فرارو- یکی از مسائلی که جریان اصولگرایی طی چند دوره انتخابات اخیر به آن اشاره و آن را علت اصلی شکست خود معرفی کرده است، عدم اتحاد و اجماع بر روی یک نفر بوده است. اما آیا این یک اتفاق جدید است و همان معضلی است که باید رفع کنند؟ یا نه تشتت آرا و کثرت نظر در این جریان عمقی بیشتر داشته است و پراکندگی آنان از دل تاریخ می آید؟
به گزارش فرارو پس از شکست اصولگرایان در انتخابات سال 94 و در پی آن ازدست دادن کرسیهای مجلس به خصوص در پایتخت، اکثریت فعالان این جریان دلیل شکست آنها را عدم اتحاد معرفی کردند و بر این باور بودند که اصولگرایان با مشکل جدیدی روبرو هستند که باید آن را مدیریت و رفع کنند. اما آیا این یک مشکل جدید است؟
واقعیت این است که با نگاهی به انتخابات به خصوص انتخابات ریاست جمهوری طی یازده دوره گذشته نکات عجیبی توجه ها را به خود جلب می کند. اما در گام نخست باید در نظر داشت که جریان اصولگرایی مانند جریان اصلاح طلبی که بیرون آماده از دل طیف چپ کشور است، از طیف راست نظام جمهوری اسلامی ایران متولد شد. به عبارتی اگر به دنبال نگاه تحلیل بر این جریان در خصوص عدم اتحاد باشیم باید این نکته را مد نظر قرار داد.
ماجرا از این قرار بود که پس از موفقیت سید محمد خاتمی در انتخابات دور هفتم ریاست جمهوری، جریانی تحت عنوان اصولگرایی نیز در مقابل اصلاحطلبان متولد شد. به عبارت سادهتر در دهه شصت و نیمه اول دهه هفتاد از اصطلاح جناح راست و جناح چپ در ادبیات سیاسی ایران استفاده میشد. در آن ایام اصلاحطلبان جریان رقیب را «محافظه کاران» نامیده بودن اما با توجه به اینکه این اصطلاح در قالب ادبیات سیاسی مصطلح فرامرزی شناخته شدهاست و تطبیق آن بر مجموعه متنوعی از حزبها، گروهها و شخصیتهای سیاسی گوناگون چندان درست به نظر نمیرسید، بنابراین در واکنش به اصلاح طلبان، طیف مقابل از عبارت اصولگرایان برای توصیف خود استفاده کردند و آرام آرام این اصطلاح جایگزین «طیف راست» شد. اما عدم اتحاد مانند یک ژن معیوب از پدر به فرزند رسید و آن اتحاد نداشته طیف راست به اصولگرایان نیز منتقل شد. مسئلهای که نمونههای آن را می توان به وضوح در ادوار مختلف انتخابات ریاست جمهوری در بعد از انقلاب مشاهده کرد.
انتخاباتی با 96 کاندیدا
اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری با توجه به فضای حاکم بر آن روزها و این مسئله که کشور یک انقلاب بزرگ را پشت سر گذاشته بود و یک نظام جدید متولد شده بود، تکلیفش تا حدود زیادی مشخص است. در این دوره انتخابات ریاست جمهوری ۱۲۴ نامزد شرکت کردند که پس از اعلام انصراف یا استعفای برخی از نامزدها در نهایت ۹۶ نامزد در روز انتخابات به رقابت با یکدیگر پرداختند. ابوالحسن بنی صدر، احمد مدنی (نفر دوم)، داریوش فروهر، صادق قطب زاده، حسن ابراهیم حبیبی، کاظم سامی،حسن آیت، صادق طباطبایی، صادق خلخالی، محمد مکری، صفر علی خلیلی، از جمله نامزدهای اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران بودند. در این میان همانطور که دیده میشود، چندین کاندیدای طیف راست در انتخابات حضور داشتند و این آغاز ماجرا بود.
