فرارو- فاطمه نورنژاد؛ فیلم «من» اولین تجربه بلند سینمایی سهیل بیرقی در مقام کارگردان است.
«من» درباره زندگی زنی جوان به نام آذر با بازی لیلا حاتمی است. حاتمی در این فیلم نقش یک ضد قهرمان و زنی بزه کار را دارد که تبحر خاصی در انجام مفاسد اقتصادی اجتماعی دارد. حاتمی در این فیلم در نقش و گریمی متفاوت از تجربه های قبلی خود ظاهر شده است.
سهیل بیرقی(کارگردان) -متولد سال ۶۲- سابقه دستیار کارگردانی در فیلم های اسب حیوان نجیبی است، کیفر، تردید، بی خود و بی جهت، استراحت مطلق، زندگی با چشمان بسته، هر شب تنهایی، من دیه گو ما رادونا هستم را دارد. بیرقی فیلم کوتاه « تعطیل» را هم ساخته است.
در فیلم «من» عبد الرضا کاهانی در جایگاه مشاور قرار دارد.
«من» مجموعه ای از خرده روایت هایی است از زندگی انسان هایی که در طبقات متفاوت اقتصادی جامعه قرار دارند اما ترجیح می دهند برای رسیدن به آرزوهایشان راه میانبر وغیر قانونی را انتخاب کنند و فرشته نجات شخصیت های این خرده روایت ها زنی جسور و مقتدر به نام آذر است.
در ابتدای فیلم آذر را در اتاق بازجویی می بینیم و بازپرس که فقط صدایش شنیده می شود به او می گوید: هر کاری باید به آدمش بیاید و این کارها به شما نمی آید! شاید بیان این جمله کلیدی که همان ابتدای داستان می شنویم تا پایان برای فهمیدن شخصیت پیچیده و تضاد درونی ضد قهرمان فیلم کافی باشد. آذر از سویی معلم موسیقی است که به کار خود مسلط است و از سوی دیگر کار چاق کن مقتدر و حرفه ای برای انجام انواع و اقسام کارهای خلاف مثل توزیع مشروبات الکلی، قاچاق انسان، گرفتن معافیت سربازی، ستاره سازهنری و تغییر کاربری زمین است.
توزیع مشروبات الکلی در قالب آب معدنی اولین فعایت غیر قانونی آذر است که در فیلم می بینیم، در یکی از سکانس های میانی فیلم او خطاب به دستیارش که از پر کردن بیش از اندازه ماشین حمل مشروبات الکلی خودداری می کند می گوید: «پرش کن می خوام مردم سیراب بشن!» و این جمله هم یکی دیگر از دیالوگ های طلایی فیلم در معرفی روح سرکش ضد قهرمان داستان است که هر چه در مسیر تباهی جلوتر می رود تشنه تر می شود گویی شهرتشنه نمادی از عطش خود آذر است!
او فقط برای پول دست به خلاف نمی زند، زیرا خلاف برای او تبدیل به روزمرگی و به کمال رسیدن در مسیری بازگشت ناپذیر است! و به همین علت علی رغم هشدارهای پلیس در سکانس ابتدایی، با سرعت و اقتدار به سوی تباهی می تازد.
قدرت جادویی پول در جامعه فاسد«من» به موازات نشان دادن روح سرکش و سیری ناپذیر ضد قهرمان داستان نقدی صریح بر جامعه ای فاسد و بی قانون است که فساد سرتاسر ارکانش را فراگرفته است به طوری که پول و رشوه یگانه راه رسیدن به آرزوهای مردمانش است و اصرار بیرقی برای نشان دادن این فساد سیستماتیک سبب شده است که تا قصه را به صورت کلاژی از چند خرده روایت از زندگی انسانهایی به تصویر بکشد که تصورمی کنند با پول می توان حتی گورستانی را تغییر کاربری داد ـ خرده روایت زن میانسال سنتی( بهنوش بختیاری) که مدعی مالکیت گورستان است – و شاید بتوان مرده هم زنده کرد!
به نظر می رسد انتخاب یک زن، با همه دشواری های جرایم این چنینی به عنوان کارچاقکن، طعنهای است بر فساد گستره در لایههای پیدا و پنهان جامعه.
