیر ریاست جمهوری زنگ خطری برای آینده نظام جمهوری اسلامی است که برنامههای مشخصی را برای تربیت و پرورش نیروهای جوان جهت در اختیار گرفتن مدیریتهای عالی اجرایی در دستور کار قرار داده و با تقویت و حمایت احزاب، آنها را در عملی کردن این کارکرد یاری رسانند.
به گزارش ایکنا، یکی از موضوعات مهم فراروی همه نظامهای سیاسی مبتنی بر دموکراسی و مردمسالاری تربیت نیرو و کادرسازی برای مدیریت امور کشور در ردههای مختلف است. این مسئله نیز امری طبیعی است زیرا بقا و دوام هر نظام بسته به وجود نخبگانی است که بتوانند به اداره امور کشور در حوزههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی پرداخته و برنامههای توسعه و پیشرفت را به پیش ببرند.
غلامرضا کریمی، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی
غلامرضا کریمی، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی معتقد است «یکی از معیارهای مهم برای آینده نظامهای سیاسی تربیت کادر سیاسی مدیریتهای عالی کشور است. بررسی روند چگونگی رشد نیروهای سیاسی در طول ۳۸ سال گذشته، این امر را به عنوان چالش آینده نظام جمهوری اسلامی مطرح میسازد. البته این مسئله به منزله آن نیست که نیروهای قوی در جامعه وجود ندارند منتهی کادرسازی ویژه برای این کار صورت نگرفته است».
برهمین مبناست که احزاب در نظامهای سیاسی مبتنی بر دموکراسی در کنار وظیفه حلقه واسطه میان مردم و حکومت، نقش کادرسازی برای آینده نظام سیاسی را ایفا میکنند تا نیروهای جوان با طی مراحل مختلف آموزش سیاسی درجات پیشرفت را در حزب طی کنند تا در آینده بتوانند مناصب مدیریتی کشور را به دست بگیرند. در واقع هدف نظامهای سیاسی صرفا جوانگرایی در سمتهای مدیریتی نیست بلکه پرورش نیروی جوانان کارآمد در جهت به دست گرفتن امور مدیریتی و اجرایی است تا در نهایت از میان همین جوانان افرادی به ریاست جمهوری، نمایندگی و ریاست مجلس و ... برسند.
جمهوری اسلامی نیز قاعدتا از این قضیه مستثنی نیست و شاید به جرئت بتوان گفت یکی از نیازهای اساسی کشور در آینده، نیروهای جوانی است که با طی مراحل طبیعی رشد سیاسی سمتهای اجرایی و مدیریتی کشور را در اختیار بگیرند تا شایستهسالاری نیز رقم بخورد.
غلامرضا کریمی درباره سازوکار تربیت نیرو در سایر کشورها میگوید: « معمولا در کشورهای دیگر یک سامانه مدیران عالی شکل میگیرد که افراد را برای ارتقا به سمتهای بالاتر تربیت و ساماندهی میکند. اما در کشور ما به دلیل آنکه احزابی قوی وجود ندارند کادرسازی لازم نیز درون آنها صورت نگرفته است. در کنار آن مشکل فرهنگی با مسئله حزب و ضعف فرهنگ کار جمعی و گروهی، کادرسازی را به نوعی دچار مشکل کرده است».
این در حالی است که بخش عمده پیروزی انقلاب اسلامی نتیجه حضور آگاهانه جوانان و دانشجویان در مبارزات انقلابی بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این جوانان با وجود نداشتن تجربه در امور مدیریتی به دلیل برخورداری از حس مسئولیت اجتماعی و سیاسی و برخورداری از آگاهیهای سیاسی ناشی از حضور در مبارزات علیه نظام شاهنشاهی و بعضا دستگیری و شکنجه شدن، توانستند سمتهای مدیریتی و اجرایی را در اختیار گرفته و تا حدودی خلا بیتجربگی را از این طریق پوشش دهند.
پس از انقلاب اسلامی نیز با تشکیل حزب جمهوری اسلامی، تا حد زیادی مشکل تربیت و پرورش نیرو برای آینده نظام جمهوری اسلامی حل شده بود اما با فروپاشی حزب جمهوری اسلامی، معضل کادرسازی و تربیت نیروی کارآمد با اختلال مواجه شد که سایر احزاب موجود در کشور نیز تا به امروز نتوانستند بر این آسیب غلبه کرده و این معضل را برطرف کنند.
