فرارو- با بمباران بیمارستانها توسط دولت و حمله شبهنظامیان به کادر پزشکی، حرفه و جان پزشکان بدون مرز درخطر است. قوانین محافظت از امدادگران در مناطق جنگی هر روز بیشتر از قبل نادیده گرفته میشود.
به گزارش فرارو به نقل از اشپیگل، دکتر محمد دختر بچه کوچکی را در یک منطقه جنگی در جنوب سوریه به دنیا آورد. چند ساعت بعد بیمارستانش ویران شد.
سر کوچک نوزاد میدرخشید، چشمهایش را برهم میزد و اولین گریهاش آرام اما قوی بود. زایمان سختی بود و مادر به خون از گروه کمیاب O منفی نیاز داشت. دکتر محمد در مسجد شهر از اهداکنندگان خون کمک خواست. همان موقع بود که فاجعه شروع شد.
هلیکوپترها با صدای فزاینده روترهایشان به بیمارستان نزدیک شدند و اولین بمب بشکهای اتاق عمل را هدف قرار گرفت و دهها مریض را زخمی کرد.
بعد از حمله، دکتر محمد دو ساعت فرصت داشت تا بیمارستان را تخلیه کند. سپس هلیکوپترها بازگشتند. بمب بعدی بخش زنان و زایمان را خراب کرد، سپس آزمایشگاهها و بخش دیالیز. دکتر محمد این داستان را از طریق اسکایپ به اعضای سازمان پزشکان بدون مرز در اردن شرح داد که او را از راه دور حمایت میکنند.
دهههاست که بیمارستانها در دوران جنگ بهعنوان آخرین پناهگاه بشریت در نظر گرفته میشوند. به دلیل سوگندی که پزشکان یادکردند، مجروحان را بدون توجه به دیدگاههای سیاسی، نژاد یا مذهبیشان درمان میکردند. چه کشاورز، محقق، حامی اسد، از اعضای طالبان، شورشیان حوثی، یا افراطگرایان داعش. هر انسانی باید مراقبتهای پزشکی دریافت کند، حتی در جنگی که زخمیشده و دیگر نمیتواند مبارزه کند. طبق مقررات کنوانسیونهای ژنو مصوب 196 کشور، همه انسانها حق دریافت کمکهای پزشکی دارند. طبق این مقررات پزشکها و بیمارستانها نیز تحت حفاظتاند.
این قوانین روزنهای از تمدن در بحبوحه بربریت جنگ هستند. اما تعدادی از کشورها که دیگر درگیریهای مسلحانه از قوانین بینالمللی تبعیت نمیکنند، این دستاورد را در معرض خطر قرار میدهند. درواقع، چهار از پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد، در حال حاضر در ائتلافهایی شرکت دارند که بیمارستانهایی در روسیه، یمن و افغانستان را بمب باران کردهاند.
تلههای مرگ
در عصر جنگ علیه ترور، دولتها شدیداً حقوق دشمنان زخمی خود را، که آنها را تروریست و مجرم میخوانند، زیر پا میگذارند. برخلاف رزمندگان در جنگهای قبل، امروزه طرفین از درمان دشمنان خود سرباز میزنند.
توسعه این مسئله برای امداد گران بسیار خطرناک است. بسیاری از احزاب متخاصم امدادگران را حامیان تروریست میدانند و به بیطرفی پزشکان و پرستاران در مناطق جنگی بیتوجهی میکنند. درنتیجه، بیمارستانها از مناطق محافظت شده به تلههای مرگ تبدیلشدهاند.
یکی از سازمانهایی که شدیداً از این مسئله تحت تأثیر قرارگرفته است "پزشکان بدون مرز" است که به زبان فرانسه (بنیانگذاران این سازمان) Médecins Sans Frontières یا MSF به شهرت دارند. این سازمان بهترین و سازمانیافتهترین مرکز امداد و کمکهای پزشکی در جهان است که حدود 37 هزار داوطلب در 69 کشور در آن فعالیت میکنند و کاملاً از طریق کمکهای مالی و خیریه اداره میشود.