3 از 4
دومین دوره انتخابات که نخستین دوره نظارت شورای نگهبان بر آن بود با چهار کاندیدا برگزار شد و محمدعلی رجایی(حزب جمهوری اسلامی)، سیداکبر پرورش(نهضت آزادی) و عباس شیبانی، حبیبالله عسگراولادی(حزب موتلفه اسلامی) به رقابت با یکدیگر پرداختند. در این میان حتی اگر حزب جمهوری را به واسطه حضور چهرههای چپ و راست در آن، از طیف راست جدا کنیم(البته این تفکیک تا حدود زیادی بعید است)، واضح است که طیف راست در این انتخابات بر روی یک نفر به اجماع نرسیده بودند با دوچهره از حزب موتلفه در این دوره شرکت کرده بودند.
تکرار یک خاطره
عدم اتحاد و اجماع بر روی یک کاندیدا میان طیف راست اتفاقی نبود که به یک دوره انتخابات محدود شود. زیرا در دوره بعد انتخابات ریاست جمهوری مجددا با 3 کاندیدا در انتخابات حاضر شدند. این انتخابات که تقریبا مانند دوره های قبل از آن رقابت میان اعضای طیف راست بود با حضور آیت الله علی خامنهای از حزب جمهوری اسلامی و سید علیاکبر پرورش، حسن غفوریفرد، سید رضا زوارهای از حزب موتلفه برگزار شد بار دیگر نمایشی از عدم اتحاد و اجماع در طیف راست بود که باز هم به شکست منتهی شد.
شورای نگهبان به داد طیف راست رسید
اما انتخابات دور چهارم را تا حدودی میتوان انتخاباتی به حداقل کاندیدا از سوی طیف راست دانست اما همچنان رقابت میان خودیها صورت میگرفت و به طور کل همین مسئله موجب شد برخی انتخابات را تحریم کنند. ماجرا از این قرار بود که شورای نگهبان در این دوره مانع حضور برخی افراد مانند مهدی بازرگان شد و از میان ۵۰ نفر نامزد انتخاباتی تنها صلاحیت ۳ نفر به ترتیب از حزب موتلف اسلامی (حبیبالله عسگر اولادی)، نامزد مستقل سید محمود کاشانی و حزب جمهوری اسلامی (آیت الله خامنهای) موردتایید قرار گرفت. البته نمی توان این نکته را نادیده گرفت که شاید اگر شورای نگهبان به کمک طیف راست نمیآمد 47 نفر را رد صلاحیت نمی کرد، شاید بیش از این تعداد در انتخابات حضور داشتند.
اختلافات علنی شد
انتخابات ریاست جمهوری دور پنجم شرایط تا حدود زیادی تغییر کرده بود. ساختمان حزب جمهوری اسلامی منفجر و شهید بهشتی دیگر در ساختار این حزب حضور نداشت و اختلافات بیش از پیش نمایان شده بود و همین مسئله باعث انحلال و تقسیم شدن به احزاب و تشکل های سیاسی شد. از سوی دیگر جامعه روحانیت مبارز نیز دوسال قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دچار انشعاب و مجمع روحانیون مبارز متولد شده بود.
به عبارت ساده تر در انتخابات پنجم ریاست جمهوری فضای سیاسی کشور بیشتر حول تشکیل احزاب جدید می گشت. ضمن اینکه به این فضای مغشوش باید فوت امام(ره) را نیز اضافه کرد که تاثیر بسیاری بر فضای سیاسی–اجتماعی کشور گذاشته بود. بنابراین تعداد زیادی(77نفر) از چهره های سیاسی برای حضور در این دوره انتخابات نام نویسی کردند. بنابراین نخستین انتخابات ریاست جمهوری ایران پس از رحلت امام و انتخاب مقام معظم رهبری که در آن روزها رئیس جمهور بودند به سمت رهبری یک ماه و نیم زودتر از موعد مقرر برگزار شد. اما اتفاق عجیب در آن دوره این بود که شورای نگهبان در یک رویکرد سخت گیرانه 75 نفر را رد صلاحیت کرد و تنها به مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی و عباس شیبانی مجوز حضور در این رقابت را داد.
