حلب، دومین شهر بزرگ سوریه، این روزها دیگر به ویرانهای غمانگیز تبدیل شده است. اما همین شهر با وجود ویرانی هولانگیزش به یکی از داغترین و حساسترین کانونهای درگیری در سوریه تبدیل شده است. روشن نیست این همه جنگ بر سر این شهر برای چیست و این ویرانه میخواهد چه میراثی را برای فاتحانش به ارمغان بیاورد؟ این کهنترین شهر سوریه با قدمتی چندینهزارساله، چگونه به محل تلاقی دهها گروه تروریستی و غیرتروریستی و محل منازعه سنگین قدرتهای فراسوری و حتی فرامنطقهای تبدیل شده است. بهگونهایکه تصور میشود در یک برهه زمانی کوتاه، جنگ ٧٢ ملت چون بختکی بر این شهر خیمه زده است. شنیدن اینکه تروریستهایی از چچن گرفته تا فرانسه و ارتشهایی از آمریکا و روسیه گرفته تا فرانسه و عربستان هریک به نوعی در این شهر درگیر شدهاند، حیرتآور است. مگر در این ویرانه چه گنجی نهفته است که همه برای تصرفش به جان هم افتادهاند؟ در این میان حالوروز مردم بختبرگشته این شهر چگونه است و چه آیندهای را انتظار میکشند؟
ردپایی در تاریخ و جغرافیا
شهر حلب، مرکز استان حلب است که به لحاظ جمعیتي یکی از بزرگترین استانهای سوریه بهشمار میرفت. سرشماری سال ٢٠٠٤ جمعیت این استان را ٤,٦ میلیون نفر تخمین میزد و امروزه گفته میشود در خود شهر حلب حداکثر ٣٠٠ هزار نفر سکونت دارند که یک دهم آنها را شبهنظامیان تشکیل میدهند. حلب در فاصله ٣٥٠ کیلومتری دمشق واقع شده و تا پیش از درگیریهای سوریه، شهری تجاری و صنعتی بهشمار میآمد و برای مثال کارگاههای صابونسازیاش شهرتی جهانی داشت. حلب یکی از کهنترین شهرهای خاورمیانه، پایتخت آموریها در هزاران سال پیش و محل تلاقی تمدنهای آرامی، آشوری، ایرانی، یونانی، رومی و بیزانسی تا دوران اسلامی بوده است. در دوران عباسیان، پایتخت دولت حمدانیان (و بههمیندلیل یکی از مراکز مهم استقرار شیعیان در سوریه) شد. به همین دلیل اقوام و پیروان مذاهب گوناگون (مسیحی، یهودی، مسلمان، ایزدی، کرد، عرب و...) در هزارههای گذشته در حلب ساکن شده و بقایای آنها تا امروز در این شهر باقی ماندهاند.
همین امر موجب ایجاد بافتی موزاییکی و رنگارنگ شده و حلب را به یکی از زیباترین شهرهای سوریه تبدیل کرد؛ شهری با مردمانی متمدن، فرهیخته، روشنفکر، بازرگان و ثروتمند. تا همین اواخر نشانههایی از معماری دورههاي هیتی، رومی، بیزانسی و ایوبی را میشد در جایجای این شهر و تکتک خیابانهایش مشاهده کرد. آثاری که هماکنون بر اثر جنگ پنجساله به تلی از خاک تبدیل شده است. از بنای کلیساهای سده ششم میلادی گرفته تا بازارها، قلعههای مستحکم مربوط به دوران اسلامی، کاخهای باشکوه دوران عثمانی تا دانشگاهها و بناهای نظامی و حتی سنگرهای بتونآرمه دوران بعثیها (اسد پدر و پسر). مگر نه اینکه این شهر در خط مقدم حملات اسرائیل قرار داشت و باید مستحکم میبود؟
شروع درگیریها
اعتراضات علیه دولت در مارس سال ٢٠١١ به صورت برگزاری یکسری تظاهرات مسالمتآمیز در تعدادی از شهرهای سوریه شروع شد. شگفت اما اینکه ساکنان دو شهر حلب و دمشق تقریبا وضعیتی آرام داشتند و اصلا تمایلی به انقلاب یا شورش علیه نظام نداشتند. حتی در این دو شهر، تظاهراتی به نفع دولت و علیه دشمنانش ترتیب داده شد. حلب یکی از آخرین شهرهایی بود که به جرگه مخالفان اسد پیوست. تحلیلگران دلیل این امر را حضور اقشار فرهیخته، مسیحیان، تاجران و ثروتمندان این شهر میدانستند که همواره در تاریخ معاصر سوریه جزء متحدان نظام بودند و درمجموع بقای حکومت را بهنفع خود میدانستند.