حمیدرضا ترقی، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامیحمید رضا ترقی، عضو هیئت مرکزی حزب موتلفه، در این باره معتقد است « اصولا با فاصله گرفتن از نسل اول انقلاب نیاز به کادرسازی نیروی انسانی مطابق با آرمانهای انقلاب اسلامی یک نیاز ضروری و اجتنابناپذیر است. جامعه جوان ما در مواجهه با شبکهها و عناصر گوناگون خارجی قرار دارد و لازم است ضمن آگاهیبخشی کافی به نسل جوان، کادرهایی از این نسل که بتوانند هم دستاوردهای انقلاب را حفظ و پیگیری کنند و هم حرکت انقلاب را تا مقصد اداره و مدیریت کنند پرورش یابند. البته این مسئله یکی از دغدغههای جدی سران و رهبران انقلاب اسلامی از ابتدا بوده است. کاری که حزب جمهوری اسلامی در ابتدای انقلاب در زمان شهید بهشتی انجام داد این بود که به فکر آینده نظام به لحاظ نیروی انسانی باشد. شهید بهشتی و آیتالله خامنهای معتقد بودند که کادرسازی علاوه بر اینکه پیشرفت کشور را در پی خواهد داشت میتواند آرمانهای انقلاب را در درازمدت محقق کند».
این معضل سبب شده است که به عنوان نمونه همچنان در انتخابات ریاست جمهوری شاهد حضور مبارزان و نسل اولیهای انقلاب باشیم و اگر هم در دورهای نیروی جوانی به سمتی رسیده براساس طی مراحل طبیعی و حقیقی رشد سیاسی و برخورداری از کارامدی نبوده است و فقدان قوانین شفاف برای احراز رجل سیاسی عاملی برای حضور برخی افراد جوان بدون پیشینه و سابقه لازم برای امور اجرایی عالی کشور بوده است که ثمر خاصی هم نداشته است.
دو انتخابات اخیر ریاست جمهوری(۹۲ و ۹۶) گواهی بر اهمیت و ضرورت کادرسازی و تربیت نیروهای سیاسی برای آینده نظام جمهوری اسلامی است. در این دو انتخابات میانگین سنی نامزدها به ترتیب ۶۱,۷۵ و ۶۳.۵ بوده است که این میانگین سنی برای یک نظام سیاسی ۴۰ ساله بالا به نظر میرسد و نشانگر چرخه معیوب کادرسازی در کشور است که نتوانسته نیروی سیاسی جوان و کارآمد را بپرورد و به ساختار عالی اجرایی و مدیریتی کشور تحویل دهد تا امروز حتی شاهد یک نامزد از نسل جوان در میان نامزدها نباشیم.
البته باز باید یادآور شد صرف جوان بودن یک نیروی سیاسی مزیت نیست بلکه مزیت اصلی در کارآمدی همراه جوانی است و لازمه آن هم وجود احزاب قوی است که جوانان با حضور در این احزاب آموزش دیده و فعالیت سیاسی را از ردههای پایین تجربه کنند تا بتوانند از پختگی لازم برای اداره کشور در مدیریتهای میانی و عالی برخوردار باشند.
ابوالقاسم رئوفیان، دبیرکل حزب اسلامی ایران زمینابوالقاسم رئوفیان، فعال سیاسی اصولگرا و دبیر حزب اسلامی ایران زمین، در این باره میگوید: «فردی که به عنوان رئیس جمهور منتخب عهدهدار مسئولیت اجرایی کشور میشود باید کابینه خودش را با میانگین سنی ۲۵ تا ۴۰ سال انتخاب کند. این بدان معناست که رئیس جمهور باید به سراغ افرادی برود که هم از نیروی جوانی و هم از تجارب مرتبط با حوزه اجرایی کشور برخوردار باشند».
کریمی نیز درباره وضعیت کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری میگوید: «نگاهی به وضعیت انتخابات ریاست جمهوری فعلی و سطح مناظره اول نشان دهنده آن است که نامزدها علیرغم حضور در مناصب و سمتهای عالی اجرایی و مدیریتی از آمادگی لازم برخوردار نبوده و در برخی حوزهها میزان تسلط پایینی داشتند و بیشتر به کلیگویی روی آورده و آمار و اطلاعات غیر دقیقی ارائه میدهند که به لحاظ کارشناسی قابل دفاع نیست. این خیلی جالب نیست که شش نخبه سیاسی برای رقابت انتخاباتی ریاست جمهوری تأیید شوند اما مجموع بحثهایی که به لحاظ تخصصی ارائه میدهند خیلی قابل دفاع نباشد و این زنگ خطری برای آینده نظام جمهوری اسلامی است».
به نظر میرسد بیتوجهی نظام به کادرسازی در مسیر صحیح و از طریق احزاب شناسنامهدار در آینده خطری جدی برای حوزه مدیریت کشور محسوب میشود زیرا نسل اول انقلاب با وجود پیری و افزایش سن همچنان در مناصب مدیریتی و اجرایی حضور دارد و نسلهای بعدی نیز کمتر براساس شایستگی و طی مسیر طبیعی کسب مسئولیت سیاسی به سمتهای عالی سیاسی و مدیریتی دست یافتهاند و افزایش میانگین سنی نامزدهای دوازدهمین دوره ریاست جمهوری زنگ خطری برای مسئولان است که از این آسیب به سادگی عبور نکنند.