عمق اختلافات افزایش یافت
ششمین دوره انتخابات ریاست جمهوری هم تفاوت چندانی با انتخابات پیشین نداشت. روال همان بود که در پنج دوره قبل بود. 128 نفر نام نویسی کردند که فقط 4نفر که باز هم اکثریت آنها را چهرههای جناح راست تشکیل می دادند. اما نکته قابل توجه در این دوره عدم حضور جریان چپ بود. همین مسئله هم موجب شد آیتالله هاشمی رفسنجانی با ریزش آرا مواجه شوند و تنها 10 میلیون رای کسب کنند. اما این دوره انتخابات به وضوح اختلاف میان طیف راست را به نمایش گذاشت. به طوری که حتی برخی از فعالان سیاسی از حضور احمد توکلی و رقابت با آیت الله هاشمی ابراز نگرانی کردند.
در این دوره دیگر صرفا حضور چند کاندیدا مطرح نبود بلکه احمد توکلی نماینده گروهی از طیف راست بود که اختلافات بسیاری با رئیس جمهور وقت که وی هم از چهره های مطرح طیف راست به شمار میآمد، داشتند. ضمن اینکه در این دوره احمد توکلی بیش از ۴ میلیون رای را به خود جلب کرد. مسئله ای که به نوبه خود موضوع بیسابقهای در تاریخ انتخاباتهای ریاست جمهوری گذشته بود. زیرا تا آن روز جز کسی که از ابتدا ریاست جمهوریاش قابل پیشبینی بود، مابقی رأی قابل توجهی کسب نمیکردند.
76 و شکست به حریف تازه نفس
سال 76 سال متفاوتی در عرصه سیاست کشور بود. در این سال بعد از برنامهریزیهای مجمع روحانیون مبارز و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که طی یک دهه گذشته صورت گرفته بود، جریان اصلاح طلب در قامت سیدمحمد خاتمی پا به عرصه گذاشت و طیف چپ را وارد دوران جدید کرد. در آن دوره نیز اصولگرایان با سه کاندیدا به رقابت انتخاباتی پرداختند برای بار دیگر نشان دادند که نمی توانند یک کاندیدای واحد معرفی کنند. یعنی در در یک سو سیدمحمد خاتمی حضور داشت و در طرف مقابل حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوی، حجت الاسلام ریشهری و رضا زوارهای رئیس وقت سازمان ثبت اسناد و املاک کشور و عضو حقوقدان شورای نگهبان قرار داشتند. اما این بار مانند دفعات قبل نبود که انتخابات را به یکی از خود واگذار کنند. بلکه این بار رقابت انتخاباتی را به یک رقیب واقعی واگذار کردند.
اکثریت بی کیفیت در برابر اقلیت محبوب
بعد از شکست اصولگرایان در انتخابات دوم خرداد 76 بسیاری بر این باور بودند که آنها از گذشته درس گرفتند و شاید این بار با اجماع و اتحاد بیشتر وارد عرصه رقابت شوند. اما بار دیگر این جریان سیاسی همه را غافلگیر کردند و با 8 کاندیدا در این دوره انتخابات حاضر شدند. اتفاقی که قطعا اگر نظارت شورای نگهبان نبود، با تعداد بیشتری رقم می خورد. به هرحال در این دوره سید محمد خاتمی، علی شمخانی اصلاح طلب با احمد توکلی، عبدالله جاسبی، حسن غفوری فرد، منصور رضوی، شهاب الدین صدر، علی فلاحیان، مصطفی هاشمیطبا و محمود کاشانی اصولگرا به رقابت پرداختند و نتیجه آن هم در تاریخ سیاسی ایران ثبت شد.