آنها در مقابله با بلایای طبیعی و جنگهای داخلی استاد هستند. آنها را فعالان و اعضای شجاع یک سازمان انعطافپذیر و آماده خطر میدانند که بوروکراسی آنچنانی هم ندارند. از زمان تأسیس این سازمان حدود 45 سال پیش، MSF به یک سازمان امداد بزرگ تبدیلشده و در سال 1999 برنده جایزه صلح نوبل شد. بدون شک این سازمان یکی از بهترینها است. بااینحال، در سال 2016 اعتمادبهنفس این سازمان شدیداً متزلزل شده است و اکنون داوطلبان با خود میاندیشند: "چگونه بدون از دستدان جان خودم، دیگران را نجات دهم؟"
حمله به بیمارستانها
آنها به این روند نگرانکننده که کارشان را بهشدت خطرناک کرده و هزاران نفر را بدون دریافت کمک وامداد باقی گذاشته، "مراقبتهای پزشکی تحت حمله" میگویند. اخیراً هیچ هفتهای بدون اخبار حمله به بیمارستانها و امدادگران سپری نمیشود.
در سوم اکتبر 2015، نیروهای هوایی آمریکا یک بیمارستان MSF در کندز افغانستان را مورد حمله قراردادند. چهلودو نفر جان باختند که چهارده نفر اعضای سازمان بودند.
در روز 20 ژانویه 2015، یک هواپیمای جت رژیم سودان بیمارستان MSF در شهر فاراندالا را بمب باران کرد. 150 بیمار و امدادگر در این بیمارستان بودند.
در 18 مه 2016، مهاجمانی ناشناخته یک خودروی آفرود در جمهوری آفریقای مرکزی را هدف قراردادند و به راننده شلیک کردند.
در اواخر ماه ژوئیه 2016، رژیم سوریه چهار بیمارستانِ تحت حمایت MSF در حلب را هدف قرارداد. به دو بیمارستان در حالی حمله شد که در حال انتقال بیماران بودند.
در یمن، هم ائتلافهای تحت رهبری عربستان و شورشیان حوثی، بارها و بارها بیمارستانهای MSf را تحت حملات هوایی قرار دادهاند. در 15 اوت 2016، نوزده نفر جان باختند و بیش از بیست نفر زخمیشدند. چهار روز بعد، MSF اعلام کرد که کارکنانش را از شش بیمارستان در شمال یمن خارج کرده است.
کشتار و هدف قرار دادن کارکنان و بمباران بیمارستانهای بزرگترین سازمان امداد دنیا چه معنایی دارد؟ سازمان پزشکان بدون مرزی نگاهی در عمق برای اشپیگل درباره دورهای چندماهه در جمهوری آفریقای مرکزی فراهم کرد؛ در دفتر مرکزی خود در ژنو، در اردن و در امتداد مرز سوریه. گزارشگری که میخواهد دنیای پزشکان بدون مرز را به تصویر بکشد، تنها با ترکیب شدن با آنها در مناطق جنگی و تبعیت از قوانین آنها میتواند این کار را انجام دهد.
دو مورد است که خطر مهلکی برای کارکنان MSF در حین کار ایجاد میکند. اولین مورد فروپاشی دولتها است. در دولتهای فروپاشیده مانند جمهوری آفریقای مرکزی، امدادگرانی که خدماتی تحت نظر دولت ارائه میدهند، درخطر هستند زیرا دیگر هیچ قدرتی برای حفاظت از آنها وجود ندارد. دومین مورد حملات هدفمند احزاب متخاصم به امداد گران در نقص مفاد قانون بینالمللی است.
این سفر در جمهوری آفریقای مرکزی آغاز میشود؛ یکی از فقیرترین کشورهای دنیا و جایی که پزشکان بدون مرز باید توجه و دقت زیادی به مسائل امنیتی کنند. حکومتنظامی برای کارکنان در پایتخت کشور رأس 6 عصر آغاز میشد. بعد از آن، اگر وسیلهی نقلیهای خارج از خانه منتظرشان باشد، میتوانند به یکی از شش رستوران موجود بروند.