رفتهرفته اما اعتراضاتی در این شهر نیز شکل گرفت و برخوردهای خشن، باعث بروز خشونتهای متعددی شد. برای مثال کشتهشدن ابراهیم السلقینی، مفتی شهر بود که موج اعتراضات را دو چندان کرد. از سوی دیگر درگیریها و اعتصابات مکرر دانشجویان دانشگاه حلب نیز درنهایت به بستن این دانشگاه منجر شد. درهمینحال درگیریهاي مسلحانه زمانی شکل گرفت که تعدادی از نیروهای ارتش سوریه به مخالفان و شورشیان پیوستند. جنگ داخلی در حلب به تعبیری در فوریه ٢٠١٢ کلید خورد. به دنبال آن پنج ماه درگیريهای خونین موجب شد تا مناطق وسیعی از حلب و محیط پیرامون آن (ریف حلب) به تصرف گروههای مخالف درآمده و سرانجام آنها بتوانند بخشهای مهمی از این شهر را از کنترل دولت مرکزی خارج کنند. با این همه نیروهای طرفدار حکومت به همان دلایلی که پیشتر گفته شد سرسختانه مقاومت میکردند و این ماجرایی است که تاکنون ادامه داشته است.
نیروهای فعال در حلب
در ابتدا حدود شش الی هفت هزار نیروی داوطلب در قالب ١٨ گروه نظامی ازجمله «لشکر التوحید» زیر پرچم «ائتلاف ملی سوریه» و بعدها «ارتش آزاد سوریه» گرد هم آمدند. اکثر این نیروها از همان افراد جدا شده از ارتش سوریه و شبهنظامیان داوطلب مخالف دولت بودند. تا اینجا شهر حلب به سه بخش تقسیم شد: بخشی که هنوز در کنترل نیروهای دولتی قرار داشت؛ بخشی که در کنترل کردهای مقیم حلب بود و بخش سومی که در دست مخالفان بود و به قولی ٧٠ درصد محلات این شهر را شامل میشد.
بعدها بین این گروهها اختلاف افتاد و برای مثال گروههای اسلامگرا با رویکردهای سلفی از «ائتلاف ملی سوریه» که بدنه اصلی مخالفان نظام را تشکیل میداد (و غالبا سکولار بودند) جدا شدند. این جدایی اما در این حد باقی نماند و به دنبال آن بین گروههای اسلامگرای سلفی نیز تفکیکهای دیگری صورت گرفت، ازجمله متحدان با القاعده یا داعش و مورد حمایت عربستان یا ترکیه یا قطر. بهاینترتیب دهها گروه در همین شهر حلب به وجود آمد که گاه با هم و گاه با نیروهای دولتی درگیر میشدند. به گونهای که هماکنون حدود ١٢ گروه یا گروهک در درگیریهای این شهر نقش دارند. نکته مهم اینکه داعش در این شهر حضوری كمرنگ دارد (به همان دلیل که جبهه النصره حضوری پررنگ دارد) و به موازات تداوم درگیریها شبهنظامیانی از سراسر دنیا به سوریه و ازجمله حلب سرازیر شدند؛ بهطوریکه میشد در حلب شهروندانی از لیبی گرفته تا چچن، فرانسه، آلمان، بلژیک، انگلستان، عراق و تونس را مشاهده کرد که برای کمک به گروههای عمدتا اسلامگرا و سلفی وارد این شهر شدند. کل تعداد شبهنظامیان را اکنون ٢٥ تا ٣٠ هزار نفر تخمین میزنند. در درگیریهای اولیه، طرفین کمر به نابودی همدیگر بسته بودند. اما بعدها درگیریهای حلب آرامتر شد و گروههای متخاصم داشتند به همدیگر عادت میکردند و به نوعی همزیستی مسالمتآمیز دست مییافتند.