درد مشترک
با وجود اینکه اصلاح طلبان توانسته بودند طی دو دوره قبل با اتخاد وارد عرصه رقابت شوند اما در سال 84 به وضعیت ایدهآل فاصبه زیادی داشتند و همین مسئله هم زمینه شکست آنها را فراهم کرد. اما این موضوع باعث نمی شود فراموش کنیم که شرایط در طرف مقابل هم به همین شکل بود. در این دوره جریان اصولگرا بار دیگر با سه کاندیدا یعنی محمود احمدی نژاد (البته بعد از مدتی اعلام کردند که وی اصولگرا نبود)، علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف وارد رقابت های انتخاباتی شد و در برابر آیت الله هاشمی رفسنجانی، مصطفی معین، مهدی کروبی و محسن مهرعلیزاده قرار گرفتند. هرچند این این انتخابات با حواشی زیادی همراه بود اما به هرحال محمود احمدی نژاد موفق شد وارد پاستور شود.
بحران دودستگی
دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اما این عدم اتحاد به شکل دیگری نمایان شد. در این دوره اصولگرایان با دو گزینه وارد انتخابات شدند. یکی محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت و دیگری محسن رضایی بود. این مسئله اما ابعاد مختلفی داشت اصولگرایان در این دوره به دو دسته تقسیم شده بودند. در یک طرف طرفداران رئیس دولت قرار داشتند و در طرف مقابل بخشی از جریان اصولگرایی بودند که از حمایت خود از احمدی نژاد در دوره قبل نادم و پشیمان بودند و محسن رضایی را به عنوان کاندیدای خود معرفی کرده بودند. به هرحال این انتخابات با حواشی زیاد برگزار شد و نام احمدی نژاد به عنوان رئیس دولت دهم ثبت شد.
خزان جریان اصولگرایی
انتخابات سال 92 دیگر نوبر بهار بود؛ یا شاید هم سرمای خزان بود که جریان اصولگرایی را در برگرفته بود. آنها در این دوران اوج بحران خود را به نمایش گذاشتند. بحرانی که حتی مرحوم آیت الله مهدوی کنی هم نتوانست آن را رفع کند و حتی تا جایی پیش رفت به بنا بر گفته حشمت الله فلاحت پیشه، برخی از چهره های سیاسی حتی حاضر به پاسخگویی به تماس های مرحوم کنی نشدند. بنابرای نتیجه آن شد که حسن روحانی به عنوان کاندیدای مورد حمایت اصلاحطلبان وارد رقابت شود و در برابر وی محمدباقر قالیباف، سعید جلیلی، محسن رضایی، علی اکبر ولایتی و محمد غرضی قرار بگیرند. به عبارت ساده تر اگر محمد غرضی را از معادله حذف کنیم یا حداقل خارج کنیم و گوشهای قرارش دهیم، اصولگرایان با 4 کاندیدا در این دوره انتخابات حضور داشتند.
به هرحال نگاه گذرا به یازده دوره انتخابات ریاست جمهوری به وضوح نشان می دهد که مشکل اصولگرایان نه بحران رهبری است که بعد از آیت الله مهدوی کنی به وجود آمده و نه عدم اتحاد مسئله تازه ای در این جریان و طیف راست سیاسی کشور است. آنها طی سی سال و اندی در هیچ برهه زمانی اتحاد انسجام نداشتند. البته این عدم اتحاد شاید بعد از اینکه اصلاح طلبان پا به عرصه سیاسی گذاشتند، بیشتر به چشم آمد اما اصلا معضل جدیدی نیست و نبود. بنابراین شکست های اخیر این جریان به هیچ عنوان نمی تواند علتش این دو مقوله باشد. شاید بهتر باشد در کنار اینها به مسئله عدم محبوبیت این جریان اشاره کرد و این مثلث ضعف اصولگرایان را کامل کرد. آنها در سالهای اخیر و همچنینی انتخابات سال 96 و حتی در دوره های بعدی نیز قطعا در این مثلث گرفتار خواهند بود.