به آنها دستور دادهشده بیش از سیصد متر در خیابان پیادهروی و یا موتورسواری نکنند. زمانی که استقرار خود را آغاز میکنند، رمز فیسبوک و توییتر خود را در گاوصندوقی قرار میدهند تا اگر کشته شدند حسابهای کاربریشان حذف شود. آنها سؤالاتی را انتخاب میکنند که تنها خودشان پاسخش را میدانند، تا اگر ربوده شدند همکارانشان متوجه شوند. افرادی که به اینجا میآیند خوب میدانند که هرلحظه ممکن است بمیرند.
در یکشب آرام ماه ژوئن، میریام پیترز بیستوهفتساله با خطری جدی در کارش روبرو شد. تیمش در محوطه MSF در شهر بامباری در حال خوردن نوشیدنی بودند که دو مرد نقابدار وارد محوطه شدند.
در سکوت به خارجیهای نگاه میکردند: یک پرستار مرد، یک کارشناس تدارکات، یک متخصص مالی از کانادا، رانندهها و میریام پیترز که مسئول امنیت محلی بود. پیترز از مردان نقابدار پرسید: "چه میخواهید؟"
سارقان پول، رادیوها و کامپیوترها را دزدیدند و به امدادگران دستور دادند روی زمین بخوابند. حدود ده دقیقه، سارقان با انتهای کاردهای بزرگ خود آنها را کتک زدند تا تحقیرشان کنند. پیترز خراشی روی گونهاش برداشت، شانهی زن دیگری کبود شد و یکی از مردها روز بعد بهسختی میتوانست بنشیند.
این تنها نمونه کوچکی از حوادث بسیاری است که کار در این کشور را برای کارکنان MSF دشوار میکند. به یکی از جلسات MSF حمله شد که مهاجمان 16 نفر را کشتند. به ماشینهای MSF نیز حمله شده است و در یک حادثه، روستاییان از میلههای آهنی استفاده کردند تا بهزور وارد بیمارستان شوند و به مریضها حمله کنند.
بعد از جمهوری دموکرات کنگو و سودان جنوبی، جمهوری آفریقای مرکزی یکی از کشورهایی است که کارکنان MSF بهشدت در آن درگیرند. این کشور شبیه یک دیگ بخار است که هرلحظه در آستانهی انفجار است.
بعد از کودتایی در سال 2013 و درگیری میان مسلمانان سیلیکا و مسیحیان ضد- ابلاکا، باری دیگر جمهوری آفریقای مرکزی رئیسجمهوری منتخب دارد. اما اساساً در این کشور ساختار دولتیای وجود ندارد.
در مقایسه ناچیز است
بامباری که پیترز در آن مستقر است، شبیه به یک اردوگاه عظیم پناهندگان است. هزاران نفری که به آنجا پناه آوردهاند در حال حاضر در خرابه ساختمانها زندگی میکنند. شورشیان شهر را میان خود تقسیم کردهاند و در هرزمانی از روز صدای تیراندازی شنیده میشود.
پیترز دوست ندارد در مورد حمله آن شب صحبت کند. او خشونتی که آن شب با آن روبرو شده است را در مقایسه با آنچه مردم محلی تجربه میکنند بسیار ناچیز میداند. او میگوید: "احساس شکنندگی میکنم. اما اینجور چیزها همیشه در اینجا اتفاق میافتد."
داوطلبان بعد از حمله چند روز مرخصی رفتند. اما هیچیک از آنها به خاطر آن حمله MSF را ترک نکرد. پیترز میگوید: "این حملهای هدفمند به MSF نبود. وگرنه پروژه را تعطیل میکنیم." پس از آن واقعه، او نزد شورشیان رفت و گفت خشونت تحمل نمیشود.
قبل از شروع مأموریت توسط MSF، یک تیم تحقیقاتی وضعیت منطقه را بررسی میکنند. اگر روزانه میان هر 10 هزار نفر بیش از یک مرگ وجود داشته باشد، MSF آن را یک موقعیت اضطراری در نظر میگیرد و در راستای آن اقدام میکند.
بهعنوان اولین گام، پزشکان بدون مرز به تمام احزاب درگیر توضیح میدهد که آنها داوطلبانی بیطرف هستند که هیچ علاقهای به سیاست ندارند. قبل از آغاز به درمان بیماران، با تمام روسای شورشی و امامها ملاقات میکنند و درباره خود و کارشان توضیح میدهند. به طرفین درگیری میگویند: "اگر میخواهید از مردمتان مراقبت پزشکی کنیم، باید اجازه دهید به دشمنانتان نیز دسترسی داشته باشیم."