دراینمیان کردها که در منطقه اشرفیه و شیخ مقصود (شمال غرب حلب) مستقر بودند، بهشدت از محیط خود حراست میکردند و به دلیل موضعگیری کلی آنها (موضعی میانه نه به طرفداری از حکومت و نه شبهنظامیان اسلامگرا)، از هر دو طرف زیر فشار و درعینحال از هر دو طرف حمایت میشدند. مهمترین رمز بقای یک اقلیت کرد (و تعدادی ترکمان) در میان معرکههای خونین حلب نیز همین بود. بخشی از آنها «لشکر کردی صلاحالدین» را به وجود آوردند که با «حزب اتحادیه دموکراتیک کردستان سوریه» (در شمال شرق سوریه) مرتبط بودند.
در فاصله سالهای ٢٠١٢ تا ٢٠١٣ تقریبا روزی نبود که در محلهای از این شهر درگیری و جنگ نباشد. نیروهای متقابل همدیگر را در مساجد، ادارات، محلات و تکتک خانهها تعقیب کرده و بیرحمانه علیه هم میجنگیدند؛ برای مثال محله «صلاحالدین» یکی از این محلات بود که بارها از سوی دولت بمباران یا از سوی مخالفان موشکباران شد و بارها بین نیروهای دولتی و شورشیان دست به دست شد. در هر بار دستبهدستشدن در یکی از محلات شهر خرابیها و یرانیها دوچندان شده و تعداد بیشتری از مردم بیگناه که در موارد زیادی از آنها به عنوان سپر انسانی استفاده میکردند، کشته میشدند. محلههای الحمدانیه، قلعه حلب، جمعیه الزهراء، باردو، شیخسلیمان، سوقیه و... سرنوشتی جز این نداشتند. با اتمام سال ٢٠١٥ پس از یک دوره آرامش نسبی درگیریها در حلب از نو شروع و خانطومان یکی از مناطقی بود که بهار گذشته شاهد سختترین درگیریها شد. همین درگیریها با یک وقفه کوتاه اکنون به اوج خود رسیده است.
چرا حلب مهم شد
مقامات پنتاگون میگویند: «اگر حلب سقوط کند، کار جنگ در سوریه تمام است». همین یک جمله به اندازه کافی میتواند اهمیت این شهر و بهویژه شدت درگیریهای کنونی در آن را نشان دهد. بااینحال برای تصویر درست ماجرا، باید به چند ماه قبل برگشت که دولت بشار اسد به همراه متحدانش تصمیم گرفتند طبق یک نقشه دقیق نظامی از راه شمال و بعد شرق و جنوب حلقه محاصره حلب را تنگ کنند. همان زمان وقتی درگیریها به اوج خود رسید، ناگهان روسیه اعلام کرد نیروهایش را از سوریه خارج خواهد کرد؛ زیرا دولت سوریه توان ادامه مبارزه با مخالفانش را دارد. این اقدام در محافل خصوصیتر به «از پشت خنجر زدن مسکو» تعبیر شد؛ زیرا حلب درآستانه سقوط قرار داشت و به گفته آنها همین عقبنشینی نجات مخالفان را در پی داشت. در بحبوحه این کشمکشها بود که بعضی منابع خبری از همکاری روسیه و آمریکا و داشتن طرحی برای فدرالیکردن سوریه و از این قبیل حرفها سخن گفتند؛ اما چندی بعد معلوم شد مذاکرات تلفنی و حضوری جان کری، وزیر خارجه آمریکا و سرگئی لاوروف، همتای روسیاش هیچ حاصلی جز وقت تلفکردن نداشته است. اتفاقا هدف آنها نیز دقیقا همین وقت تلفکردن بود تا اینکه یکبار دیگر از یک ماه پیش درگیریها بهویژه در حلب تشدید شد. اینبار، دولت سوریه تصمیم گرفته بود کار حلب را تمام کند.