بیرقی تلاش می کند تا با نشان دادن سرعت عمل آذر در حل کردن مشکلات مشتریانش بیشتر تیغ نقد را در جسد نیمه جان جامعه فاسد شده فرو کند. تا جایی که در خرده روایت آریا – امیر جدیدی – یا همان خواننده ای که سودای ستاره شدن یک شبه را دارد این نقد به طنزی گزنده تبدیل می شود.
تضاد روحی ضد قهرمان بیرقی در کنار کشیدن نقاب چهره فاسد جامعه، اساس فیلمش را بر تضاد قرار داده است. که ابتدایی ترین جلوه این تضاد گریم و چهره متفاوت لیلا حاتمی در نقش ضد قهرمان فیلم است با آنچه که پیش تر از این بازیگر دیده ایم.
تضاد مشهود دیگرگریم و نقش متفاوت بهنوش بختیاری است که او را در کسوت زن میانسال سنتی می بینیم.
اما از تضاد های صوری فیلم که بگذریم آن چه که در طی داستان به تدریج نمایان و نمایان تر می شود، تضاد روحی آذر است. آذر زنی خلافکار است که در کارهای خشن و غیر قانونی چیره دست است اما روحی لطیف و زنانه هم دارد. معلم متبحر موسیقی هم است و با این که از طریق فعالیت های غیر قانونی اش در آمد زیادی دارد اما در در خانه ای بدون اثاث مثل یک ربات زندگی می کند. و هرگز او را در کسوت زنی متمول نمی بینیم! و با این که در به نتیجه رساندن پرونده های غیر قانونی حرفه ای است از تعمیر فولوت شاگردش ناتوان است!
تضاد دیگری که در شخصیت آذر می بینیم این است که علی رغم هشدار سکانس آغازین فیلم، بی محابا به کارهای خلافش ادامه می دهد. می داند که هر کدام از مشتریانش ممکن است مامور باشد اما به کارش ادامه می دهد. با چشمانی باز به سمت نابودی پیش می رود. گویی هستی و هویتش را در اعمال مجرمانه یافته است. و شاید این بی توجهی به خاطر نوعی دهن کجی آگاهانه به جامعه فاسد پیرامونش است.
اما در کنار صراحت لهجه فیلم در بیان معضلات اجتماعی که از نقاط قوت فیلم به حساب می آید قصه ای که بیرقی روایت می کند نقاط ضعفی هم دارد که می توان به پایان بندی فیلم اشاره کرد. آریا – امیر جدیدی – در پایان فیلم وارد آپارتمان آذر می شود و با گفتن جمله« این جا هم اسباب نیاوردی» و این که توانسته وارد آپارتمان آذر شود به تماشاگر می فهماند که مامور است و در همین سکانس آذر مثل بسیاری از ضد قهرمان های کلیشه ای از مامور می خواهد امشب از دستگیری او صرف نظر کند زیرا نمی خواهد این طور دستگیر شود! و در سکانس بعدی متوجه می شویم که مامور خواسته او را پذیرفته است!
اما آن چه بیش از همه ذهن مخاطب را در خلال داستان آزار می دهد کانال های اطلاعاتی آذر است. او و دوستانش چگونه به جزیی ترین اطلاعات درباره مشتریان دست پیدا می کنند؟! چگونه با همه هوش و زیرکی متوجه پلیس های مشتری نما نمی شود؟ این ها سوالی هایی است که بیرقی چندان در قید و بند پاسخ دادن به آن نیست.
در کنار نقاط قوت و ضعف، «من» را می توان یک اثر فمنیستی هم دانست. آذر ضد قهرمان مقتدر و جسور فیلم مردان مقتدری را مانند مهره های شطرنج و به دلخواه به حرکت در می آورد و جمله «آذر ما رو نرقصون» آریا موید این اقتدار است.
آذر رهبر ارکستر مردان فاسدی است که هر گونه بخواهد رفتار می کند. و این اقتدار تا جایی پیش می رود که گویی حتی خود بیرقی هم تحت تاثیر اقتدار زنانه آذر سکانس پایانی را رقم می زند و خودداری آذر از همراهی مامور را منطقی می داند!
یکی دیگر از نشانه های فمنیستی بودن اثر را می توان در دیالوگ هایی که در خانه آریا بین آذر و آریا رد و بدل می شود یافت، جایی که آذر در پاسخ به ابراز علاقه اریا می پرسد: کسی می تونه شوهر من باشه؟
بعد از تموم شدن فبلم در سینما مردم خوششون نیومده بود از فیلم، چون فیلم ریتم درستی نداشت.