در اصطلاح امدادگران، این مسئله "دسترسی مذاکره" نام دارد. برای بقای MSF ضروری است که همه بدانند این سازمان مستقل است و درازای امدادی که میرساند، به سطح معقولی از امنیت نیاز دارد. پیترز میگوید: "تحت حفاظت قرار گرفتن توسط یکی از گروههای مسلح اصول استقلال ما را نقض میکند."
همدست؟
MSF دو کلینیک در بامباری دارد؛ یکی در منطقه مسلمان و دیگری در منطقه مسیحی تا بیطرفی حفظ شود. آنها مجروحان، بیماران مالاریا و کودکان گرسنه را درمان میکنند.
یکی از اصول کمکهای اضطراری این است که بدترین مشکلات کاهش داده شود و کار ادامه یابد. اما در جمهوری آفریقای مرکزی، MSF آنچه عمدتاً وظیفه دولت است را برعهدهگرفته است: مراقبت از مردم. احتمالاً داوطلبان این سازمان سالها در این منطقه حضور خواهند داشت. آنها هرگز با تهدید به ترک منطقه افراد در قدرت را تحتفشار قرار نخواهند داد و هرگز حاضر نمیشوند اکنون کودکی رنج بکشد تا شاید ده سال دیگر کودک دیگری زندگی بهتری داشته باشد. اما آیا این مسئله باعث میشود امدادگران در بیعدالتی همدست باشند؟
این سؤالی است که مؤسسان پزشکان بدون مرز، 45 سال پیشهنگام جدایی از صلیب سرخ با آن مواجه شدند. برای درک آنچه به آنها انگیزه میداد، بهتر است به سال 1859 برگردیم؛ به ایتالیا، که در آنجا یک تاجر سوئیسی به نام هنری دونان شاهد یک عمل شنیع در طول سفر بود. تجربه او به بیگ بنگِ کمکهای بشردوستانه تبدیل شد. در طول جنگ ساردنی میان پادشاهی اتریش و پادشاهی ساردینیا بود که دونان از میدان نبردی نزدیک به شهر سولفرینو در ایتالیا گذشت. او با وحشت مرگ عذابآور هزاران فرانسوی و اتریشی را نظاره کرد. دونان ترتیبی داد که به سربازها کمک شود، اما هرگز آن تصاویر را فراموش نکرد.
در سال 1846، او کشورهای اروپایی را متقاعد به امضای توافقی در کنوانسیون ژنو کرد تا اوضاع زخمیهای ارتش بهبود یابد. این توافق تأکید داشت که زخمیهای تمام احزاب و جناحها حق برابری برای دریافت کمک دارند. این توافق داوطلبان و کارکنان پزشکی را تحت حفاظت بیطرفی قرار میداد. این کنوانسیون آغاز نوعی کتاب مقدس بود که هنوز هم MSF در حفاظت از آن تلاش میکند.
دونان مادرِ تمام سازمانهای بشردوستانه را پایهگذاری کرد، کمیته بینالمللی صلیب سرخ (ICRC) که مراقب زخمیها در میدانهای جنگ بود. کمیته بینالمللی صلیب سرخ تحت قوانین بینالمللی دستوری دریافت کرد که بهعنوان مدافع کنوانسیون ژنو در جنگ خدمت کند. هدف داوطلبانش متمدن کردن جنگ بود.
معادل با خیانت
برای رسیدن به این هدف، به اراده خوبِ قدرتمندان وابسته است. او هیچ موضعی ندارد و هیچکس را به جرائم جنگی متهم نمیکند. منتقدان حس میکنند صلیب سرخ اغلب وارد معامله با شیطان میشود.
زمانی که در سال 1967 منطقه بیافرا در جنوب شرقی نیجریه اعلام استقلال کرد، گروهی از پزشکان فرانسوی و جوانِ صلیب سرخ نیز این نظر را داشتند. نیروهای دولتی نیجریه شورشیان را محاصره کردند تا از گرسنگی بمیرند. برای پزشکان، ازجمله وزیر امور خارجه فرانسه برنارد کوشنر، سکوت صلیب سرخ غیرقابلتحمل و بهمثابه خیانت بود.