رئوفیان معتقد است که «احزاب و گروههای سیاسی باید شناسایی، تربیت و معرفی افراد جوان، شایسته و متخصص برای پذیرش مسئولیتهای اجرایی در سطوح میانی جهت آماده شدن برای قبول مسئولیت اجرایی در سطوح عالی را در دستور کار قرار دهند و رئیسجمهور با ارتباط با احزاب و مشاوره با آنان این افراد را به کار بگیرد».
اما مشکل این است که با وجود مشخص بودن طی مسیر برای رسیدن به درجات عالی اجرایی و مدیریتی کشور برای جوانان از طریق احزاب، اما در عمل چنین اتفاقی بسیار کم رخ داده است و غالبا بخت و اقبال و نزدیکی به مسئولان عامل رشد و ترقی برخی جوانان در سمتهای مدیریتی بوده است. در واقع احزاب موجود کشور به دلیل ضعف سازمانی و تشکیلاتی، دولتساخته بودن برخی احزاب و عدم توجه حاکمیت به اهمیت جایگاه و کارکرد حزب نتوانستهاند این کارکرد اصلی خود را به منصه ظهور رسانده و برای رفع آسیب کادر و نیروی مورد نیاز آینده نظام نقشآفرینی کنند.
اما چه راهکاری برای حل این آسیب وجود دارد و چگونه میتوان آینده نظام را به لحاظ نیروی انسانی متعهد و کارامد تضمین کرد. کریمی در پاسخ به این سؤال میگوید: «ساختارهای دموکراتیک استلزاماتی دارد که اگر وجود نداشته باشد پیامدهای کار دموکراتیک با مشکل مواجه میشود که در انتخابات مجلس شورای اسلامی، ریاست جمهوری و شوراهای شهر قابل مشاهده است. لذا باید یک قوه عاقله در نظام فراتر از قوه مجریه وجود داشته باشد که مدیران ارشد کشور را به صورت سازمان یافته ساماندهی کرده و تحت اموزشهای خاص قرار دهد و علاوه بر این قوه عاقله باید احزاب قدرتمندی در کشور به وجود بیاید و دولتها این فرآیند را تقویت کنند نه به این معنا که احزاب دولتساخته ایجاد شود. فرآیند تقویت احزاب توسط نظام باید به گونهای باشد که به کادرسازی و مشارکت فعال مردم بینجامد و جوانان بتوانند وارد لایهها و سطوح مختلف فعالیت حزبی شده و به مرور توانمند گردیده و وارد مصادر اجرایی شوند».
از طرفی باید به این مسئله توجه کرد که کادرسازی احزاب اگر با بیتوجهی دولتها نسبت به این نیروها روبرو شود به خطر از دست دادن این نیروها برای نظام با بیاعتمادی آنها به ساختار قدرت منجر خواهد شد و لذا باید سازوکار به کارگیری کادرهای پرورش یافته از سوی احزاب نیز مدنظر باشد.
ترقی در این باره اظهار میدارد «به موازات کادرسازی باید چند اقدام دیگر نیز انجام شود. گردش نخبگان در کشور باید به گونهای ساماندهی شود که نیروها و کادرهای پرورشیافته و آماده انجام وظیفه به کار گرفته شوند و امکان گردش این نخبگان وجود داشته باشد نه اینکه این نیروها هدر بروند و از آنها استفاده لازم در سطوح مدیریتی کشور نشود. نکته دیگر اینکه نیورها و کادرهای آینده انقلاب و نظام باید به صورت تخصصی پرورش و رشد پیدا کنند و در حوزه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، سیاست خارجی کادرهای مختص به آن حوزه تربیت شوند که این مقدمهای برای تحقق تمدن نوین اسلامی خواهد بود».
به هر صورت مسئله کادرسازی برای آینده نظام اسلامی از اهمیت بالایی برخوردار است و شرایط نامزدهای ریاست جمهوری، نمایندگان مجلس و ... نشان میدهد که باید برای تأمین نیروی انسانی مورد نیاز نظام در سطوح مختلف مدیریتی به ویژه ردههای عالی اقدامات و برنامههای جدی صورت بگیرد زیرا نسل اول انقلاب به مرور در حال پیر شدن و ناتوانی برای مدیریت اجرایی است و این مسئله توجه به تربیت و پرورش نیروهای جوان متخصص و معتقد را بیش از گذشته ضروری میسازد.