bato-adv
کد خبر: ۲۸۴۶۵

عباس عبدی: وقایع اخیر و داستان ملانصرالدین

تاریخ انتشار: ۱۳:۵۹ - ۲۸ تير ۱۳۸۸


روزنامه اعتماد ملی در شماره یا مروز خود یادداشتی با عنوان " خطر تركيب ذهن خلاق و ضمير ساده‌لوح" به قلم  عباس عبدی منتشر کرده است، عبدی در این یادداشت نوشت:

هرگاه يك تيم ضعيف با يك تيم قوي بازي مي‌كند به طوري كه به احتمال 99 درصد بازنده محسوب شود، اگر قبل از اين بازي از مربي و بازيكنان تيم ضعيف بپرسيم نتيجه بازي چه خواهد بود، طبيعي است كه آنان مدعي نتيجه خوب يا حتي برد براي تيم خود باشند.
 
چنين پيش‌بيني غير معقولي، طبيعي به نظر مي‌رسد و حتي اگر پس از بازي و هنگامي كه تيم با نتيجه باخت مواجه شود، كسي اين مربيان و بازيكنان را نسبت به آن اظهارات سرزنش نمي‌كند، زيرا همه مي‌دانند كه هدف آن اظهارات پيش‌بيني علمي و تحليلي نيست، بلكه آن اظهارات اصطلاحا رجزخواني و جهت روحيه دادن است، و اتفاقا اگر مربي و بازيكنان مزبور اظهارنظر بي‌طرفانه و علمي كنند و بگويند كه ما مي‌بازيم، از سوي ديگران و طرفداران محكوم مي‌شوند، زيرا چنين اظهارنظري به منزله پذيرش باخت پيش از بازي است و روحيه بازيكنان هم خراب مي‌شود.
 
اما اگر يك تحليلگر براساس مباني تحليلي خود پيش‌بيني كند كه تيم ضعيف برنده است موجب تعجب خواهد بود و اگر برنده نشد، ناظران وي را مورد سوال قرار خواهند داد و از جايگاه تحليلي سقوط خواهد كرد. بهترين مقايسه در مورد اين دو رفتار را مي‌توان در بازار شرط‌‌بندي ديد.
 
مثلا طرفداران و مسوولان تيم ضعيف گرچه در ورزشگاه با شور و علاقه وافري تيم خود را تقويت مي‌كنند و جلوي دوربين‌هاي تلويزيوني از برد قطعي سخن مي‌گويند، اما كمتر كسي از آنان حاضر است كه در بازار شرط‌‌بندي پول خود را صرف اين ادعاي شعاري كند و با شرايط يكسان به نفع تيم خود شرط‌‌بندي كند. 

چون براي حفظ پول بايد عقلانيت را به‌كار برد، در غير اين صورت پولي باقي نخواهد ماند. در مثال فوق ارزيابي از قدرت دو تيم با توجه به سابقه آنها كار مشكلي نيست و احتمال هم نمي‌رود كه در جريان بازي اتفاق عجيبي رخ دهد، حال اگر با بازي ديگري مواجه باشيم كه توازن قواي طرفين نسبتا سيال و ناشناخته باشد، در اين صورت پيش‌بيني علمي از نتيجه بازي بسيار سخت‌تر خواهد بود، اگر هزينه و منافع برد و باخت اين بازي هم بسيار سنگين و گران باشد، طبعا بايد يا از ورود به چنين بازي اجتناب كرد، يا در صورت اجبار براي ورود به آن، حتي‌المقدور در ارزيابي قدرت خود و حريف و اشخاص ثالث، جانب احتياط را گرفت و ميان اظهارنظر تحليلي و علمي با اظهارنظر تهييجي تمايز قائل شد. 

بايد متوجه بود كه ديدگاه تحليلي قرباني اظهارنظرهاي تهييجي و رجزخواني نشود، رفتار تهييجي و تبليغي بايد كاملا حساب شده باشد، زيرا هميشه دو خطر مهم آن را تهديد مي‌كند. مديران تبليغ و تهييج‌كنندگان اصلي تا حدي از واقعيت قواي دو طرف آگاه هستند و كار تبليغي و تهييجي را صرفا براي افزايش روحيه و بسيج نيروها و ايجاد شرايط بهتر انجام مي‌دهند، اما مي‌دانند كه در نهايت قادر به شكست حريف نيستند، و به طور مشخص خودشان فريب اين رفتار تبليغي را نمي‌خورند، اما دو خطر آنان را تهديد مي‌كند، اول اينكه با گذشت زمان و طولاني شدن تبليغات، ممكن است هواداران فريب بخورند و تبليغات را معادل واقعيت بگيرند، و با اين ارزيابي غلط وارد ميدان شوند.
 