در یک کمپین رسانهای، کوشنر دولت نیجریه را به نسلکشی متهم کرد و در سال 1971، گروهی از پزشکان به رهبری کوشنر MSF را تأسیس کردند. ایدهای جدید خلقشده بود؛ مفهومی که پزشکان میتوانستند با محکوم کردن بیعدالتی به درمان بیماران ادامه دهند. این کار با تولد MSf ممکن شد.
امروزه صلیب سرخ و MSF سازمانهای اساساً متفاوتی هستند. طبق وظایفشان تحت قوانین بینالمللی، ICRC اهداف متفاوتی دارد و نسبت به امدادگران با بودجه خصوصی، تحت محدودیتهای خاصی قرار دارد. بااینوجود، این گروه یکدیگر را کامل و فعالیتهای خود را باهم هماهنگ میکنند. در سالهای اخیر ICRC صدای رساتری پیداکرده درحالیکه MSF کم سرو صداتر شده است. زنی که 25 سال درزمینهٔ کمک به قحطی کارکرده میگوید: " صلیب سرخ کند و بوروکراتیک است. MSF فعالانی هستند که کمکهای اضطراریشان خارج از جنگ کاربرد زیادی ندارد."
روز دیگری در ماه جولای سال جاری آغازشده است و باری دیگر در جمهوری آفریقای مرکزی درگیریها بالاگرفته است. صدها نفر از محوطه جنگی به یک زمین نیشکر در جنوب بامباری گریختهاند و سازمان پزشکان بدون مرز میخواهد به آنها کمک کند. به همین دلیل میریام پیترز به دیدار "علی داراسا" میرود، جنگسالار مسئول مسلمانان سیلیکا. شبهنظامیان تحت فرمان او جادههای منتهی به جنوب را کنترل میکنند.
داراسا اندکی تأمل میکند، اما بعد از نیم ساعت به همراه اسکورتهای مسلحش خارج میشود. مردی غولپیکر با لباسهای استتار و پوتینهای جنگی و حالت مرموزی در چهرهاش.
پیترز سؤالی مؤدبانه میپرسد: "آیا میتوانیم نزد غیرنظامیان در مزرعه نیشکر برویم؟" ژنرال خود خوانده با لبخندی میگوید: "البته. در منطقهی ما هیچگونه مشکلی با در این مسئله وجود ندارد." پیترز پاسخ میدهد: "خوب است. زیرا میخواهیم فعالیتهای پزشکی خود را در آنجا آغاز کنیم. مهم است که بدانیم در مسیر با حادثهای روبرو نخواهیم شد."
ژنرال به افق خیره میشود. این سؤال برایش جالب نیست. داراسا میداند که رئیسجمهور جدید دارد تمام شورشیان را خلع سلاح میکند و نمیخواهد این اتفاق برای افراد او هم بیفتد. به همین دلیل هیچگونه تضمینی دراینباره نمیدهد.
داراسا میگوید: "مردی که مسئول خلع سلاح سربازان من بود ناپدیدشده و به اروپا رفته است. البته شما میتوانید بروید." پیترز لبخند میزند و با او دست میدهد.
درنتیجه تیم او به سمت مزرعه نیشکر حرکت میکنند. اما زمانی که داوطلبان به آنجا میرسند، مردم بیشتری در روستاها کشته میشوند و آنها نیز مأموریت را کنسل میکنند.
اردن- جادههای قاچاق و مذاکره با داعش
دکتر محمد از جنوب سوریه که بیمارستانش نابود شد، با صدایی خشن صحبت میکند. چهرهاش بر روی صفحهنمایشی در دفتر MSF در عمان نمایان میشود و با تیمی که در ساختان بیمارستان به او کمک کرد و از او حمایت میکند حرف میزند. او با خستگی میگوید: " شهر حماه در این هفته چهار بار بمباران شد." او مردی 50 سال با موهای خاکستری است.