هماکنون به جز یک منطقه در جنوب غربی این شهر، تمامی بخشهای پیرامونی حلب در محاصره نیروهای ارتش سوریه و متحدانش قرار گرفته است. ارتش سوریه میکوشد این محاصره را تکمیل کند؛ زیرا میداند با تکمیلشدن این محاصره نیروهای مخالف مستقر در این شهر حداکثر دو هفته یا دو ماه بیشتر دوام نخواهند آورد و مجبور به تسلیم خواهند شد. فتح حلب به لحاظ استراتژیکي میتواند پیروزی بزرگی را برای دولت سوریه رقم زده و از طرف دیگر ارتباط گروههای تروریستی ازجمله داعش را با خارج و بهویژه ترکیه قطع کند. حلب در شمال غرب سوریه واقع شده و همواره دارای یک مرکزیت مهم بوده است. به عبارتی دیگر، داشتن کلید حلب برای کنترل تمامی مناطق شمالی این کشور حیاتی بوده است. درهمینحال مخالفان نیز تمام توان و نیروی خود را صرف آن میکنند که نهتنها حلب را از دست ندهند بلکه محاصره کنونی را شکسته و نیروهای دولتی را از آن مناطق دور کنند.
دراینمیان آمریکا به دلیل سرمایهگذاری برای بازپسگیری موصل در عراق و از سوی دیگر سپریکردن ماههای پایانی دولت باراک اوباما، موضعی کجدارومریز گرفته و بیشتر خواستار برقراری آتشبس در سوریه و بهویژه حلب و ارسال کمکهای انساندوستانه به غیرنظامیان است. از سوی دیگر کودتای نظامیان در ترکیه موضع این کشور را در سوریه که لرزان شده بود، بهشدت تضعیف کرد. موضعگیری معنادار دولت اسد در قبال کودتای نظامیان ترکیه نیز به این امر کمک رساند. همه اینها ائتلاف نانوشته ترکیه - قطر را به کلی تضعیف و تا حدود زیادی خنثی کرد. ائتلافی که یکی از حامیان اصلی گروههایی نظیر جبهه النصره (با اسم فعلی جبهه فتحالشام) بود.
از سوی دیگر، روسیه که در رسانهها متهم به «وقت کشی در بحران سوریه» بود تصمیم گرفت پابهپای دولت اسد جلو آمده و بمباران هماهنگ مناطقی از حلب را برعهده گیرد. این تصمیم تازه روسیه با سفر وزیر خارجه این کشور به دمشق آشکار شد. بهاینترتیب هرچه در جبهه مقابل تشتت و رخوت به وجود میآمد (تنها عضو فعال در این جبهه هماکنون عربستان سعودی است که از گروه جیشالاسلام دفاع میکند)، طرف دیگر ماجرا خود را در موضعی برتر احساس میکند.
پایان کار
هنوز سرنوشت درگیریهای حلب قطعی نشده هرچند احتمال بازپسگیری این شهر به دست نیروهای ارتش سوریه و متحدانش بسیار زیاد است. اما به همان دلیل که حضور پنجساله انبوهی از مخالفان نتوانست موجب قطع کامل حضور دولت سوریه در این شهر شود، بازپسگیری کامل این شهر نیز به معنای پایان حضور مخالفان در این شهر و فراتر از آن به معنای پایان بحران سوریه نخواهد بود.
هرچه باشد اکثریت جمعیت این شهر را اهل سنت تشکیل میدهند که در برابر نیروهایی از قبیل حزبالله لبنان مقاومت خواهند کرد. مضاف بر همه اینها هماکنون حلب به ویرانهای مخوف تبدیل شده است. به گونهای که بازسازی آن سالها زمان برده و باید میلیاردها دلار برایش هزینه کرد. چه کسی میخواهد این هزینه را بپردازد؟ و در آخر اینکه پس از اتمام ماجرای حلب دولت سوریه باید بلافاصله و به طور مستقیم به سراغ داعش برود؛ گروهی که مناطقی وسیع از خاک سوریه، ازجمله دو شهر استراتژیک و مهم رقه و دیرالزور را در تصرف خود داشته و هنوز به جز مواردی استثنایی وارد درگیری مستقیم با ارتش سوریه نشده است.
جواب این سوال در متن این خبر را همه می دانند.
با توجه به حضور برادران ارتشی و سپاهی ما در منطقه برایشان ارزوی پیروزی و سلامت دارم.