دومين خطر بدتر است و آن هنگامي است كه مسوولان و رهبران تبليغي، خودشان نيز اسير تبليغات شوند و آنها را واقعيت بپندارند. حتما آن داستان مشهور را شنيده‌ايد كه ملانصرالدين رفت نان بخرد، ديد صف خيلي طولاني جلوي نانوايي هست و به او نان نمي‌رسد. با آن ذهن خلاق خود! دروغي ساخت كه مردم متفرق شوند، گفت كه دو تا كوچه بالاتر دارند آش نذري مي‌دهند، مردم صف را ترك كردند و به عشق گرفتن‌ آش نذري به سوي محل مورد نظر روانه شدند، و ملا در صف نان تنها شد، اندكي ايستاد ولي اين بار ضمير ساده‌لوح‌اش به سراغ او آمد و ناگهان فكر كرد، نكند در آنجا آش نذري مي‌دهند، و خودش هم روانه شد، و حتما شما نتيجه را حدس خواهيد زد كه چه شد. تركيب ذهن خلاق با ضمير ساده‌لوح، معجون عجيبي را درست مي‌كند كه خطر آن بسيار زياد است.

براي ورود به وضع حاضر كشور مي‌شد اين مقدمه را مشروح‌تر نوشت اما همين مقدار هم طولاني به نظر مي‌آيد، بنابراين با اين مقدمه وارد بحث مي‌شوم. 

1ـ ميدان بازي سياست در ايران به گونه‌اي است كه ارزيابي دقيق از توان و قدرت طرفين و نيز شيوه‌هاي موفق يا ناموفق بازي آنها را عملا غير ممكن مي‌كند. هر جامعه به ميزاني كه بسته باشد، به همان ميزان شناخت پديده‌هايي كه در زير پوست اين جامعه جريان دارد سخت است و حتي اگر شناخته شوند، زمان و چگونگي فعليت يافتن آنها مشكل و تا حدي محال است. 

من ترديدي ندارم كه اصحاب قدرت در ايران براساس آنچه كه طي 16 سال گذشته شاهد بوده‌اند، ارزيابي غلطي از رفتار و واكنش احتمالي نامزدها و سياستمداران منتقد و مردم و حتي روحانيون پس از انتخابات اخير داشتند و به دليل همين ارزيابي غلط، وضعيتي به‌وجود آمد كه آنان را دچار شوك نمود. 

اين ارزيابي‌هاي كاملا غلط در گذشته هم رخ داده بود، همانطور كه در خرداد 1376 نيز شاهد آن بوديم كه برآوردهاي رسمي فاصله زيادي با واقعيت داشتند. آن زمينه‌اي كه موجب بروز اين برآوردهاي غلط شد، كماكان در بطن جامه ما وجود دارد، از اين حيث انتظار مي‌رود كه براساس اين تجربه، در ارزيابي‌هاي آتي دقت كرده و احتياط بيشتري مبذول دارند.

2ـ ترديدي نبايد داشت كه ماهيت تعاملات سياسي داخلي ايران پس از مناظره آقاي موسوي و رئيس دولت، متفاوت از گذشته شده است و اين تعاملات را نمي‌توان براساس عادات و رفتارهاي گذشته درك و مديريت كرد. دسته‌بندي‌ها و شكاف‌هاي ايجاد شده در ميدان سياست در ايران به كلي متفاوت از گذشته است، برخي از اين شكاف‌ها، به سهولت پر نمي‌شوند و شايد با مرور زمان و حتي به سهولت عميق‌تر هم بشوند اما مشكل اينجاست كه تعميق برخي از اين شكاف‌ها، چقدر مفيد است؟ آيا اين احتمال وجود دارد كه عميق‌تر شدن شكاف به گسست منجر شود؟ آيا چنين اتفاقي براي جامعه مفيد است؟ 

3ـ نكته بسيار كليدي اين است كه بايد ميان نتايج كوتاه‌مدت و ميان‌مدت و بلندمدت هر سياستي تفاوت قائل شد. كاهش درد با داروهاي مسكن فقط در كوتاه‌مدت نتيجه مي‌دهد اما درد و بيماري را درمان نمي‌كند، يك سياستمدار حاذق و داراي اعتماد به نفس به نتايج كوتاه‌مدت بسنده نمي‌كند و هميشه افق بلندمدت را نگاه مي‌كند. 