"رژیم اغلب حملات دومرحلهای صورت میدهد. در این حملات بعد از اولین موشک حدود 20 تا 60 دقیقه دیگر، موشک دوم اصابت میکند. موشک دوم بهقصد کشتن افرادی که برای کمک به زخمیها آمدهاند را دارد."
دکتر محمد میگوید: "آنها فقط بیمارستانها را هدف قرار نمیدهد. بلکه بازارها، مدارس و پارکهای بازی را نیز میزنند." این روش رژیم برای مجازات افرادی است که در مناطق تحت سلطه شورشیان زندگی میکنند." دعا میکنم امروز تلفات زیادی نداشته باشیم. زمانی که بیماران را پذیرش میکنیم، تنها چند ثانیه فرصت داریم تصمیمهای حیاتی بگیریم." زمانی که 20، 30 و یا 40 زخمی به بیمارستان آورده میشوند، پزشکها آنها را با استفاده از سیستم چراغ راهنمایی دستهبندی میکنند.
"سبز آنهایی هستند که میتوانند راه بروند. زرد یعنی بحرانی اما پایدار. قرمز یعنی مریض آسیبدیده به عمل فوری نیاز دارد. سیاه یعنی خیلی دیر شده است، یا آسیب آنقدر پیچیده است که با عمل یک سیاه سه مریض قرمز را از دست میدهی."
ظهور داعش
کیتهای اضطراری به حمامها، غارها و زیرزمینهایی قاچاق میشد که پزشکان اورژانس اعضای زخمی اپوزیسیون را درمان میکردند. زمانی که اوضاع خشونتآمیزتر شد، MSF در ساخت بیمارستانهای صحرائیِ باثباتتر کمک کرد. سازمان دارو به سوریه فرستاد اما معلوم نیست به دستشان رسید یا نه.
در ژوئن 2012، MSF توانست برای اولین بار وارد منطقه شورشی در شمال سوریه شود و اولین بیمارستان صحرائی را نزدیک مرز ترکیه ایجاد کند. یک ماه بعد، در جولای 2012، دولت سوریه یک قانون مبارزه با تروریسم جدید وضع کرد که هرگونه کمک پزشکی به شورشیان را جرم میدانست. از آن موقع به بعد، پزشکان بدون مرز تنها در خفا میتوانستند به کار خود ادامه دهند.
در تابستان 2013، داعش دامنه نفوذ خود را به شمال سوریه گسترش داد و نمایندگان این گروه میخواستند امدادگران بیمارستانها را مطابق قوانین آنها اداره کنند. امدادگری که با داعش مذاکره کرد میگوید: "آنها میخواستند زنان و مردها را در اورژانس جدا کنیم. و زمانی که زخمیان بمباران را به بیمارستان میآورند، باید پزشکان زن و مرد داشته باشیم که آنها را جداگانه درمان کنند. و میخواستند تمام زنان بیمارستان نقاب بگذارند."
داعش از شنیدن این موضوع خوشحال نشد که پزشکان بدون مرز اتاقی دارند که پس از حملات گازهای سمی، مردان و زنان برهنه با آب تحت درمان و پاکسازی قرار میگیرند.
MSF پس از ربوده شدن 13 نفر از اعضایش توسط داعش از بیمارستانی در استان لاذقیه در ماه ژانویه 2014، تمام امدادگران بینالمللی را از این منطقه عقب کشید. هشت نفر از آنها سوری بودند و زود آزاد شدند. اما پنج عضو دیگر هیئت بینالمللی ماهها در اسارت باقی ماندند.
امروز، حملات هوایی مداوم جان پزشکان و داوطلبان را بیشازپیش تهدید میکند. با هر حمله هدفمند، پزشکان بدون مرز باید برای راه مقابله تصمیم بگیرند.
یکی از اهداف اصلی هر پزشکی درمان هر فردی است. به همین دلیل است که امدادگران، حتی در میان جنگ با تروریسم، اصرار دارند که قدرتهای دخیل در جنگ قوانین توافقی که امضا کردهاند را در نظر بگیرند. پزشکان معتقدند که درمان و معالجه انسانها نباید شغل و حرفهای مرگبار باشد.
مترجم: گلناز یغمایی