در بسياري از مواقع سياست‌هايي كه براي كوتاه‌مدت طراحي مي‌شوند، سياستمداران را از مشكلات بلندمدت غافل مي‌كند. شايد تاكتيك به‌كار بردن زبان تهديد و تهييج براي خواباندن اعتراضات موثر باشد؛ اما تبديل شدن اين تاكتيك به استراتژي برخورد و حل مساله، همان خطايي است كه سياستمدار نبايد مرتكب آن شود. 

به‌ويژه وقتي كه مبناي اعتراضات چيزي است كه اساس اعتبار و اصالت امرسياسي را مورد سوال قرار مي‌دهد. در رفتار سياسي بايد كوشيد كه دچار خودفريبي از نوع امثال ملانصرالدين نشد اما حكايت و لطايف موجود در ادبيات فارسي ما بي‌ارتباط با تجربه و زندگي عملي جامعه ايرانيان نبوده و بارها و بارها در متن جامعه ما ديده شده است.

4ـ نكته اصلي من در اين يادداشت خطاب به طرف قدرت است كه طبعا متمركزتر تصميم مي‌گيرد. دقت كنند كه منتقدان به وضع موجود را با عدد و رقم‌هاي غير واقعي خطاب قرار ندهند، گفتن اينكه در 18 تير امسال چند صد نفر در جلوي دانشگاه تهران بوده‌اند، شايد براي فريب ديگران و هواداران خود در چنين ساختي چندان چيز عجيبي نباشد اما باور كردن آن، چيزي از رفتار ذكر شده ملانصرالدين كم و كسر ندارد.
 
كوشش طرف قدرت براي خاموش كردن اين آتش بيشتر شبيه به پاشيدن خاكستر روي آن است كه آتش را فقط از چشم‌ها پنهان مي‌كند اما سوزانندگي آن را در آينده كم نمي‌كند. رفتار مذكور صرفا در قالب سياست‌هاي كوتاه‌مدت قابل فهم است، گويي كه هيچ افق ميان و بلندمدتي را براي سياست‌هاي خود در نظر ندارند. 

طرف قدرت به عمق و ماهيت شكاف‌هاي ايجاد شده چندان توجهي ندارد، شكاف‌هايي كه ترميم آنها در آينده سخت و تا حدي هم ناشدني است و امروز با هزينه‌هاي بسيار كمتري مي‌توان آن را ترميم كرد، كه در آينده با هزينه‌هاي سنگين‌تري نمي‌توان اين كار را انجام داد. 

گره‌اي است كه امروز با دست باز مي‌شود فردا با دندان هم باز نخواهد شد، چنين گره‌اي را امروز نبايد با دندان باز كرد، به اميد آنكه اگر نشد، فردا با دست باز شود!!
 
5ـ اما در خطاب به طرف مقابل قدرت چه مي‌توان گفت؟ به نظر من مهم‌ترين نكته اين است كه اثرگذاري شمشير به دو عامل بستگي دارد يكي تيزي آن و ديگري قدرتي كه آن را پايين مي‌آورد. برخي براي پيشبرد سياست‌هاي خويش مي‌كوشند با تعميق شكاف‌ها و گسترش ابعاد انتظارات، برندگي و تيزي سياست‌ها را افزايش دهند، غافل از اينكه اگر اين كار با كاهش حاميان و مدافعان آن سياست‌ها همراه باشد، نتيجه معكوس حاصل خواهد شد، بنابراين بايد توجه داشت كه افزايش برندگي و تيزي هر سياستي نبايد مترادف با كاهش وحدت و حضور نيروهاي حامي آن سياست تلقي شود و هميشه اصل بر افزايش قدرت و وحدت است. در اوضاع كنوني هم خواست‌هاي حداقلي تقريبا روشن است، خواسته‌هايي كه بيشترين حمايت‌ها را خواهد داشت و هرگونه گذر كردن از آن در نهايت زيان‌آور است.

برچسب ها: عبدی انتخابات
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین